منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 626
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 1137
:: بازدید ماه : 2551
:: بازدید سال : 8779
:: بازدید کلی : 363909
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 4 فروردين 1395

قرآن کریمی فرماید: ویژگی مومنان حقیقی و حزب الله این است که به هنگام تعارض محبت فرزندان و بستگان و منافع حزبی و گروهی با اهداف الهی و دینی،جانب ایمان و اهل ایمان را می گیرند و با دشمنان ایمان و اهل ایمان دشمنی می ورزند،هرچند که فرزندان و بستگان و هم حزبان و طرفداران آنان باشند:

لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

"هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند."

مقام رضا، بالاتر از مقام تسلیم است، یعنى بنده نه فقط تسلیم مقدّرات الهى و امر و نهى اوست، بلکه در دل نیز به آن راضى است و از سر رضایت آن را مى‏ پذیرد.
ایمان با کفر سازگار نیست. به نوح درباره‏ فرزندش گفته مى‏شود: «انه لیس من اهلک» هنگامى که براى ابراهیم ثابت شد عموى او منحرف است، از او برائت جست. «فلما تبیّن له انه عدوّ للّه تبرّأ منه» حتّى پیامبر اسلام‏ از استغفار براى مشرکان منع مى‏شود. «ما کان للنبى والّذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین ولو کانوا اولى قربى من بعد ما تبین لهم انهم اصحاب الجحیم»
تولّى و تبرّى‏
در سوره مجادله بارها سخن از تولّى و تبرّى مطرح شده است که بیانگر اهمیّت دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خداست:
«تولّوا قوماً غضب اللّه علیهم»، «لاتجد... یوادون من حادّ اللّه»
امام رضا (ع) فرمود: «کمال الدین ولایتنا والبرائة من عدّونا» کمال دین، در پذیرش ولایت ما و دورى از دشمنان ماست.
به امام صادق‏ (ع) گفتند: فلانى به شما محبت مى‏ورزد ولى نسبت به برائت از دشمنان شما ضعیف عمل مى‏ کند. حضرت فرمودند: دروغ مى ‏گوید کسى که ادّعاى محبت ما را دارد و از دشمن ما دورى نجسته است.
امام صادق‏ (ع) فرمود: «اوحى اللّه الى نبىّ من انبیائه قل للمؤمنین لاتلبسوا لباس اعدایى و لاتطعموا مطاعم اعدایى و لاتسلکوا مسالک اعدایى فتکونوا اعدایى کما هم اعدایى» خداوند متعال به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنان بگو: مانند دشمنان من لباس نپوشند و مانند دشمنان من غذا نخورند و در چگونگى زندگى و رفتار، مانند دشمنان من نباشند، چرا که در این صورت دشمنان من محسوب مى‏ شوند. هم چنانکه آنان دشمنان من هستند.
در حدیث آمده است: «هل الدین الاّ الحبّ والبغض» آیا دین، جز حبّ و بغض است؟


:: بازدید از این مطلب : 968
|
امتیاز مطلب : 187
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 1 فروردين 1395

سال نو بر همه عزیزان مبارک


:: بازدید از این مطلب : 342
|
امتیاز مطلب : 229
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 30 فروردين 1403
نشریه آمریکایی فارین‌پالیسی تاکید کرد: ایران قادر بود در عملیات اخیر حتی تل‌آویو را هم هدف بگیرد اما خویشتنداری کرد.
فارین‌پالیسی در تحلیل مشترکی به قلم دنیل بایمن عضو اندیشکده مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی و استاد دانشگاه جورج تاون و کنت پولاک، تحلیلگر انستیتوی امریکن انترپرایز نوشت: حمله ایران به اسرائیل نگرانی‌ها از فراگیر شدن یک جنگ منطقه‌ای در خاورمیانه را افزایش داده است. ایران حملاتی پهپادی و موشکی را علیه اسرائیل به اجرا گذاشت و یک کشتی کانتینری مرتبط با اسرائیل را در تنگه‌هرمز توقیف نمود. این حملات پس از آن صورت گرفت که اسرائیل در حمله‌ای هوائی به ساختمان متعلق به سفارت ایران در دمشق چند فرمانده عالی‌رتبه نظامی این کشور را ترور کرد. حمله روز شنبه ایران، اندکی شدیدتر از حمله سال ۲۰۲۰ با ۱۵ موشک بالستیک به پایگاه نظامی عین‌الاسد به تلافی ترور ژنرال قاسم سلیمانی بود. 
کسانی که در حمله اسرائیل به ساختمان سفارت ایران در دمشق کشته شدند به اندازه سلیمانی شناخته‌شده و قدرتمند نبودند، اما تلافی این ترور بزرگ‌تر و پیچیده‌تر بود. این اختلاف نشان می‌دهد که حمله اخیر هدفی بیش از بازیابی حیثیت و غرور را دنبال می‌کرده است. این حمله مربوط به عنصر بازدارندگی بوده است. 
ایران از میزان توانمندی سامانه‌های دفاع هوائی اسرائیل به خوبی آگاه است. تقریباً با قطعیت می‌توان گفت که حمله به نوعی طراحی شده بود که حداقل بخشی از پرتابه‌ها با عبور از سامانه‌های دفاعی موجب به بار آمدن میزانی از خسارات شود. ایرانی‌ها می‌توانند بگویند که حمله دو شب پیش برای اتباع اسرائیل وحشت‌آور و برای دولت‌شان هشداردهنده بوده است. ایران احتمالاً امیدوار است که این حمله به اندازه کافی برای مقامات اسرائیل ناخوشایند بوده باشد که آنها را وادار به توقف انجام عملیات‌هایی نظیر عملیات اول آوریل در آینده کند.
هرچند حمله با ۳۰۰ پهپاد و موشک حمله‌ای سهمگین به نظر می‌رسد، اما در عین حال نشانه‌هایی از خویشتنداری نیز در آن دیده می‌شود که بیانگر نگاه تهران نسبت به عدم افزایش بیشتر تنش است. اولاً، ایران می‌توانست تعداد پهپاد‌ها و موشک‌های شلیک شده را حداقل به دو برابر حمله روز شنبه برساند. ثانیاً گزارش‌های اولیه حکایت از آن دارد که تمرکز اصلی حمله بر روی یک یا دو هدف نظامی بوده است. این عامل نیز نشان می‌دهد که طرف ایرانی محتاطانه عمل کرده است. حمله ایران می‌توانست تل‌آویو یا حیفا را هدف قرار دهد یعنی مناطقی که تاثیر حمله را بسیار عمیق‌تر و تعداد تلفات غیرنظامیان را بیشتر کند.
ثالثاً، حزب‌الله در این حمله نقشی نداشت. حزب‌الله برگ برنده اصلی ایران به‌شمار می‌رود. این گروه با دارا بودن زرادخانه‌ای متشکل از بیش از ۱۵۰هزار موشک و راکت می‌توانست سامانه دفاعی اسرائیل را فلج کند. اما تهران تنها در صورتی از کارت حزب‌الله استفاده می‌کند که اقدامی که قصد انجامش را دارد بسیار حیاتی و مهم باشد.
همه این مفروضات این ارزیابی استراتژیک را تقویت می‌کند که ایران به دنبال تشدید تنش نیست. حمله ۷ اکتبر حماس ضربه‌ای کاری بر پیکره اسرائیل وارد کرد، طرح‌های اسرائیل و عربستان برای عادی‌سازی روابط را به‌هم ریخت و موجب شد تا بخش عمده خاورمیانه و سایر کشور‌های جهان اسرائیل و ایالات‌متحده را بابت تمام این قضایا سرزنش کنند. 
ایران تاکنون هرگز از خاک خود مستقیماً اسرائیل را هدف قرار نداده بود و با حمله روز شنبه اکنون این خط قرمز را زیر پا گذاشته است. اسرائیل نیز اکنون این حق را برای خود قائل است که به صورت علنی مشابه چنین حمله‌ای را به خاک ایران انجام دهد. اما محاسبات اسرائیل نیز پیچیدگی خاص خودش را دارد. ایران مسئول تجهیز، تامین مالی و آموزش تعدادی از دشمنان منطقه‌ای اسرائیل نظیر حماس و حزب‌الله است. رهبران اسرائیل در حال آماده شدن برای جنگی با حزب‌الله هستند و برخی حتی بروز چنین جنگی را اجتناب‌ناپذیر می‌دانند. ایران همچنین از حوثی‌های یمن حمایت می‌کند که در پوشش ضربه زدن به اسرائیل در حال حمله به کشتیرانی بین‌المللی هستند. تعجبی ندارد که رهبران اسرائیل معتقد باشند توقف نفوذ منطقه‌ای ایران باید اولویت نخست این کشور باشد.
 
نیویورک تایمز: حمله ایران پیروزی بزرگ منطقه‌ای بود
«حملات خسارت‌بار ایران به اسرائیل، پیروزی داخلی و دیپلماتیک در منطقه بود؛ زیرا به ایران اجازه داد تا توانمندی‌‌های خود را در مقابل اسرائیل نشان دهد و دولت‌های رقیب خاورمیانه را که اغلب بی‌سر و صدا با اسرائیل کار می‌کنند، رسوا کند».
پاتریک کینگزلی در نیویورک‌‌تایمز نوشت: پرتاب‌‌های گسترده موشکی و پهپادی آخر هفته ایران به سوی اسرائیل، جنگ سایه بلندمدت طرفین را به یک رویارویی مستقیم تبدیل و این نگرانی را ایجاد کرد که پارادایم قدیمی آنها مبنی بر ضربات دقیق‌سنجیده شده با چیزی آشکارتر، خشن و مخاطره‌‌آمیز جایگزین شده است. اما اسرائیل هنوز به حمله ایران پاسخ نداده است. مقامات اسرائیل به جای اینکه مردم را برای رویارویی با رقیب اصلی خود آماده کنند، تلاش دارند نشان دهند شرایط به حالت عادی بازگشته است، محدودیت‌ها را برای تجمعات بزرگ برداشته و به مدارس اجازه بازگشایی دادند.
برخی از سیاستمداران راست‌‌گرای اسرائیل، که از پاسخ فوری ناامید شده‌‌اند، استدلال کرده‌‌اند که اسرائیل باید با قدرت - و به زودی - حمله کند وگرنه خطر از دست دادن قدرت بازدارندگی خود را دارد. دیگر مقامات میانه‌‌روتر استدلال کرده‌‌اند که اسرائیل باید قبل از واکنش زمان لازم را بگذارد و از حمایتی که از متحدان و بازیگران منطقه‌‌ای دریافت کرده، استفاده کند؛ زیرا پیش از این ماجرا، بسیاری از قضیه جنگ اسرائیل در غزه عصبانی بودند. هرگونه پاسخ قهرآمیز اسرائیل، خشم بایدن را ممکن است در پی داشته باشد؛ زیرا بایدن، اسرائیل را برای کاهش تنش تحت فشار قرار داده و در صورت رویارویی بزرگ، اسرائیل به حمایت نظامی او نیاز دارد. به طور خلاصه، مراحل بعدی درگیری نامشخص است. به گفته تحلیلگران، ماهیت پاسخ اسرائیل می‌تواند احتمال وقوع یک جنگ منطقه‌‌ای را افزایش یا کاهش دهد و می‌تواند روابط اسرائیل با کشورهای عربی را که از جنگ غزه انتقاد می‌کنند، بهبود بخشد یا تیره کند.
حمله آخر هفته، که در آن ایران صدها پهپاد و موشک در حال انفجار را عمدتا از خاک خود به سمت اسرائیل برای اولین بار ارسال کرد، به تلافی کشته شدن هفت نظامی ایرانی در سوریه بود. از نظر نظامی، حملات ایران نشان‌دهنده تمایل این کشور برای مقابله مستقیم با اسرائیل به جای استفاده از نیروهای نیابتی منطقه‌‌ای بود، و در نتیجه فرضیات اسرائیل در مورد آستانه خطر ایران را تغییر داد.
ایران گفته است که هرگونه «اشتباه» اسرائیل در آینده با پاسخی «به طور قابل‌توجهی شدیدتر» مواجه خواهد شد. تحلیلگران می‌‌گویند که اگر اسرائیل به گونه‌‌ای به ایران واکنش نشان دهد که منطقه را به جنگ بکشاند، روابط خوبی که اسرائیل اخیرا با متحدان خود به دست آورده، به سرعت از بین می‌رود.
برای ایران، حملاتی که باعث برخی خسارات به اسرائیل شد، پیروزی داخلی و دیپلماتیک بود؛ زیرا به ایران اجازه داد تا توانمندی‌‌های خود را در مقابل اسرائیل نشان دهد. تحلیلگران گفتند که این حمله همچنین به متحدان ایران در کشورهایی مانند لبنان و یمن اطمینان داد که ایران مایل است خطر حمله به اسرائیل از خاک خود را تحمل کند و به گفته آنها، این امر به ایران اجازه داد تا رهبران رقیب خاورمیانه را که اغلب بی‌سر و صدا با اسرائیل کار می‌کنند، رسوا کند. یک  کارشناس مطالعات بین‌المللی پیشرفته در دانشگاه جانز هاپکینز در واشنگتن، گفت: ایران می‌‌خواهد «لباس محافظت از جهان اسلام را به تن کند. آنها اساسا قدرت خود را برای مخاطبان منطقه‌‌ای نشان می‌دهند و به طور همزمان، ضعف رهبران عرب در منطقه را برملا می‌کنند. ملت‌‌های عرب به این شکل مستقیم که ایران با اسرائیل مقابله کرده، برخورد 
نکرده‌‌اند.»
اما عکس این قضیه صادق بود و حداقل یک کشور عربی یعنی اردن، مستقیما در دفع حملات ایران نقش داشت و گمان می‌رود که دیگران بی‌‌سر و صدا یا از طریق اشتراک‌‌گذاری اطلاعات یا ارسال داده‌‌های جمع‌‌آوری‌‌شده از حسگرهای شناسایی موشک، به اسرائیل کمک کرده باشند. اردن، همسایه شرقی اسرائیل، دارای جمعیت زیاد فلسطینی است و به طور مرتب از جنگ در غزه انتقاد کرده است.
 
گزارش شورای آتلانتیک از سرسپردگی شاه اردن و نارضایتی مردم
اندیشکده شورای آتلانتیک اذعان کرد: شاه اردن نشان داده که حاضر است خواست مردم را قربانی کند تا بتواند همچنان متحد واشنگتن بماند. همین موجب نارضایتی مردم اردن شده است.
این اندیشکده آمریکایی در ارزیابی خود خاطرنشان کرد: حتی قبل از عملیات ۷ اکتبر حماس، مقام‌های اردنی با انتقادات زیادی مواجه بودند. نرخ بیکاری در اردن هاشمی تا ۲۲درصد افزایش یافته بود. نتایج یک نظرسنجی در آن بازه زمانی نشان می‌داد ۶۳درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال اردنی به دلیل مشکلات اقتصادی به مهاجرت فکر می‌کنند. این رقم از درصد جوانان لبنان که بحران اقتصادی را تجربه می‌کند یا عراق که تحت تأثیر تنش‌های منطقه‌ای و داخلی است، بیشتر است.
در چنین وضعیتی جنگ غزه آغاز شد تا شرایط از قبل هم بدتر شود. از پائیز ۲۰۲۳، صنعت گردشگری اردن تحت تأثیر جنگ ضربه قابل‌توجهی را متحمل شد و تعداد توریست‌هایی که به این کشور سفر می‌کردند، کاهش قابل‌توجهی یافت. این مسئله اقتصاد ضعیف اردن را ضعیف‌تر کرد و به تشدید نارضایتی‌ها در داخل این کشور دامن زد.
علاوه‌بر این، ۵۰ الی ۶۰درصد جمعیت اردن را مهاجران فلسطینی تشکیل می‌دهند و حتی همسر پادشاه، ملکه رانیا اصالتی فلسطینی دارد. جای تعجب ندارد که در این شرایط بسیاری از اردنی‌ها علیه حمله نظامی اسرائیل به غزه و اقدامات ارتش اسرائیل در این منطقه موضع می‌گیرند. براساس نظرسنجی دانشگاهی در اردن، ۶۶درصد از اردنی‌ها از عملیات ۷ اکتبر که از سوی حماس علیه اسرائیل انجام شد، حمایت می‌کنند. این جمعیت، با افزایش آمار تلفات فلسطینیان صدای اعتراض‌شان را بلند کردند و صدها هزار نفر از اردنی‌ها بارها در مناطق مختلف از جمله پایتخت اردن به خیابان آمدند تا اعتراض‌شان را نسبت به این مسئله اعلام کنند.
حکومت اردن احساس خوبی به این اعتراضات پرجمعیت نداشت. در اعتراضات حمایت از فلسطین در امان، دست‌کم هزار نفر از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. به گفته فعالان اردنی، انتقاد از مواضع شاه اردن درخصوص جنگ غزه یکی از اصلی‌ترین دلایل بازداشت بسیاری از معترضان بود.
دولت اردن پس از بازداشت فعالان در امان، درک کرد که نیاز دارد تا با افزایش انتقادات از اسرائیل، خود را بیشتر با نظرات افکار عمومی هماهنگ کند. ملکه رانیا در مصاحبه‌های بسیاری، به رهبران غربی حمله کرد که چرا اسرائیل را به قتل‌عام غیرنظامیان فلسطینی متهم نکردند. عبدالله دوم نیز کوشید در اعتراض‌ها به کاهش کمک‌ها به سازمان ملل متحد برای کمک به پناهندگان فلسطینی نقش پررنگی ایفا کند. پادشاه اردن همچنین در اقدامی تبلیغاتی در ماه فوریه با لباس نظامی سوار بر بالگرد شد تا در عملیات انتقال بسته‌های کمک به مردم فلسطین مشارکت کند.
در ۱ نوامبر ۲۰۲۳، اردن سفیر خود را از تل‌آویو فراخواند و به سفیر اسرائیل در امان دستور داد تا پایان جنگ غزه به اردن بازنگردد. سپس در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۳، پس از کشته شدن هزاران فلسطینی در غزه، وزیر امور خارجه، اعلام کرد اردن حاضر نیست به پیشبرد توافق آب در برابر انرژی با اسرائیل و امارات ادامه دهد. او همچنین گفت که اسرائیل به‌عنوان یک «نیروی اشغالگر» نمی‌تواند از «دفاع مشروع» به‌عنوان توجیهی برای اقداماتش در غزه استفاده کند.
اردن در عمل نگران است که اگر در برابر اسرائیل سیاست سختگیرانه‌تری را در پیش گیرد یا با ایالات‌متحده در زمینه‌های مختلف همکاری نکند، کمک مالی سالیانه واشنگتن به امان قطع شود و مشکلات داخلی در اردن تشدید شود. عبدالله دوم نشان داده که حاضر است خواست مردم را قربانی کند تا بتواند همچنان متحد واشنگتن بماند.
تحلیل اندیشکده آمریکایی در حالی منتشر شده که بیگاری دادن دولت اردن به غرب و اسرائیل به هنگام حمله اخیر ایران، موجی از خشم و انزجار گسترده را در اردن و دیگر کشورهای اسلامی برانگیخته است.
 
تحلیلگر صهیونیست: حمله ایران ناتوانی ما را به نمایش گذاشت
بی‌بی‌سی عربی با وجود جانبداری از رژیم صهیونیستی اذعان کرد که ایران با حمله اخیر، تصویر بازدارندگی اسرائیل را در هم شکست.
در گزارش این بخش شبکه بی‌بی‌سی آمده است: ایران شنبه شب بیش از ۳۰۰ پهپاد و موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد. ایران این حمله را یک پیروزی توصیف کرده است.
دکتر اریک رونتسکی، پژوهشگر مرکز‌ موشه‌‌دایان دانشگاه تل‌آویو می‌گوید: اسرائیل به خاطر اعلام وضعیت هشدار فوق‌العاده، یک‌ امتیاز از دست داده است. این کار باعث ایجاد نگرانی و اضطراب عمومی در میان اسرائیلی‌ها شد و بسیاری اکنون نگران تکرار چنین حملاتی هستند. اسرائیل متحمل ضررهایی شد. حملات ایران نشان داد که اسرائیل درک درستی از مناسبات قدرت در خاورمیانه ندارد و ناتوانی اسرائیل را در بازدارندگی ایران برای حمله به نمایش گذاشت.
رونتسکی یادآوری می‌کند: نگرانی‌های زیادی در داخل اسرائیل وجود دارد. مشکلات و اختلافات مربوط به سیاست داخلی در اسرائیل، هم‌زمان با جنگ غزه خشم عمومی را برانگیخته و ناکامی تلاش‌ها برای آزادی گروگان‌ها بر این خشم دامن زده است.
هشام جابر، ژنرال بازنشسته لبنانی که کارشناس امور نظامی و استراتژیک و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در بیروت است، به بی‌بی‌سی عربی گفت: غافلگیری حملات ایران در این بود که غافلگیرکننده نبود. قبل از این حملات، دو هفته «جنگ روانی» در جریان بود که باعث شد اسرائیل در حالت بیم و هراس قرار بگیرد. همین حالت باعث آسیب روانی و میدانی شد که دلیل آن بروز اختلال در بسیاری از خدمات و امکانات عمومی و از خانه خارج نشدن بسیاری از اسرائیلی‌ها بود.
هشام جابر عملیات ایران را «پیامی از آتش» توصیف می‌کند که با هدف نمایش قدرت و قابلیت نفوذ به اعماق اسرائیل و محک زدن آمادگی پدافند هوایی اسرائیل انجام شد. او همچنین بر این باور است که حمله ایران باعث شد تهران بخشی از اعتبار سیاسی خود را باز یابد.
این کارشناس نظامی معتقد است: ایران این حجم عظیم پهپادها را با هدف مختل کردن سیستم پدافند هوایی اسرائیل فرستاد. سیستم گنبد آهنین اسرائیل نمی‌توانست تمام موشک‌هایی را که پرتاب شده بود رهگیری کند و برای این کار به کمک نیروهای آمریکا و بریتانیایی مستقر در خاورمیانه نیاز داشت. اگر اسرائیل تصمیم به واکنش نظامی بگیرد، با واکنش شدید ایران روبرو خواهد شد.
فواز جرجیس، استاد روابط بین‌الملل در مدرسه اقتصاد لندن، یک‌ جنبه منفی برای اسرائیل در نظر می‌گیرد و آن را نوعی شکست استراتژیک می‌داند که نقاط ضعف اسرائیل را نمایان می‌کند. او می‌گوید: ایران با این حملات، نفع سیاسی برده چون اراده‌اش برای درگیری مستقیم با اسرائیل را به صورتی بی‌پرده برای مردم، متحدان و دشمنانش نمایش داده است. ایران ثابت کرده که اسرائیل نمی‌تواند به تنهایی از خود دفاع کند، بلکه برای این کار نیاز به متحدان غربی خود دارد، چون بسیاری از موشک‌ها را آمریکا، بریتانیا، فرانسه و اردن منهدم کردند.
او می‌گوید: هدف اصلی اسرائیل از حملات مکرر اخیر به اهداف ایرانی این بود که نشان دهد ایران ضعیف است و جرات نمی‌کند وارد رویارویی مستقیم شود. اما ایران این تصویر را در هم شکست.
 

 


:: بازدید از این مطلب : 3
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 30 فروردين 1403

 

تراژدی حلبچه، نمایه ای تلخ از استاندارد چندگانه غرب در مقوله حقوق بشر

ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان یادداشتی با عنوان تراژدی حلبچه، نمایه ای تلخ از استاندارد چندگانه غرب در مقوله حقوق بشررا در صفحه توئیتر خود منتشر کرد و نوشت:

۲۵ اسفند سالروز حمله وحشیانه شیمیایی رژیم بعث عراق به مردم بی‌دفاع حلبچه بود. روزی که سرنوشت یک شهر در چند ثانیه رقم خورد و بیش از ده هزار نفر در اثر استنشاق گاز سمی و ممنوعه دیده از جهان فروبستند.

برای مردم حلبچه و نیز برای مردم شهرهای مرزی جمهوری اسلامی ایران که خود پیش از این قربانی این نوع سلاح شده بودند و در آن مقطع پذیرای مجروحان و بازماندگان این فاجعه تاریخی بودند، این روز سیاه و شوم هرگز فراموش نخواهد شد.

تلخی یادآوری فاجعه حلبچه در بستر تاریخ، زمانی مضاعف می‌شود که به یاد می‌آوریم رژیم بعث عراق توسط برخی از کشورهای اروپایی به توانایی تولید گازها و بمب‌های شیمیایی دست یافت و علی‌رغم ممنوعه بودن استفاده از این نوع سلاح غیر انسانی، بارها از آنها در جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران و نیروهای ایرانی استفاده و در نهایت نیز برای تنبیه مردم شمال شرق عراق، مبادرت به استفاده گسترده از آن نمود.

رژیم بعث در طول جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، بطور مکرر از جمله در عملیات‌های خیبر، بدر، کربلای ۴، کربلای ۵، کربلای ۸، کربلای ۱۰، تک بازپس‌گیری در مناطق فاو و خیبر، مبادرت به استفاده از انواع گازهای کشنده شیمیایی نمود.

دردناکتر از آنچه بر مردم حلبچه و سردشت و نیز جوانان برومند این سرزمین که برای دفاع از تمامیت ارضی ایران اسلامی همه هستی خود را هبه کرده بودند، گذشت، رفتار مزورانه و ناجوانمردانه برخی کشورهای غربی و حامیان رژیم صدام نسبت به استفاده از این سلاح و واکنش در خصوص آن بوده است.

بر اساس گزارش‌های منتشره توسط سازمان ملل، رژیم صدام در طول سالهای جنگ با جمهوری اسلامی ایران بیش از ۳۵۰ بار مبادرت به استفاده از سلاح های شیمیایی نموده است.

حداکثر واکنش و تلاش سیاسی نهادهای بین‌المللی و کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر نسبت به این رفتارهای غیرانسانی، صدور بیانیه‌های بی‌ارزش بوده که در نهایت نیز از جمهوری اسلامی ایران میخواستند به قوانین و مقررات بین المللی پایبند باشد! این در حالیست که همان دولت‌ها در روزی که وزیر خارجه وقت آمریکا با آوردن شیشه‌ای کوچک که به ادعای خودش حاوی سم کشنده "سیاه زخم" بوده و رژیم صدام به توانایی ساخت و تولید آن برای "حمله گسترده به آمریکا" دست یافته بود، رأی به تنبیه و تغییر رژیم صدام دادند.

کشورها و دولت‌هایی که در آن سالها صدام را تشویق به حمله و تجاوز نظامی به دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران نمودند و ضمن حمایت‌های بین‌المللی و سیاسی، از هیچ تلاشی در تغذیه اطلاعاتی، نظامی و ... او دریغ ننمودند، امروزه در کمال ناباوری و با رد کردن تمام مرزهای اخلاقی، با وقاحت وصف ناپذیر مدعی دفاع از حقوق بشر هستند و نوک حملات خود را متوجه جمهوری اسلامی ایران می‌کنند.

همین کشورهای مدعی که از قضا ‌کارنامه‌ای مملو از جنایت و تباهی دارند، در قبال نسل‌کُشی رژیم صهیونیستی و قتل عام بیش از سی هزار زن و کودک و سالخورده طی ۵ ماه، سکوت کرده و تا آنجا پیش رفته‌اند که حتی افکار عمومی خود را در برابر مطامع شوم آن رژیم جعلی و نژادپرست سرکوب می‌کنند!

رنج و درد جسمی و تألمات روحی-روانی ناشی از آنچه در جبهه‌های جنگ بر رزمندگان ایرانی و در مناطقی چون سردشت، شهرهای مرزی و در نهایت حلبچه بر مردم بی‌دفاع و غیرنظامی گذشت، شاید به مدد گذر ایام و کنش‌های روزگار تدریجا آرام گیرد، اما تلخی ناشی از جملات و کلمات سخیف و بی اساس و رفتارهای دوگانه مدعیان دورغین حقوق بشر در برخی کشورهای غربی نسبت به نظام، دولت و ملت ایران، هیچگاه از ذهن و قلب مردم آزاده ایران پاک نخواهد شد.

ناصر کنعانی - سخنگوی وزارت امور خارجه

ترکیه با تمام قوا به تامین تجهیزات اسرائیل ادامه می دهد

کانال تلگرامی ایران،شهر خورشید در مطلبی به تامین تجهیزات اسرائیل از سوی ترکیه پرداخت و نوشت:

ترکیه با تمام قوا به تامین تجهیزات اسرائیل ادامه می دهد.

تحریم تجاری دروغین اسرائیل توسط ترکیه روی کاغذ است و در واقعیت وجود ندارد و عرضه به تدریج در حال افزایش است.

هم اسرائیل تامین می شود و هم عده ای در ترکیه ثروتمندتر می‌شوند.

خانواده اردوغان پشت پرده اصلی این ارتباط و تجارت هستند که در گذشته در بخش دزدیدن نفت عراق و سوریه و یا غارت شهرهای شمالی سوریه در زمان بحران 2012 نقش کاملا پررنگی داشتند.

ترکیه 70 سال است که برای حفاظت از جبهه شمالی اسرائیل تلاش زیادی کرده است.

اگر قدم بعدی ترکیه برای نجات اسرائیل جنگ با ایران باشد، جای تعجب نیست.

اردوغان برای اسرائیل حاضر است تمام مردم ترکیه را قربانی کند.

اگر فشار مقاومت و محاصره اسرائیل افزایش یابد و حزب‌الله آخرین منطقه دریایی اسرائیل را منهدم کند، و یا مقاومت راههای باقی مانده زمینی ارسال تدارکات را ناامن کند، آنگاه شاهد خواهیم بود که اردوغان و دولتش نقش ویژه ای برای کمک به اسرائیل برعهده می‌گیرد تاجاییکه ترکیه با نیروی دریایی و نیروهای هوایی خود به دنبال جنگ با حزب‌الله اقدام کند.

ترکیه با تمام قوا به تامین تجهیزات اسرائیل ادامه می دهد

ترکیه با تمام قوا به تامین تجهیزات اسرائیل ادامه می دهد


:: بازدید از این مطلب : 4
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 22 فروردين 1403

 

اینفوگرافیک/ طوفان‌الاقصی چه بلایی بر سر اسرائیل آورد؟

 


:: بازدید از این مطلب : 18
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 15 فروردين 1403

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (بقره ۲۱۸)

آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده در راه خدا جهاد کردند اینان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند، که خدا بخشاینده و مهربان است.

سرلشکر پاسدار محمد رضا زاهدی به همراه جمعی از همرزمانش، مزد سال ها مجاهدت خالصانه را در لیالی قدر و روز شهادت امیرمومنان علی (ع) دریافت کرد تا در حلقه اولیا و شهدا، متنعم به رضوان الهی شود.


:: بازدید از این مطلب : 40
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

سینمای پس از انقلاب اسلامی یک سینما نیست. هم سینمای شریف، متفکرانه، با هنرمندان و نیروهای متخصص کوشا و سالم‌است وهم سینمای دنبال پول و دنیا. هم سینمای فاسد و مروج فحشا و هم سینمای برده و مزدور سیاست قدرت جنایتکار و متجاوز جهانی آثار نجیب و زیبا و خواهان پاکجانی انسان‌های این سینما، آثار اندوهگسار و دردمند و معترض به زشتی‌ها، آثار خیر خواهانه و دلسوز و فراخواننده به حق ناب، در سینمای ما از یادنرفتنی اند. همچنان که فیلم‌های خودفروش با شهوت نام و ننگ زر پرستی در خدمت زورعیان.

 هر چه بود و نبود این سینما در حال افول و مرگ است و الگوهای تکنولوژیک و هنری و ساختاری نویی آن را ادامه خواهد داد. دانش ایرانی/اسلامی در جمهوری اسلامی، باید در صدد پیشرانی جریان نو و در خدمت فساد ستیزی و ریختن سلطه نیروهای کهنه و برده شیطان، به زباله دانی فراموشی باشد. دفن کردن این سلبریتی های فاسد و بچه شیطانهای آمریکایی و کارگردانانی که نقاب دریده و نوکران دجال مستکبر و قدرت شیطانی فرعون عصر شده‌اند و همدست شرارت ظالمان و جنایت قدرتهای جائرند، در بی اعتنایی و طرد کاری عاقلانه است. انان صلاحیت کار قانونی را خود از خویش سلب کرده‌اند. ممانعت از ترویج فساد و جنگ سینمایی‌شان با خدا و معصومیت و اسلام و ایران، تکلیفذحتمی مردم و حکومت است. سینما تنها یک نمونه است، این تغییر ساختار و نفی غربزدگی رسانه‌ها و پاکسازی مستمر، باید شامل همه رسانه‌ها شود. نه تنها مطبوعات بلکه دانشگاه و تلویزیون وهنرها... که رسانه‌های پایه‌ای و مادر نشر حقایق‌اند، نگاه فاسد دولتی و رانتخواری تا کنون، تصویر فجیعی از پاکسازی و تغییر ارائه داده است. سوء استفاده برای بر سر کار آوردن افراد بی لیاقت و قدرت طلب و جاهل و کنار نهادن و نومید کردن افراد نخبه و سالم و جوان و کاردان به سود باندهای مافیایی البته ربطی به تغییر عاقلانه و انقلابی ندارد. این دروغ بزرگی است که تغییر انقلابی ضد تخصص است. تغییر انقلابی در همه جا ودر سینما و رسانه برای رشد تخصص و علم و آزادی رشد نخبگان و نفی فساد و مناسبات رانتخوارانه و موانع بیشرمانه بر سر راه اصلاح انقلابی است وبه کار گیری بهترین نیروها و تکامل تخصص نخبگان آزاده و سالم در جامعه و در رسانه و در سینماست با تغییر فضای منفی به فضای سالم رشد!

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی!

قدرت‌های فرعونی علیه انقلاب اسلامی

من در مقاله کدام تغییر، در باره تغییر جهان و آینده‌ای که در پیش است و تغییر ایران، (اکنون و فردایی که از راه می‌رسد) سخن گفتم و گفتگو در باره تغییر رسانه و سینما را به بعد حواله کردم، اکنون آن بعد است. بیاد آوریم که مسیر تغییر جهان، یکی نیست، دوتاست. تغییری که نظام استکباری، فرعونی، شیطانی ی سرمایه سالار و مدرن جهانی پیشه کرده تا به استمرار حیات پر از ظلم و ظللمات و سرکشی‌اش ادامه دهد و راهی است دجالی، اغواگر، با انبوه تباهی‌های هلاکت بار و نابودگری زمین و بپا کردن کشتارها و جنگها و قحطی‌ها و پیش بردن نقشه‌های نهان کارانهٔ قدرت‌های تحت فرماندهی ابلیس و کسانی که استاد شیطان بزرگ‌اند از خاندان سامری روچیلدها و راکفلرها و ادلسون ها و... وقدرت های گمنام اداره کننده جهان گرفته تارهبران کشورهای قدرتمند که اذناب همین کانون‌های وحشی قدرت مستکبر سرمایه جهانی‌اند.

اینان برای اداره جهان از همه کانون‌های قدرت جهانی که در اختیار دارند، سود می‌برند و برنامه می‌ریزند و اجرا می‌کنند. ارکان قدرت این نیروی متفرعن که پاپ دستش را می‌بوسد و رؤسای امریکا و انگلیس وکل اروپا و کشورهای پیرامونی را تعیین می‌کند و سیاست جهانی را پیش می‌برد، عبارت است از:

سرمایه مالی بین المللی، قدرت بانک‌ها و نظام اقتصادی فرا صنعتی که همه صنعت و تجارت جهانی را در اختیار دارد و ادارهٔ بازار واحد جهانی را برعهده گرفته و نیز نهادهای بین المللی سیاسی و اقتصادی را، دانش جهانی و دانشگاه‌ها و مراکز پژوهش و علم جهان را، های تکنولوژی و نیز فناوری تولید انواع سلاح و انرژی و منابع آب جهان و دارو و غذا وقدرت فنی نظام ارتش‌های بزرگ غرب و شرق راکه علیرغم اختلافات ملی و گاه تضاد منافع، در چنگ پروژه‌های همین قدرت جهانی مدیریت می‌شوند، قدرت سیاسی کشورهای بزرگ مثل امریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و... را در خدمت گرفته و قدرت‌های پیرامونی، رسانه‌ها و فناوری پیشرفته، اینتر نت، هوش مصنوعی، لیزر، حسگرهای توسعه یابنده ودانش های پنهان نگه داشته شده و فنونی را که در بخش نظامی انباشت شده و همیشه بسی پیشرفته‌تر از فناوری و دانش رایج و عمومی در جهان است؛ و... همه وهمه را مدیریت و به ارکان قدرت جهانیش بدل کرده است.

این قدرت فرعونی که جهان را با وانموده ها وگیم هاو سناریوهای وحشیانه اداره می‌کند، برای سود بیشتر و ممانعت از انقلاب جهانی و عدل موعود، به عهده می‌گیرد که جنگ‌ها، کشتارها و تغییرات لازم برای بقای سیطره شیطانی‌اش را برنامه ریزی کند آیا این قدرت و مکر به معنای مطلقیت قدرت و فقدان بحران و تضاد است؟ هرگز. اگر قدرت و تدبیر این نیروی فرعونی مطلق بود واهمه‌ای نداشت و نیازمند تغییرات و اغوای تازه به تازه نبود. تضادهای ماهوی سرمایه داری و ناتوانی ماهوی و فرو پاشندهٔ ظلم برابر قدرت مطلق الله و احاطه تدبیر آفریدگار و رب العالمین یگانهٔ هستی، بر ربوبیت وهمی بت متوهم و فرعون و لویاتان فراملی عصر پسامدرن و مدرنیت متاخر منشا سقوط حتمی آن است، وتقدیر متکبر این قدرت را هم همچون همه کفر محارب به دوزخ و نابودی می‌کشاند. در برتری مکر الهی بر مکر و وانموده های فرعونی قدرت جهانی ظلم کنونی تردیدی نیست. این جنگ نهایی عصر ظهور عادل موعود جهانی با عصر بی ایمانی است. آشکار شدن حکمرانی کامل اسلام و ظهور انوار رخشان وعده الهی است که وصف نظام نورانی‌اش و به قدر رسیدن مستضعفان و تجلی شکوه قدرت دادگری الله در زمین و نجات زمین از ظلم و ظلمات و خشکیدگی و تبعیض و جهل و زشتکاری وگرسنگی و خونریزی و بیماری وفقر و نفس پلید وشیاطین و پرده پوشی حقیقت وکاستی ها در روایات اهل عصمت و راستی آمده است. این تغییر و انقلاب جهانی و نابودی تغییر دجالی و دروغ و فریب قدرت ظلمت و ظالم، تقدیر قطعی آینده زمین است و همه تاریخ انبیاء متذکر آن بوده و ظهور عدل جهانی (عج) در دین خاتم را بیان کرده و منتطر آن بوده و در راهان کوشیده و جان باخته‌اند.

اما در باره تغییر جامعه ایران که پیشقراول ایمان به عهد عادل موعود و مؤمن به این تغییر است گفته امدکه انقلاب اسلامی اصلش انجام تکلیف بوده است و تغییر غایی و تحقق عدل جهانی تکلیف ولی عصر عج است. انقلاب اسلامی عالیترین تغییر پیشا ظهور و مجاهدهٔ دوران انتظار، پس از غیبت بقیه الله الاعظم در راه ظهور امام زمان عج و انجام دادن تکلیف در عصر غیبت بوده است. این تغییر کارش اصلاح امور و رهایی از بیعت با کفر و بردگی طاغوت است و گام اول شکست طاغوت را پشت سر نهاده و اکنون گام دوم، تغییر ساختارها و نفی فساد درونی و برپادداشتن ساختار مستقل، سالم و پاکسازی از سلطه طاغوت و اذناب داخلی و انواع ظلم و تباهی را برعهده گرفته است و این دشوارتر از سرنگونی و جنگ خارجی است.

مشخص است که قدرت شیطانی جهانی همه نیروی اغوا و توطئه و فشار و فسادش را گرد می‌آورد که ملت را به خود زنی و دلسردی و خیانت به الله و معصومیت و ولایت امام زمان عج و به خود، وخدمت به فرعون درون و بیرون و قدرت ظلم جهانی وادارد و خود زنی کند و مانع پیشروی شود. سپاه جهل و فساد درون جامعه و حکومت و گرایشات شیطانی ابزار قدرت جایر جهانی در تفرقه و کشاندن مردم به دنبااه روی از دجال زمانه است. اینان در برابر تغییر طلبی الهی، تغییر شیطانی و مطابق نقشه قدرت و فرعون سلطه گر جهانی را طلب می‌کنند. مدرن گرایان، لیبرال‌ها، متحجران، کفار و منافقان بی باور به غیب و امام زمان و...جملگی لشکر این نیروی فرعونیت جهانی‌اند و مخالف تغییرات و پاکسازی و مانع سرانجام دادن تکالیف این دوران! سینمای دنباله رو شیاطین نقشش همین ترویج بی ایمانی به الله و وعده حتمی او و پیوند ملت با ولی الله عج است.

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی!

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی!

کشمکش‌های جهانی در عصر غیبت

جامعه ایران، کانون همه تضادها و کشمکش‌های جهان در عصر غیبت است تضاد دین و کفر، تضاد حق و باطل، تضاد استقلال و بردگی، تضاد آزادی از شیاطین درون و بیرون و پیروی از ابلیس، تضاد فقر و غنی، استبداد و ضد استبداد، عدالت و ظلم پاکی و فساد وابستگی و رشادت، مدرنیت و سنت الهی دنیا طلبی و باور به غیب، خود پرستی و دیگر دوستی، شهادت و بندگی ناب الله با بی باوری به عبودیت...از جوله تناقضات، تضادها، کشمکش‌های سیاسی در ایران است. شعار نخست انقلاب اسلامی، استقلال بوده، اما از همان روز اول ریاست اجرایی اداره کشور در کف جریانات دلسپرده به وابستگی قرارگرفت تا جایی که جدا از بحران سازی نهضت آزادی و بعد بنی صدر، کابینه‌های سازندگی و اصلاحات و دولت بهار و کابینه اعتدال، جملگی اقتصاد نفتی را زنده نگهداشتند و در نتیجه چشم به الطاف شیطان بزرگ و نومید از قطع وابستگی، عمل کردندو از الگوی ارکستر سمفونیک جهانی به رهبری آمریکا و ساز خدمتگزار و حرف گوش کن ایران در این مجموع و فرمان پذیری از ارباب حضرات در دیباچه برنامه چهارم و دوران اصلاحات به سود سر سپردگی بر نظم قدرت جهانی سخنان باور نکردنی سر دادند.

انقلاب اسلامی و هر دو امام انقلاب تا امروز، خواهان استقلال و شکوفایی کشاورزی و صنعت و تولید و تغییر ساختار جامعه طاغوت زده بوده‌اند، اما کابینه‌ها اکثراً در راه نابودی کشاورزی و دامپروری و تولید کنندگان مردمی و دانش بومی کوشیدند، نیروهای صادق مؤمن درون حکومت به جان زدند تا در قلمرو نظامی با فرماندهی باکری‌ها و کاظمی‌ها و زین الدین ها و ستاری‌ها و قاسم سلیمانی‌ها و دانشمندان گوناگون و شهریاریدها و روشن‌ها و فخری‌ها و تولیدگران مبتکر و... با سیطره شیطان بستیزند و کشتی و هواپیما و پهپاد و توربین و ماهواره و دارو و واکسن و... بسازند، اما قدرت جهانی شیطان بزرگ و اذناب لیبرالش در همه جا و همه مسائل از مسئله فلسطین و لبنان و سوریه و یمن و ... گرفته تا دانش هسته‌ای تا تولید گندم و فناوری‌های «های تک» و تولید صنعتی تا موضوع موشک و اینترنت و هوش مصنوعی مانع‌تر اشیدند و همراهان داخلی فرعون، مروج گلوبالیسم فرهنگی و اقتصادی و قرار دادهای مداخله گرانه ببن المللی وحاکمیت و سلطه نهادهای بین المللی زورگو و... شدند وکنار دشمن اسلام و ایران و سلطه گران قرار گرفتند و نه ازتغییر الهی انقلاب اسلامی و راه امام، بلکه تغییرات مدرن و طبق دستور شیطان دفاع جانانه لببرالیستی کردند و با در دست داشتن قدرت دولت مقابل اهداف امام خمینی و امام خامنه‌ای مقاومت کردند تا مقاومت اسلامی راذچ به شکست بکشانند. سینمای غربگرا در این میان نقش انگیزش عاطفی ملت به سود اهداف سلطه غرب را پیشه کرد.

سینمای ایران و جشنوارهای جهانی

 سینمای جهان و ایران و جشنواره‌های جهانی و داخلی یکی از مهمترین کانون‌های پیشگامان مقابله با تغییر انقلابی بوده‌اند. در پی شکست کفر و سلطه جهانی در عرصه جنگ نظامی و کشتار و تروریسم و تجزیه طلبی و شورشگری و جنگ داخلی و تحریم اقتصادی و جنگ علمی و فلج تکنولوژیک و...، تلاش کردند با جنگ رسانه‌ای و جنگ سبنمایی جبران مافات کنند و پایه‌های فرهنگ و هویت ملی و قدرت روحی؛ و وحدت و ایستادگی برابر بردگی را بانفوذ روحی و ذهنی و فکری وهنری و سینمایی، جبران کنند و کل ملتی را که با گزینش اسلام رهایی بخش، انقلاب کردی و نظامی اسلامی تٱسیس نمود به خود زنی و شورش علیه استقلال و آزادی و پیشرفت و دین و انقلاب و شرف و معصومیت و وو... بکشانند.

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی!

داستان ۱۰۰ ساله سینمای ایرانی

در این میان داستان صد ساله سینما در ایران و تقدیر و تغییرات سینما در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ماجرای عجیب درس آموری است.

۱- سینما در مقام پیشقراول مدرنیته و غربگرایی در ایران ظهور کرد و در دوران پهلوی سبنمای خارجی و داخلی در ابعاد سینمای همگانی و عامه پسند و سینمای روشنفکری ونخبه گرا، همین نقش را پیش بردند و پیشقراول انتشار فساد و فحشا و نیست انگاری و بی ایمانی و تغییر سبک دینی به سبک غربی و ضد اسلامی و ضد ملی شدند.

۲- انقلاب اسلامی ظهور طنین اذان زندگی توحید و تزکیه از فساد کفر بود. آتش زدن سینماها نشان خشم مردم علیه فساد سینما بود. امام انقلاب را هدایت کرد که تاکید کرد اسلام با سینما مخالف نیست بانشر کفر و فحشا و جهل وجنگ سینما باخدا و دین و اخلاق و عدل و عقل و علم و پاکی مخالف است.

۳-سینمای ایران، تحت تٱثیر نور انقلاب اسلامی راه تازه‌ای در پیش گرفت اما شیطان سینما بیکار ننشست و کوشید با نقاب و فریب و نفاق درون سبنمای انقلاب با اسلام بستیزد؛ و دربرابر سبنمای سالم سموم ماهوی سینمای آمریکایی را در رگان سینمای جمهوری اسلامی جاری سازد.

سینمای دفاع مقدس در دهه شصت و حتی هفتاد پیشقراول هنر و همراه شعر برای شیطان زدایی کوشید و تصویر انقلاب اسلامی. را ترویج کرد. مهاجر و دیده بان و روایت فتح فراموش نشدنی‌اند. حتی سینمای رویکرد گرا نظیر خانه دوست کجاست و... کوشید با طرد فحشای سینمای گذشته تصویر سالمی از زندگی ارائه دهد. دریغا که غلبه نگرش لیبرال و از ان مهم‌تر بلبشوی بعدی روز به روز بیشتر سینما را ابزار توسعه و نفوذ فساد، ابتذال، الحاد و ضدیت با انقلاب، شهوت رانی و لهو و لعب و غربگرایی و مدرنیت و ابتذال و نشر وانموده های ضد اسلام و جمهوری اسلامی کرد.

نیروهای فنی سالم سینمای بزرگ ایران و هنرمندان سالم سبنمای شریف، منفعل شدند و یابه ابزار جریان فاسد اخلاقی و فکری بدل شدند. بی توجهی به تفقه درسینما و شناخت موضوع و ارائه راه حل معقول و مشروع فقیهانه و ربانی، به هرج و مرج و نفوذ دشمن و بلعیده شدن نیروها دامن زد و عدم تغییر بنیادین ساختار و عدم طرد فساد و ضربه‌های کوچک جریان شیطانی را قوی‌تر؛ و قوی‌تر. کرد. این همه کادر فنی سالم به جای آن که خدمتگزار سینمای شریف، سالم، پیشران انقلاب و اسلام ناب باشند، هدر شدند؛ و سینمای جمهوری اسلامی هر روز ببشتر در تحت سلطه فساد قرار گرفت و اقلیت سالم، سینمای پاک با مشکل روبروگشتند؛ و سینمای فاسد و اهل خودفروشی و ابزار دشمنان ایران و استقلال و آزادی ایران و اسلام، با گستاخی توسعه یافتند و حمایت شدید جشنواره‌های غرب، انان را به نشر کفر و فساد و ضدیت با اسلام و انقلاب و نشر وانموده و کذب و ...تحریص کردند و پایگاه کفر و ضد انقلاب و شیطان بزرگ و مسجد ضرار شدند. این سینما و سلبریتی هاش باید به زباله دانی تاریخ ریخته شوند. حوزه و فقیهان و مجتهدان باید از این شانه خالی گردن از بار تفقه دست بشویند و به معضلات و مسائل این سینما پاسخ گویند.

تغییر این سینما و استفاده از نیروهای سالم آن ضروری است؛ و نباید این سرمایه عظیم تباه شود. دشمن می‌خواهد نیروهای سینمای ایران یا در خدمت جنگ سینما با اسلام و مردم و انقلاب اسلامی و پیشرفت ایران و در خدمت بردگی شیطانی و غربزدگی و سلطه بر ما باشند یا نابود شوند و به کار ایران نیایند. باید این نقشه را خنثی کرد. تغییر ساختار سنجیده نیروی سبنما و رسانه را در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی شکوفا می‌کند. این انقلاب دوم‌را به عنوان تنها راه نجات سینماذجدی بگیریم. سبنما به شکل سنتی در حال افول و مرگ است. خود رابرای زندگی تازه سینمایی نو آماده کنیم!

 

یادداشت/ احمد میراحسان


:: بازدید از این مطلب : 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

ما در بحث جنگ سینمایی از درون سینمای ایران با اسلام و انقلاب اسلامی و همدستی‌شان با  جنگ جهان کفر با اسلام و با ایران که  پایگاه معصوم عج برای ظهور عدل جهانی (عج) است به ضرورت تغییر بنیادین سینمای موجود رسیدیم. تغییر در  نگاه و سازمان و نیروها و مدیریت و اهداف و افق تولید و محتوای تولید و تربیت هنرمند، و  نوع روایت‌گری و چشم انداز روایت از  ستم منطقه ای، جهانی و...گفتیم این تغییر بنیادین با تبیین امروزین بهترین مبانیش را در معارف و هدایت ها و سخن امام می یابد.

اکنون مایلم با تکیه به وصایای امام تصویر روشن تری از مبانی و افق تغییر ارائه کنم. سینمای ما بدون گسست از مبانی مدرنیته و استواری بر مبانی اسلام و اصول روشتگری امام هرگز سینمایی فساد ستیز نخواهد شد. و همواره در نقش ستون ‌پنجم  براندازی خواهد ماند.

میراث امام(ره) برای ما چیست؟

یکی از گشوده ترین میراث های بی پایان امام (قده)، که گشایش بزرگی برای حال و آینده ی ما و جهاد اهل ایمان و مردم ستمدیده و اسیر کفر و ظلم، ونیز رهایی سینما را در خود نهفته دارد و باطل السحر همه افسون زایی ها و جادوی سیاه قدرت های ظلمانی جهان و شیاطین و اجنه ی کافر و سینمای «نیست انگارانه» و فاسد غرب در قلوب است، همین  وصیت الهی سیاسی روح اللهی ی روح الله است. توگویی همه مغاک های هلاکت بار، همه ی بازی های فساد انگیز و وانموده های ستم خیز بردگی آورو فریبای نظم خونریز و سلطه جو و چپاولگر غرب و شرق و افسون وانموده های سینما و رؤیای غرب  همین امروز را افشا می کند و نور خود را بر حقیقت گیم شیطان ، برای حذر از گمراهی و رفتن به راهی بی کژی و جهادی خالص، می پاشد و رهروان را از دام های مرگبار استکبار بر حذر می دارد. و ارکان حرکت استوار ایران و سینمای ایران  را معرفی می کند:

نکته اول: پایه حرکت امام در زمین و زمان دنیایی، دعوت به جدی گرفتن عالم غیب و باطن و ابدیت است که سبب عبودیت خالص معبود می شود. این نیکخواهی و سفارش برای پاکسازی سینمای ایران هم ضروری است. در سینمای ما مراعات این  تقوا و ایمان برای انجام تکلیف اصلی  است که به کسب رضای حق منجر می شود و به رضوان جاودانگی و رهایی از دوزخی می انجامد که وعده اش  به  سرکشان و اهل ظلم داده شده! این هدایت برای مؤمنان و اهل سینمای سالم، آتش گناه و فساد را  دور میدارد و آنان را با حق همنشین و قرین و یگانه می‌نماید.

نکته دوم: عصاره وصیت امام(ره) همان وصیت رسول الله است: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانٌهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. برای سینمای مؤمن این سفارش حیاتی است.

این اساس گشودگی وصیت امام و بی پایانی و مبین پایان باز امام است که از ملک تا ملکوت اعلی و از آنجا تا لاهوت را در بر می گیرد، به یمن تمسک به کتاب الله و عترت رسول الله(صلوات الله علیه و آله) و جدایی نا پذیری شان. تا هر زمان قرآن هست، ولی الله هم هست و ولی و خلیفه خدا یکی از اهل بیت رسول الله (ص) و امروز امام زمان  (عج) است. سینما با پیوند با این سرچشمه های پاک روایاتش را از داستانهای زندگی انسان  عمق می بخشد و فهم خود را از ظلمات و پوچی می رهاند.

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی! (بخش سوم)

پس  مهمترین وصیت امام، توحید و برای اهل ایمان اتصال و عدم جدایی از بقیه الله الاعظم است. در دمادم و سراسر عمر و هر کار و هر باور و عمل، توحید و تقوا و خوف از الله و اجرای فرامین خدا، و تمسک به کلام الله، بدون این امام حیٌ و هادی ممکن نیست. او برای گریستن و صدا زدن نیست، برای آن است که در برداشتن هر گام جهت کسب رضای خدا، همراه قرآن دستاویز اصلی ما باشد، چه در چشم گشودن و به خواب رفتن در، گاه سحرگاه و شامگاه، یا در کارو معاش روزمره و کسب روزی حلال، و در تفکر و عبادت و جهاد با شیطان و شیاطین جنی و انسی وهر فعل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی،   فردی و اجتماعی ، این پیوند با دو ثقل، یعنی  با کلام الله   خداو اهل البیت علیهم السلام (امروز  امام زمان عج) سفارش بی حد و حصر و بی پایان امام راحل است، نه برای نمایش در رسانه به وقت نمایشات و مراسم سلالانه انقلاب یا رحلت امام؛ بلکه برای هر عمل  در زندگی روزمره، و هر کنش کشورداری و هر امر اجتماعی و سیاسی  و فرهنگی داخلی کار یه قوا و همگان  و هر فعل بین المللی؛ نه با فرمول های دگم و سطحی و احساساتی، بلکه با تفقه و اجتهاد صحیح  نخبه وربانی  و پیروی جوانان در این راه از ولی فقیه عادل وآگاه و عالمان اهل معارف صمدانی. سینما در انتقال این حقیقت و روایت آن در متن داستانهای زندگی میتواند راه خلاقانه اش را بیابد.

نکته سوم: در وصیت امام بلافاصله اشاره به ، آنچه شده که بر این دو ثقل از سوی دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر گذشته و می گذرد. همین امروز طاغوتیان با نفوس شیطانی و متفرعن همان راه دیروزی دشمنان خدا را با هزار بار بازی و وانموده های پیچیده جهانی تا اعماق روح و ذهن افراد مردم و جوانان، اعماق خانواده و شهر و کشور و جهان اسلام، ادامه می دهند. امام می فرماید قلم و زبان  از شرح ستمی که از سوی طاغوتیان متفرعن و شیطانی بر این دو ثقل و در اصل بر بشریت می رود ومی گذرد،   عاجز است وچشم  امام زمان و همراهان صدیقش، خون گریه می کند. این درد و رنج  از سر بر بالین خاک نهادن رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله شروع و با شهادت پنج تن آل عبا و فرزندان معصوم ابا عبدالله سلام الله علیه تا امام  یازدهم علیهم السلام و غیبت دوازدهمین ومهجور بودن رنج های هزار و دویست ساله ایشان و بشریت در عهد غیبت، ادامه یافته است؛ شرح جنایات دشمنان خدا علیه اهل بیت  رسول خدا و  مردم مستضعف رنج و بیچارگی مردم به سبب عدم شایستگی  ظهور و عدم اضطرار شان و دست نشستن اکثریت از غفلت و از گناه،   و ظلم و درد عظیم از این وضعیت که نصیب جان  مولای مان حجت بن الحسن  العسکری امام غایب/حاضر می شود، وصف ناپذیر است. حکومت های کافر و محارب با اسلام وحکومت های ضد قرآنی  در درون جهان اسلام  با وسیله قرار دادن قرآن مجید و دروغ بستن به آن و اغفال مردم، بر کره ارض دوزخ آفریده است. چگونه سینمای ما از شرح این درد رو برتابد. در هر ستم امروزی بر انسان در جهان رد پای ستم بر اهل البیت و پاکی و معصومیت وجود انسانی هویداست.

نکته چهارم: اشاره  معرفت بخش وصیت نامه امام است به آخوندهای خببث همدست قدرت جائر جهانی، همین اسلام انگلیسی گه فیلم بانوی بهشت میسازد همین ها که در شبکه شیطان و بی بی سی با انقلاب اسلامی می ستیزند و برای بازیگر بدکاره عنکبوت مقدس پیام تبریک می فرستند. این آخوند های دنیا طلب، همدست فرعون عصر و مانع مبارزه با طاغوت و عمل مستقل رهایی بخش مسلمانان و جهاد با سلطه گران  بی حیاء و فساد انگیزند و از درون و بیرون مانع انجام دستورات الهی اند و با قیافه ذیصلاح به جهاد جدی با قدرتهای جهانخوار و دشمن خدا خیانت می کنند و راه دوستی با کفار  محارب و سازش و سرسپردگی و سلطه پذیری را هموار می نمایند. به انان میفرماید فساد نکنید با بی آزرمی می گویند ما اصلاح طلبیم! نوع امروزی شان لیبرالهایی باصطلاح اسلامی از جنس پان ترکیستها و متحجرانی چون وهابیون از این دست اند و در همه جا و جامعه ما هم نفوذ دارند. در ای اپ نو همیپ ها از ذباحن گ ی سیپما. دفاع کرده اند.

نکته پنجم: امام در وصیت نامه به رابطه درونی و ذهنی و بیرونی و عینی منحرفان داخلی با قدرتهای شیطانی چپ و راست تٱکید می ورزد  سینمای ایران کانون این رابطه است. تغییر این وضع ضروری. الزامی است.

نکته ششم: امام راه نجات اصیل را انکا به فقه اصیل جعفری فراتر از فقه مصطلح در حوزه ها، می داند، یعنی فقهی زنده برای پاسخ به پرسشهای اساسی عصر ما و زنگی اسلامی ما. چون قرار نیست در عصر غیبت ما اسلام در عمل فردی و اجتماعی امروز را ترک کنیم  و مسایل با نگاه کافران مدرن حل نماییم!

نکته هفتم: رود بی پایان وصیت امام به سبب اتصال به همین دریا و اقیانوس قرآن و فقه خاندان، موسوم به فقه جعفری است. و اجتهاد کاربردی زنده در عصر غیبت بنا به ثقلین، وترویج انتطار فعال و جهادی است. بزرگترین خسران سینمای ما محرومیت از تفقه علمای بزرگ و توسعه گفتمان فقیهانه در حل مسایل سینماست.

نکته هشتم: مفتخر بودن امام به فقه اثنی عشری، بخاطر همین ژرفای دانایی زنده و امکان معجزه آسای آمیزش  ریشه داری در سنت و بالگستری عقلی و نقلی در پایخ به مسایل زنده و درجهان بودن و توان تغییر در قواعد شیطانی عصر غیبت در هر دوره و دوران ما و قدرت مبارزه با جهل وحشی طاغوتیان مستکبر و استکبار فرعونی و فرعونیت شیطانی کفر محارب با اسلام است که امروز تنها دین دست نخورده و حقیقت استوار نفی دشمنان خدا در کره ارض بشمار می آید. کسی که این روح حهادگر سبیل امام با ظلم و دشمنان خدا و اسلام را زمین بگذارد، همه فقه او را بر زمین نهاده است. و دروغ می گوید که به راه امام باور دارد ولو فرزند امام باشد.

چگونه ارکان گشوده و زنده وصیت الهی /سیاسی امام را می شود فراموش کرد وقتی در همان صفحات نخست و همه صفحات این روح فقه زنده را فریاد بر می آورد! بعد از آنکه امام در وصیت نامه ص۳,طی بندی تٱکید می فرماید که ما مفتخریم ائمه معصومین ما صلوات الله و سلامه علیهم، در راه تعالی اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل(در شرایط داشتن عده و عده)   یکی از ابعاد آن است در حبس و تبعید بسر برده ودر راه براندازیرحکومت های جائر و طاغوتیان، زمان خود شهید شدند. وما امروز مفتخریم که می خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و دفاع سینما و روایت سینمای ما از معصومیت اولین وظیفه هدایت سینمایی است.

نکته نهم: امام ره  در وصیت نامه از حقوق رشد زنان و نه به فحشا کشیدن شان دفاع می کند. سپس به مجاهدان و جانبازی اقشار ملت و بانوان و زنان پیر وجوان و خرد کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و نظامی وعلمی  و تلاش زنان همدوش مردان یا که بهتر از آنان اشاره می نماید و انان را به جنگ با خرافات و موانع جهادشان فرا میخواند و از واجبات می داند که اینان برای نفی محرومیت های نامشروعی  بکوشند  که دشمنان و نا آشنایی دوستان از حقیقت احکام اسلام و قرآن سبب ان بوده و تفکر فئودالی را به جای اسلام نشانده و زنان را محروم از رشد کرده است. امام اجرا نشدن اسلام را از زمان غاصبان و بویژه سلسله جنایتکار بنی امیه تا عصر کنونی وسیله مناسب در دست شیاطین برای به فساد کشاندن زنان و سوء استفاده از آنان برای فاسد کردنشان و کل جامعه میداند. و در اینجاست که کل ملت و زنان  را برای جهاد علیه قدرتهای کافرظالم و متجاوز می ستاید. در وصیت نامه عینا فرمایش شان چنین است :

«ملت مابلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرندبه این که دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و و اسلام عزیزند، درندگانی (شرقی و غربی ندارد) هستندکه از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصدشوم جنایتکارانهٔ خود دست نمی کشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمی شناسند و در رآس انان  امریکا این تروریست بالذات دولتی که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیسم  جهانی است که برای رسیدن به مطامع خو جنایاتی مرتکب می شود که قلم ها از نوشتن و زبانهااز گفتن آن شرم دارند....»

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی! (بخش سوم)

این است روح زنده میراث بزرگ او وصیتنامه الهی‌اش که سیاست جهانی را به میدان چالش خود می کشد. بدا و دریغا از آن مدعیان راه امام که نسخه زبونی و پذیرش توطئه های شیطان و قراردادهای بی قید وشرط و مسایل خارجی را اساس حرکت داخلی و رفع مشکلات درونی ما می دانند که عمدتا محصول همین نگاه از خود بیگانه و بزدل و رفاه طلب و دنیا گراست و هبچ ربطی به خرد شجاعانه حق طلبی جهادی و استقلال خواهی امام ندارد. امروز به روشنی می بینیم فساد و فحسای سینمای شیطانی بر سر زنان سیپوا در جهان و ایران آورده و دوری از نگاه امام سینمای ما را به چراگاه شیطان بدل کرده است.

نکته دهم: سخنان شدید امام درباره رسانه های شیطانی و دنباله روان داخلی متحجر و لیبرال و چپ و راست شان،   نشان درک عالی و انقلابی امام از عمل رسانه های محارب جهانی و تکالیف رسانه ای ماست که جداگانه در باره اش گفتگو خواهم کرد. اینجا بگویم عملکرد رسانه ای ما  نیازمند نقد جانانه ای است. اما فی الفور به یک سند زنده جنایت  رسانهای /هنری/سینمایی به عنوان مصداق نبوغ جهانشناسی امام در وصیت نامه و قدرت رهبری اش برای امروز و فردای حرکت ما اشاره می کنم. این رخداد گویای احاطه زنده و کارامد وصیت نامه برای زندگی ما در دفاع سرفراز  از  جنگ پایان ناپذیر دشمنان خدا و در اینجا خصوصا  شیاطین رسانه ای استکبار و اذناب ایرانی شان  است. منظورم مرحله جدید  جنگ سینمایی شیطان بزرگ، علیه  ربً یگانه، دین خاتم او، اسلام شکست ناپذیر از شیاطین، علیه  وعده ی تضمین شده ی عدل جهانی و ظهور کامل عدالت جهانی این دین به دست عادل کامل و حیٌ و غایبٍ حاضر، حضرت  بقیه الله الاعظم(عج) ، علیه منادی این ظهور عدل الهی، امام و انقلاب اسلامی اوست.

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی! (بخش سوم)

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی! (بخش سوم)

دردا که چون منی عمری سرکرده با اوهام و گمراهی و گردنکشی و فساد شرک و اغوای شیطان، باید برای نجات خود ازظلمات به دفاع از حقیقت دست به قلم ببرم. دفاع چون منی شین و شرم برای امام است نه مایه ی سربلندی از چنین مدافعانی!   مدافعان حقیقی اهل البیت علیهم السلام اند و مدافع محمد و علی و فاطمه  حسن و حسین   صلوات الله علیهم فرزندان معصوم حسین شهید اند و مدافع حق غصب شدهدچ ائمه هدایت و منتقم خون حسین، جان جانان، امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  است، و مدافعان امام منتظر، نواب اربعه و عالمان ربانی از کلینی تا امروز ، مانند بحرالعلوم ها و شیخ انصاری ها و میرزای شیرازی ها و... و. بروجردیها و  امام خمینی ها وبهجت ها و خامنه ای ها و سیستانی ها و وحیدها هستند و مدافعان  بندگان خالص خدا امثال خمینی ها و بهجت ها، همت ها و باکری ها و زین الدین ها و کاظمی ها و سلیمانی ها و آقا و مدافعان متقی حرمها و حریم اهل البیت هستند درود خدا برآنان باد ومنی که  شایسته خدمتگزاری کمترین خدمتگزاران  وپاسداران اهل تقوی و ایمان امام (ره) را ندارم، چه به دفاع از وصایای امام.

اما این دفاع از امام نیست که مدافعان شریف خود را دارد، دفاع را راه نجات خویشتنم است در عصری چنین ظلمانی و فساد آلوده. اگر می دیدم تحلیلی که حق مطلب را ادا کرده در افشای  جامع تر توطئه جنگ سینما با خدا و معصومان و  میراث امام (ره)در دفاع از اسلام  لب فرو می بستم. البته مردان و زنان دانایی در این باره در فضای مجازی به جدال با دشمنان حق بر خاستند و کوتاه یامفصل سخن ارجمند سر دادند، اما نکته اصلی جنگ و تهاجم اخیر سینما ناگفته مانده است. گستاخی ام در دفاع از منظر  امام ره همین حفره خالی تحلیلی بوده است.

سینمای شیطانی چه ویژگی‌هایی دارد؟

حقیقت آن است که جنگ سینما با خدا، اسلام، امام حکومت عدل جهانی (عج)، انقلاب اسلامی، امام خمینی بی بدیل، جمهوری اسلامی و جانشین برحق و حکیم و نوربخش او امام خامنه ای، امری ماهوی و صد ساله است و به فیلم بی ارزش و سخیف و مبتذل عنکبوت مقدس ربط ندارد.

سینما هنر مدرن تکنولوژیک و آینه پیشران مدرنیته جهانخوار در عهد امپریالیسم قرن بیستمی و سرمایه داری ببن المللی قرن بیست و یکمی است که رهبری ان دست یهودیت سامری و مسیحیت یهودی شده است. امروز نیروی هیولایی و لویاتان  جهانی و ظلمانی که بر اقطاب دارای تضاد سرمایه داری ملی حکمفرمایی می کند  همین سرمایه جهانی است، و کشورهای مرکز،   چه امریکا و انگلیس، چه چین و روسیه چه آلمان و فرانسه وکانادا، همراه اسراییل، این  شمایل حرامزاده و مرگپذیر  این سرمایه داری جهانی و وهابیت وپان ترکیسم و لیبرالیسم ناتویی اسلام نما و پان عربیسم اماراتی و اردنی وبحرینی  و این شیوخ حقیر نفتی و حاکمان مفلوک دیت نشانده، همه اجزای این نظام استکباری و نوکرهای برده و گاوهای شیرده فرعون متفرعن و شیطان مستکبرند.

سینما از نخستین روز تولدش به وسیله سرمایه تصاحب شد. بدیهی است مهمترین ابزار تکنولوژی مدرن و آینه مدرنیت و محصول فرایند جامع تحولات علمی، تکنولوژیک، اقتصادی   وصنعتی، ایدئولوژیک و فرهنگی و اخلاقی، جز به تمدن و پروردگار خود بت اعظم ، به چه کار باید بیاید؟ ماهوا سینما در اختیار انسان عصر خود بنیاد انگاری و تقدس زدایی بوده است و همه چیز برای این سینما ارزش  کالای سود آور داشته ولو داستان دینی!

سینما در مقام مرجعیت  مدرن، دانشگاه، آموزشگاه و رسانه دین زدایی  به سود همه مدرنیت و اشاعه نه تنها سبک زندگی بلکه نگرش به زندگی و هستی بوده است. پیش راندن  تمدن مدرن در مسیر استکبار ماهوی اش، نقش سینماست. هرگز سینما با حنگ علنی علیه مذهب و اخلاق کارش را شروع نکرد. اما یک دم هم از سکولاریته  و لائیسیته دست برنداشت ، چه فراوان ارزشهای اخلاقی آمریکایی و داستانهای جذاب اخلاق گرا و حتی ضد ظلم و رؤیاهای انسانی در آن ترویج شد، اما همه جا بر این سینما دنیا، میل، انسان رها از ارزشهای دینی حاکم بود و این با شالوده های اعتقادی و ایدئولوژیک تمدن دین ستیز مدرن وحدت داشت. شیطان مدرنیت و سرمایه داری قرن بیستمی، گام به گام سینما را به سوی گسست از دین و اخلاق وپورنو و بی حیایی و اخلاق شهوت محور و نیست انگاری و خشونت و فساد  مدرن هل داد.

 و در  سرنوشت کنونی و رو به فرو پاشی انسان غربی نقش پیشرو ایفا کرد، تشویق  زنا کاری، خیانت در زناشویی، بی ایمانی. توسعه نهیلیسم و پوچ گرایی، خشونت، آدمکشی، همجنس گرایی، نژادگرایی  حرامخواری  و پیوند عمیق با سرمایه و نهادی امنیتی غرب، از پیروزی های سینما در غرب است و جهانی کردن این تصاویر!

درست اینجاست که سینما همراه مدرنیته و جلوه های ابتدایی اش و همراه سیطره سرمایه امپریالیستی وارد ایران می شود. سینما از همان آغاز ورودش به ایران وظیفه جهانیش و جهانخواری  و دین ستیزی سرشار از وانمودگی و بازی افترا علیه دین را بنا نهاد. حاجی آقا آکتر سینما، اولین فیلم سینمایی در ایران که به وسیله یک کارگردان غیر ایرانی و غیر مسلمان روسی و ارمنی ،   متهم به عضویت در لژ فراماسونری ساخته شد  اثری  بس هوشمندانه  در دفاع از مدرنیت و اسلام ستیزی و به همان درجه رذیلانه و موذیانه و دروغپرداز و علیه اسلام است. نماد اسلام یک حاجی، مردی بازاری، عقب مانده، خرافی، مستبد معرفی می شود که دختر و دامادش سینماگرند وطی ماجراهایی سینما او را تربیت می کند و او دست از مخالفتش با بازیگری دخترش و کارگردانی دامادش می کشد و در مقام بازیگر فیلم  حاجی آقایی که بوسیله سینما تربیت می شود مدرن می شود.

چه فیلم مبتذل عنکبوت مقدس، و چه آثار ضد دینی دارای قدرت دراماتیک و چه دیگر آثار مدرن و یا عامه پسند سینمای ایران، همه و همه  ماهوا ادامه حاجی آقا آکتر سینما بوده اند.

جریان اصیل دینی از ابتدا در گسست از سینما بود و سبنما در هر زمان یک گام پیشتر از جامعه ایران آن را به سوی اباحه گری و غربزدگی و زیر پا نهادن سریعت و ترویح جادو و افسون مدرنیت پیش راند. حتی در اثار فیلمفارسی سکس وترویج  حرام گام به گام  پیش امد. سینمای فاسد  و خیاتکار  ضد اسلامی و ضد انقلابی و ضد ایرانی و فاقد شرف و سرشاد از روح بردگی و همدستی با جنایت اربابان غربیش   امروز بر دوش همان دین ستیزی آرام گذشته قرار دارد، در تمام این عمر سینما   چه در آثار هنری ماندگار و چه فیلمفارسی عامه‌پسند، چه سینمای حاوی پیامهایی انساندوستانه وچه مروج نگرشی پوچ کرا و سکس محور، آثاری به اندازه انگشتان دست نمی یابید که در ستیز با احکام دین نباشد و مصداق فحشا، که امام ره از ان نام برده اند.

انقلاب امام ره خواهان تغییر ساختار کل جامعه  پیرامونی و کفر زده ایران و همه نهادها، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و هنر  از جمله سینما بوده است. آرمان داشتن سینمای پاک ومروج حقیقت متعال و شرف آزادگی، پیام امام بود، سینمایی توبه کار و دور از فحشا، سینمایی جذاب، چون یک دانشگاه زندگی شریف، سینمایی پیشران ارزشهای رشد و  واخلاق، سینمایی رهایی بخش  و ظلم ستیز و اهل ایستادگی و  ضد نوکری و تقلید جنایتکاران قدرت سلطه و کفر محارب. سینمایی خدا پریت و نه پرستشگر بت غرب و شرق.

این خواست تحقق انقلاب و تغییر در ایران پس از چهل سال تحقق نیافت، یبنمای حق پرست و سالم و خردمند و دور از فحشا و جهل و شهوت و بردکی و پوچ انگاری و نوکری قدرت جائر، در ایران مظلوم است. ساختار سینما و حتی مدیریت دولتی در این چهل و اندی سال  به نحو غالب در دست سرسپردگان و خود باختگان بی مسئولیت ناپذیر بوده است.

مسئله سینمای شیطانی چیست؟

همه می دانیم که مهمترین رسانه های مقتدر امروزی، تلویزیون، شبکه های اجتماعی پایگاه های اینترنتی و  فضای مجازی ی در چنگ مدیریت شیاطین، و قدرت های وحشی ی جهانی، یهودیت سامری/مسیحیت یهودی شده است. و نیز سینما، امروز یک رسانه است و حتی هنر مدرن در کف قدرت و گیم استکباری  آمریکایی واروپایی و ...یک رسانه بشمار می آید، و نیز نهادی به اسم جوایز بین المللی و جشنواره ها در حقیقت رسانه های اغوای شیاطین اند. تعریف محدود رسانه دیگر در عصر فرا صنعتی و الکترونیکی، رسانه عصر انقلاب دیجیتالی و رسانه اینترنتی و موبایل در مقام ابزار فرعونیت جهانی و سلطه مدیریت قدرت جهانی  بر تکنولوژی  جهانی رسانه های متنوع، کارایی ندارد.

 رسانه در دست استکبار، قاب آزادی کامل به چهره دارد. این وانموده ی اغواگر پوششی برای اداره رسانه در خدمت میل، شهوات  و اعتیاد به «آزادی» شیطانی و تهی شدن از هر استقلال نگاه و خرد و اراده و شرافت آدم بودن و اسیر بازی ی وانموده های ابلیسی و نفس بی مهاراست .

جشنواره کن که در دهه  پنجاه و شصت میلادی  نقش  مدافع سینمای روشنفکرانه را داشت و ازسینمای موج نوی فرانسه دفاع میکرد  و در اول برای مقابله با جشنواره ی فاشیستی ونیز به شهرت رسیده بود از دهه هشتاد به بعد ، بیشتر   به یک جشنواره اسیر و ابزار دست قدرت سلطه گر جهانی  و اجرای پروژه های فاسد آن بدل شد در مبارزه با دین، اخلاق، ارزشهای شریف مثل خانواده، و اشاعه نیست انگاری و فساد جنسی و جابجایی نقش مرد و زن و استفاده از پورنو و همجنس گرایی و فرهنگ فراجنسبتی  برای نابودی هویت و فطرت انسانی و اجرای نقشه تلمودی ی  یهودیت در نشر فساد جنسی از زنا، تا لواط و زنا با محارم و ...، بدون تردید هدف اصلی این رسانه ابلیسی با قالب جشنواره ی سینمایی، مبارزه با دین توحیدی بود. وچه کس نمی داند دین اصیل  در دنیای ما، که منادی وحی دست نخورده و مقاوم برابر نفس پلشت و ابلیس جهانی است، دین خاتم، اسلام عریز است که خدا از حیاتش دفاع می کند .

من بارها گفتم  کنار سیاست بازی همیشگی کن و اسکار و... گاه اثار ذاتا  ارزشمند سینمایی خود را بر جشنواره هایی مانند کن تحمیل کرده اند. مثل آثار  گدار و کیارستمی وکن لوچ و کیارستمی اگر هر کاستی معرفتی که داشت، یک معرفت او، کافی است که ببینیم فرسنگها با خودفروشان سینمای حقیر فاصله دارد. اوبه سبب نرفتن زیر بار نگرش تحمیلی  مدیریت لوور و کن، بایکوت شد و برای سرمایه گذار فیلمهاش به چین روی آورد. تقابل او با بازیچه بودن بارها اثبات شد و مستقیما از زبان او ایستادگی اش را گواهم. مثلا ماجرای  نشاندن تحمیلی ی  سینماگر اسراییلی کنار او در جسنواره کن و در جایگاه ویژه، و پیشنهاد ساختن فیلم در اسراییل  یا با سرمایه گذاری پنهان  اسراییل و قبول نکردن کیارستمی و و خشم اربابان متفرعن و بهانه آفرینی برنامه ریزی شده ی قدرت پشت پرده برای راه انداختن جریان معترض به سینمای او با حضور منافقین  از این دست است و یا استفاده از قبادی که آرزوی شهروندی امریکا را داشت.

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی! (بخش سوم)

برای جنجال انگیزی ی بی شرمانه علیه او  بوسیله منافقین در ایتالیا و یا در نیو یورک تایمز،   برای تبلیغ ضد سیاست ایران و استفاده ابزاری از همدستان و خدمتگزاران آماده به یراق مثل پناهی و رسول اوف و فرهادی و روستایی و  سلبریتی های خودفروش به شیطان غرب، عروسک ها و مجسمه ها و سگان دستاموز ملوس جنایت جهانی که حرامکاری و حرامخواری و حقارت نام و نان به عروسک کوکی القائات کفر محارب با حق و چاکری و کنیزی وآستانبوسی دجال عصر تبدیل شان کرده، همین موجودات خود فروش،   فراهانی ها و علیدوستی ها و امیر ابراهیمی ها  و گرین کارتی ها و کسانی که غرب بادشان می کند و می اندیشند قور باغه اند. وکسانی که به بهانه فساد داخلی روی کردنشان به حرامکاری و نوکری  نهادهای فجیع دستاموز سیا در سینما را توجیه می کنند. کسانی که در سینما، هر چیز دارند از انقلاب اسلامی و نظامی مستقل از سیطره هالیوود  واز  دفاع مقدس و برکات وفاداری شان به جریان پاک  پرواز شان  در سینما داد ولی  به مرور اسیر دست و بازی شیطان شدند وحالا  پرستوهای محافل و دعوت های طراحی شده و  ابزار دست وسوسه درونی نفس شیطانی اند. شیطان بزرگ از آبروی نقش هاشان برای ایفای گیم آمریکایی و بازیربراندازی  سود می جوید تا همان اعمال نیک را از آنان برباید و همه فریادهای آژانس شیشه‌ای  را به سرخودش خراب کند. کسانی اسیر نمایش خود، بدون بصیرت اند  . وگرنه چه کسی است که نداند در صف اول مبارزه مقدس  با  فساد، ولی فقیه، امام خمینی و امام خامنه ای عاقل،   قرار دارند  و بدنبال آنان  شریف ترین فررندان ایران چون قاسم سلیمانی محبوب خدا و اولیای خدا و پیروان راستین ولایت فقیه. نه وانموده گران  مبارزه و در اصل بازیگرانی با نفس طماع که به همدستی با جانیان جهانی برای سرنگونی جریان الهی و حقیقی ضد فساد  مشغولند، و چه کس است نداند فساد درون حکومت ریشه در دشمنان دین و انقلاب و امام و جریانهای غربگرا دارد، و بهترین راستگویانشان در عوض بازیگرانی اند  هویت باخته ، چون باراباس با توهم کمک به حواریون مسیح و اهل ایمان، آتش بیار معرکه فرعون قسطنطنیه شده اند  و البته حکایت باقی این سلبریتی های رنگارنگ و دارای نفسانیت و نفس سرکش و خودپرستی و همسویی با ام الفساد جهان و شیطان بزرگ  چنین نیست، زندگی غرق حرام وفساد شان است. ان اندکی خویشتنداری اخلاقی البته  به پاره ای از مدعیان مبارزه  با فساد ربط دارد، ونه زنانی که همه چیز خود را حراج زده اند و پاره ای  با بدن های لخت و پاره ای با جامه زنان موقر یک نقش واحد  را بازی می کنند وابزار ننگین اجنبی و گاو شیرده  شیطان پلشت و سیاست سرنگونی سلطه گران جنایت پیشه اند!

این ها، همه وهمه اثبات کننده استفاده جشنواره های شیطانی از  سینمای فاسد ایران  به عنوان رسانه دلخواه، با اهداف پلشت قدرت های متجاوز  برای مداخله وجنگ با اسلام و ایران است. یعنی نه تنها شبکه های رسمی رسانه های جنایت کاران، مثل بی بی سی و صدای آمریکا و ایران انترنشنال و منو تو و رادیو فرداو ...صداهای مختلف اروپایی، علنا برای جنگ با اسلام و انقلاب اسلامی و امام بزرگوار و مجدد قرن  وجمهوری اسلامی روز و شب نمی شناسندو این تنها در عرصه جنگ های جهانی مثل جنگ جهانی دوم   سابقه داشته که تازه آن هم جنگ بلوکهای قدرت بوده و نه  مثل جنگ همه جهان با ایران، بسیاری درباره موضع من در سینما دچارسوء تفاهم اند. من هرگز نگفته ام که کن متفاوت از دیگر جشنواره های غرب و فاقد مقاصد کثیف و سلطه جو است. گفتم کیارستمی زیر بار فرمان آنان  نرفت. عمل کن امسال اثبات کننده  روش دیرینه همه ابزارهای فرهنگی  غرب بمثابه رسانه جنگ با خدا ونشان نبوغ و فهم عالی امام از نقس رسانه های جهانی  است و حیات  پویای هدایت  ومعرفت ژرف او در وصیت نامه!

بیایید سر خود کلاه نگذاریم و به توهم دامن نزنیم، جشنواره ها چون دیگر رسانه ها، جزیی از گیم احمقانه و شیزوفرنی سرمایه داری جهانی است گرفتار وهم و نابودی  و قتل خدا! و خلیفه خدا و ولی الله وبقیه الله الاعظم  عج و دین زنده و خاتم   و ایمان به  اسلام  و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی  و محو نام نورانی امام و جانشین امام اند. و این را امام در وصیت نامه اش به روشنی بازگفت  و خدا خود از دینش محافظت می کند با دستانش که در رٱس همه یدالله، ولی الله، امام زمان عج  است و مددهای غیبی  ونیز عمل خالصانه  بندگانش، پیروان متقی و صدیق امام زمان مهربان و مظلوم که نصرت الهی از آن اوست.

و در جهانشناسی و هدایت سیاسی و نه سیاست معاویه ای، امام همچنان بی بدیل و مطاع است، اوست که سی و پنج سال پیش، وقتی وصیتش گشوده شد، هدایتش را از زبان خامنه ای مبارک، دریافت کردیم. این هدایت همانا اتکای همه نهادهای ایران و از جمله سینما به قران و اهل البیت در جنگ با شیطان عصر و استکبار جهانی بوده است. سینمای ما  و کشورما  به اندازه کافی به سبب سیاست معکوس دولتهای لیبرال زیان دیده است. خوب است  از این کژ راهی توبه کنیم و سینمایی سالم و اهل حقیقت الهی  و انقلاب اسلامی با نیروهای سالم این سینما  تجدید بنا نماییم.

 

 یادداشت/ احمد میراحسان


:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

امر واجب و ضروری و راه دگرگونی ساختار طاغوت‌زده و آویخته‌ به نظام ظالمانه و مناسبات بردگی جهانی و کفر محارب با اسلام ناب محمدی، چه در جامعه ایران و جوامع مسلمانان و چه در سینمای جمهوری اسلامی و همه نهادهای این نظم، هم عقلی است و هم نقلی و هم تجربی. اکنون که سخن بر سر تشدید جنگ سینما با جان اسلام، با گوهر معصومیت و دادگری است، جست وجوی بهترین شیوه دفاع، وظیفه ماست. سالها نوشتن در باره سینمای ایران و جهان، مدت‌های مدیدی است که مرا به این حقیقت مطمئن کرده که سینما در متن انقلاب اسلامی، بدون تغییر بنیادین ساختار پیرامونی و غربگرای جامعه ایران، و نیز تغییر ساختار سینمای ایران، سینما یک ابزار شیطانی علیه اسلام و انقلاب و متحد شیطان بزرگ و مدرنیت نفی‌کننده قوانین مادی و معنوی حیات اسلامی، باقی خواهد بود و با تغییرات ظاهری و بازی سطحی بوروکراتیک و لیبرال، گشایشی در کار نخواهد پدیدار نمی‌شود. موضوع بر سر تحول دفعی یا تدریجی نیست. مهم آن است که بدانیم گام‌های محکم در مسیر هدف آزادی از بردگی استکبار جهانی و استقلال در آفرینش سینمایی و تولید آثار سالم بر میداریم که در ستیز با هستی شناسی‌قرآنی و هدایت خاندان معصومیت و دادگری و فرامین خدا نیست. مروج جهل و کذب و فساد و ظلمات نیست!

بخش اول یادداشت:

جنگ سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی!

ما تا کنون هیچ کانون جدی و آزاد اندیشانه و برنامه‌ریزی شده پیشران تفقه و اجتهاد عالمانه در باره شناخت سینما از منظر اسلام و اتکا به نتایج علمی آن برای تغییر اساسی سینما نداشته‌ایم. فقهای بزرگ در موضوع شناسی سینما در سطحی که دانش مدرن به آن احاطه دارد. حتی یک هزارم جهان مدرن در باره شناخت ژرف این پدیده جهانگیر کار نکرده‌اند و به مسائل بازنمایی تصویر سینمایی و سرشت وانموده‌های سینما و ساختن واقعیتی اغواگر در برابر واقعیت عینی نبرداخته‌اند و در هستی شناسی سینما و جامعه شناسی و روانشناسی و انسان شناسی و اقتصاد سینما و تحقیق نکرده و آثار ذهنی، روحی، تمدنی، سیاسی، سلطه انگیز ش را نسنجیده اندو نسبتش را با ماهیات وجود درونی انسان، گسترش تاثیراتش در تقابل با اسلام. مرجعیت دین، ونقش و رابطه سینماو سرمایه داری جهانی و استحکام سبک زندگی دلخواه کفر و برنامه قدرت سرمایه یهودی سامری گونه و مسیحیت یهودی و یهودایی مشخص نکرده‌اند. و این شتاخت مضبوط را مبنای برخورد أگاهانه مؤمنان و جامعه اسلامی با سینما و مبنای تغییر ساختار سینما به سود زندگی سالم‌و عمل صالح قرار نداده‌اند. سینما به عنوان هنر مدرن تکنولوژیک زاده مدر نیته و ماهوا در خدمت آن است. مگر در جامعه اسلامی آگاهانه‌تغییر ساختار یابد و بادقت از هستی و مبانی لیبرال و مدرنش دور گردد. و نیروهایش مؤمنانه بار پرورده شوند. وگرنه سینما ستون پنجم فساد زایی مدرن و باز تولیدگر و مبلغ بردگی فکری و عملی و روحی شیطان در جمهوری اسلامی خواهد ماندو افقش با افق استحاله و یا براندازی یکی است.

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

تغییر بنیادین در سینمای ایران

باید بگویم سبنما ایران هیچ چاره‌ای ندارد مگر آنکه اگر بخواهد به عنوان جزیی از نظام دینی ادامه حیات دهد تغییر ساختی را بپذیرد و این تغییر مبنایش همان دستور العمل قرآن واست. یعنی توبه و ایمان آوردن و عمل صالح و انتصار و انتظار ظهور عصر عدل جهانی و در ابن‌جهاد شرکت کردند. سینما در این مسیر باید به همه آنچه رهبر و امام انقلاب اسلامی وصیت کرده جدأ پایبند باشد. دراین بخش و راه نفی فساد و فحشا باید به سفارش‌های امام چون نسخه درمان مرض نگاه و یکایک را اجرا کرد.

ببینیم این پیشنهادها برای تغییر بنیادین چیست؟ راه گشوده امام کدام است و و چرا راه نجات سینما رهایی از افق رو به افول طاغوت و شیطان و قدرت متفرعن استکبار مدرن و پیوستن به افق انتظار و عهد با موعود و انجام تکالیف دوران انتظار است. راه امام، راه انتظار در عصر غیبت، راه هزار اسم است، یعنی اسماء چشم به راه یک اسم منتظر، اسمی جامع که باقی ست، که کافی ست. در پایان خواهم گفت راه بی‌پایان امام رو به آن اسم انتظار کشیده شده، چه نام‌هایی را در سینما فرا می‌خواند.

اما چرا راه امام برای سبنما هم چون راه برای مجات جهان راهی است با پایان باز؟

امام در زندگی دنیوی، داستانی گشوده دارد؛ برای ما راهی بی‌پایان است تا پیوستن به عهد و وعده تضمین شده و حتمی ظهور عادل حیّ و حاضر و منتظر(عج) و عدل موعود الهی، گشوده به عصر نبوی، دوران آشکار شدن و غلبه کامل اسلام ناب محمدی وغلبه حکومت قرآن و عترت صلوات الله علیهم، حکومت موعودوغلبه عقل و حکمت مهدوی (عج) در جهان. این سلوک در سینما هم صادق است و جز این راهی برای سینما در جمهوری اسلامی متصور نیست.

این است معنای امامی با پایان باز و قیام لله او که در سینما هم مصداق دارد، برای تشکیل حکومت با مبانی زنده و ممتد که هرگز هیچ رخداد کافرانه و مشرکانه و منافقانه‌ای نظیر حکومت‌های ظلمانی مدرن و پسامدرن و افکار التقاطی با نقاب اسلام خواهی و تویه ی‌تسلیم به وساوس شیطانی و فرعونیت استکباری، ورفرمیسم متکی بر بت پرستی انسان- خود خدا انگاری، و هیچ التقاط و نفاق راست و چپی، هیچ استبداد و کفر و اصلاح طلبی ی‌اغواگر غربی یا انقلابی نمایی شرقی، هیچ بازی و اغوا و وانموده‌ای حقیقت آن را محو و تحریف نتواند کرد. و سینما در این حکومت باید در خدمت این افق باشد و هرسبک و ژانر و داستانی باید بجای شیطان به خدا رو کند. همین زنده بودن این راه قطعی است. به یاد می‌آورم، دعایی بود سال‌ها، جاری بر زبان مردم و از تهاته دل‌ها که به آسمان صعود می‌کرد :خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه‌دار.

در ذهن کودکان و آرزوهای دراز و نادانستگی‌های بشری ما، استجابت دعا، شاید معنای حیات جسمانی امام راحل را در نظر داشت. اما دنیا جای ماندن نبود، نیست، نخواهد بود! عمر نوح هم عطا کند و رسالت ختمی مرتبت و نفس نفیس علوی خاتمیت هم باشد، زندگی دنیوی پایانی دارد مگر وجه الله که تنها او باقی می‌ماند و انقلاب امام وجه الله امام است وباقی ست. وقتی او با دلی ارام و روحی مطمئن سفرکرد، بسیاری اندیشیدند، آه و وای که او رفت و از دست رفت. گویی دعایی بی‌اجابت مانده بود بر دست‌های تهی وار وشتابکار، آوایی شکسته در گلو و شکستی سیاهکار بر دلها و دردی آوار. اما این پنداری نا کارامد بود که ما خاکیان اسیر حجاب ناسوت و نادیده وری اسیرش بودیم و نمی‌دیدیم خدای مهربان، هم مجیب است هم الرحمان است، مجیب الرحمان است و دعای میلیون‌ها انسان مضطر را نمی‌شود استجابت نکند، مگر انکه دروغ بگویند یا فریفته گوساله سامری زمانه ی‌حرامکار، از اذکار و دعاهای‌شان، خود دست بشویند.

اما دم گرم اهل خلوص کارش را کرد. استجابت آن دعا تا امروز به هزار جلوه و امداد و طلیعه بامدادی ی‌یار پنهان از نظر(عج)، خود را نشان داد. اشعه‌های نورانی زندگی اصیل و روحی ی‌امام متصل به توان بیکران امام حی و حاضر، به اذن خدا زنده و مانا ماند، خدا به یمن میراث امام، انقلاب اسلامی، عراق و سوریه را از ظلمات داعش و نقشه مشترک شیطان بزرگ و شیاطین اروپایی و یهودیت صهیونی و مسیحیت یهودی ی‌سامری شده و وهابیت گم شده در پرده پوشی ی‌صراط مستقیم دین ناب محمدی ص، نجات داد و روح و قلب انبوهی از مسلمانان آسیای غربی را از چنگ اسلام آمریکایی و پان ترکیسم و پان عربیسم برده ی‌مفلوک غرب و الحادگرایی ی‌ کارگزار شرق، رهایی بخشید و عزیز و پیروزمند و سرفرازشان کرد؛ برافراشته پرچم، به پرچمداری و فرماندهی ی‌ امامی امتداد امام و با سرداری بنده ی‌خالص خدا، حاج قاسم سلیمانی نام؛ ودر هر میدان کلام امام، زمام‌دار حقیقت و بصیرت شد برای عریان کردن باطن ‌وانموده‌ها، چون وانموده ی‌خارج شدن شیطان از افغانستان، چون وانموده ی‌اعمال نقابدار اسراییل در اقالیم آذربایجان و کردستان عراق و همداستانی رؤیاهای کاریکاتور عثمانی را فاش کرد با فرزندان صهیون که زره پوسیده ناتو به تن کرده و لیبرالیسم اسلام آمریکایی را به عقد داعش و وهابیت جنونکار در آورده تا آب بر خلایق مسلمان ببندد و خون بپا کند و بواسطه ی‌حاکم کردن آتی داعش، امروز با کاتالیزور طالبان، بیخ گوش ایران توطئه برپا کرده و به یمن حیات طیبه امام، جنایت در یمن و لبنان و از همه مهمتر توطئه ی‌دفن کردن قیام رهایی ی‌ مسجدالاقصی و آزادی فلسطین در گرداب سازش شیوخ نفتی را همین حیات امام و راه امام و گسترش جهاد بزرگ این احیاگر ایمان و خود باوری اسلامی، نقش بر آب کرده و در جهان طنین مقاومت علیه قدرت جهانی ظالم وکفر محارب با اسلام و موعود عدل الهی را گسترش داده و طنین مرگ مستکبران و شیطان بزرگ را به صدا درآورد ه است. و از همه مهمتر حیات امام با رشد انقلاب اسلامی و بقای جمهوری اسلامی روز افزون شد ه که با وجود وحشیانه‌ترین فشارهای قدرت‌های کافر و مشرک و منافق، زنده و استوار ایستاده ونیروهای شیطانی خارجی و داخلی وکوشا در تسلیم به مدرنیته و فرغونیت عصر و براندازی یا استخاله راه امام راناکام گذاشته است. سینمای جمهو ی‌اسلامی باید تصویرگر این افق باشد!

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

استجابت الهی دعای زنده نگه داشتن خمینی را دیده وران خوب می‌بینند، در حیات حکومت عبد خدا و ولی فقیه، امام خامنه‌ای که پرچم زندگی اسلامی و مؤمنانه را در محاصره خشونت صف واحد ددمنشانه کافران و منافقان برافراشته نگه داشته و او کیست جز روح امام در موجودیت جسمانی دیگر؟ و پاسخگو و رهرو راه امام ره در عرصه مقتضیات ملی و جهانی امروزی، یعنی خدمت به اسلام و مسلمانان تحت فرمان قرآن و اهل البیت ع و زیر فرمانفرمایی امام زمان عج. پس سینما باید با این فرمان پیشروی کند. نه با فرمان شیطان بزرگد. رواج فحشا و فساد. قرار امام سینمایی ضد فحشا و سلطه شیاطین بود.

خمینی زنده است، چون نهضت ادامه دارد

حقیقت آن است که مثل روز روشن است، خمینی زنده است و راهش فراموش نشدنی است. در جهان اسلام و غیر اسلام، هیچ سبیل دیگر و بهتری برای دفاع از حقیقت متعال هستی وتوحید و فرامین الهی و اسلام در عصر غیبت و انجام تکالیف اجتماعی و ملی و جهانی وحکومتی رها و مستقل از کفر و نفاق و متکی به ایمان و انتظار فرج مولای جن و انس و ولی الله الاعظم(عج)، در برابرش، و با ادعای صحت عالی‌تر عملش، وجود ندارد. و هیچ حاکمی در جهان زنده‌تر و مؤمن‌تر و وفادارتر به اسلام عزیز از جانشین او در کره ارض موجود نیست که در راه منویات امام زمان عج در وسع انسان غیر معصوم ایستادگی می‌کند و از یاری امام حاضر در مبارزه با کفر مدرن و التقاط و خود باختگی و تسلیم طلبی و انحلال طلبی برای حفظ امنیت برای اسلام و مسلمانان در عصر غیبت می‌کوشد. و اینها همه نشانه‌های استحابت دعای صادقانه همان دوران است که بر دهان مطهری‌ها و بهشتی‌ها و دستغیب هاو مدنی‌ها و همت‌ها و زین الدین‌ها و باکری‌ها و سلیمانی‌ها و میلیونها تن از مومنان و مسلمانان و مستضعفان جاری بود. خوب آیا بدیهی؛ منطقی نیست سینمای جمهودی اسلامی هم همین راه و رسم را پایه ساختار دهی و عملش قرار دهد؟

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

مفهوم سینمای انگلیسی

نه فراموشی امام مقدور نیست ودر سینما هم نیز! ولو همه دنیای کفر و نفاق امروز گرد آیند و همه ترفندها را بکار گیرند و همه زبیرها و ابن زبیرها و همه عقیل‌ها و امام زادگان گمراه متکبر و دسته‌ای خودبین از بنی هاشم دل سپرده به چرب و شیرین دنیا و مدعیان ظاهری راه امام و نزدیکان دور و نزدیکی که در گفتار امام امام می‌کنند و در کردار و باطن و اندیشه، راه دشمنان امام، و اسلام و خضوع برابر مدرنیته و مدرنها وجشنواره‌های شیاطین و کن اسکار و تفکرات اجنبی را مقدم می‌دارند گرد ذین باز راه امام برای تغییر زنیادهای طاغوت زده جامعه روشن است واز قرآن وروایات و انوار صحیفه نور برگرفته از کلام الله و کلام معصوم است ونه از منابع تفکر و هنر و دانش پرده پوش مدرن تغذیه و مفاهیم آن را از منابع درجه چندم مقلدانه دنبال می‌کند و در نقش رییس و وکیل و وزیر و هنرمند و سیپماگر بازیگر زمین کفر می‌شود. کسانی که به مبانی روشن امام پشت می‌کنند و همین قدر انصاف و تقوا ندارند که لااقل وقتی راه مرحوم بازرگان و اقای منتظری را می‌پیمایند مثل آنان شرافتمندانه آشکارا بگویند که راه امام را قبول ندارند و از انقلاب اسلامی امام ابراز برائت کنند و افکار مدرن و التقاطی خود را بنام امام به خورد نا آگاهان ندهند! در سینما هم نمی‌توان امام امام کرد اما مبانی او را به فراموشی سپرد.

البته معلم بود دیر یا زود اینان هم راه تسلیم شدگان به سروش شیطان را می‌پیمایند. ومنتظرند قبح ابراز برائت از اسلام و امام با تبلیغات مستمر و بازی رسانه‌ای استکبار جهانی و تغییر رویکرد مردم ی‌سحر زده، فرو ریزد و آن گاه اشکار کنند که ان راه را قبول ندارند. کسانی هستند که چشم‌شان به جماعت و قدرت کفر است. امام مقتدر باشد و جهان بدنبال امام، انان برای امام سینه چاک می‌دهند و اگر زمانه برگردد و کفر در وانمودگی‌اش موفق شود وپروژه‌های جدایی مردم از انقلاب و حق و معصومیت را پیش ببرد روکردن‌شان به باطل، به ثمر بنشیند انگاه انان شهامت ابراز و آشکار کردن باطن‌شان را علیه امام می‌یابند. شیخ فضل الله را همینان و با فتاوی راه گم کردگان و اسیران اغوای استعمار و بازی مشروطه خواهی انگلیس شهید کردند وگرنه اگر قرار بر اصلاح امور بود او که مخالف اصلاح تحت فرامین قرآن و اهل البیت (ع) و نظارت عالمان و فقیهان ربانی نبود!

او روشن بینانه مخالف مشروطه نامشروع بود که از دیگ انگلیس بخارش بلند بود. اما خداوند نقاب‌ها را بر می‌اندازد. کسانی که به تدلیس زبان گردانده و ادیبانه و کهنه و بزبانی نمایشگر و بازیگر و دلمرده به بنده خدا نصیحت می‌کنند و سخنان فریبناک بزبان میرانند نمی‌توانند نفاق افشا شده‌شان را نهان سازند.

آنان همان کسانی‌اند که در سال ۸۸ بیانیه رقص و پایکوبی شیطانی‌شان را در دنیا جار می‌زدند که خدا را سپاس ولی فقیه رسوا شده و مرد متقی و غبد خدا را به خواست شیاطین، دجال می‌نامیدند. انان همان کافران‌اند که الله و رسول الله را دروغگو خواندند و آشکارا کلام الله را شعر و رویای محمد(ص) و اسلام را پروژه به‌پا کردن امپراتوری مردی قدرت خواه خواندند و... این صورتک دریده شده چگونه اکنون بزبان خیر خواهان حرف می‌زند؟ مگرر به فریبی دیگر به سبب زشت شمرده شدن آن بیان هتاک! اما راه امام و امتداد زنده آن راه، راه امام خامنه‌ای را نمی‌توان با اغوا گم راه کرد. چه در رشد ایران وچه سینمای ایران.

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

راه زندگی و حیات اسلامی

نه! فراموشی امام و راه امام دیگر ممکن نیست، ممکن نیست این ذخیره الهی و نور حمایت شده از سوی بقیه الله و نیٌر اعظم مدفون و محکوم فراموشی و نفی شود. نه با نفاق و نه باجنگ کینه توزانه کفر محارب اسلام، ونه با جنگ سینما راه امام نمی‌میرد، فراموشی نمی‌پذیرد و تا ظهور مهدی عج پرچم ضرورت حکومت مستقل اسلامی در عصر غیبت و درخت سرسبز انتظار در برهوت کفر و فساد سلطه شیاطین شرق و غرب در زمین و در عقل و قلب انسان‌های عدالتخواه برافراشته خواهد ماند. و دعوت‌کننده به اصلاح روز افزون خواهد بود و رشد و ضرورت اجرای احکام منبعث از قران و عترت تا همان اندازه که در عصر غیبت مقدور است و ندای مبارزه علیه ظالمان سر خواهدداد و قیام برای اجرای احکام اسلام و دادگستردن و حفظ دین در متن زندگی و رشد جامعه‌ای سالم و شرافتمندانه و مستقل و آزاد از اسارت شیاطین و کاربرد عقل و عدل و نظام صحیح و پیشروی حکومتی و نفی تبعیضات فرعونی و روحیات استکباری و نفی فسق و فسادحکومتگران و اقشار ممتاز و اشرافیگری و رانتخواری را پیشه خواهد کرد، و با خرافه و جهل و بردگی و بلبشو و بی‌انضباطی و فقدان کنترل و فقدان نظم عقلایی و نفی استبداد و زیر پا نهادن خرد خواهد جنگید، و آزاد اندیشی را پیشه خواهد کرد و نیزهمه وهمه اعمال صالح و مومنانه و برایت از قدرت و سلطه ی‌کفر و ظلم جهانی برای اثبات عبودیت فردی و اجتماعی و عمل به تقوا برای انتظار وطلب حکومت عدل جامع ولی الله، امام زمان و رهبرمعصوم‌خدا(عج)؛ و این اصول را اصل زندگی و حیات نظام اسلامی و ارمان مؤمنانش خواهد کرد. این است راز حیات امام و راه امام و میراث امام ره تا ظهور حجت بن حسن عسکری و احاطه نور نیر اعظم و عدل جامع ولایت او بر زمین. این راه بنا به انوار معروفش نه فراموش شدنی است و نه بوسیله تحجر و اباحه‌گری مدرن و اغوای مدرنیت، و هر قدرت بت پرستانه و مشرک قابل تحریف! اکنون مایلم در باره اصول ماندگار و نام‌های پابرجای این راه سخن بگویم و ابتلائات امروزی ان را برشمرم.

سینمای اسلامی چگونه و چرا؟

 راه بنا نهادن سینمایی در خور انقلاب اسلامی را باید با پرسش چیستی «مرام امام» آغاز کنیم. این راه گاه نامش «بازخوانی امام»، «بازخوانی او» بود، می‌خواستم با این عناوین بگویم همواره فرشتگانی بر قلوب امت بازخوانی و از یاد نبردن حقیقت راه امام را به سخن و به عمل الهام می‌کنند. هماره علم‌ها و بیرق‌هایی چون شهیدان چون حاج قاسم فرا راه جامعه و سینما هستند که با عمل و شیوه زیست‌شان و عشق سرشارشان به اهل البیت ع و تبعیت از امام زمان زندگی ساده و محاسبه و مراقبه روزمره و شجاعت و وفاداری به انقلاب اسلامی مارا بباد عمل و ارمان‌های امام ره و مسیر انقلاب مداو م و تغییرمی اندازند. و او را به بهای ایثار جان بازخوانی می‌کنند و نشانه‌های حیات راه اورا باز می‌نمایند. چه در ایران، چه در افغانستان و پاکستان، چه در یمن و فلسطین و لبنان، چه در ترکیه و سوریه و عراق، چه در هر کجای جهان. این بازخوانی با عمل و نظر و قلب و و نگاه و تفکر و خلق و خو است که اصالت دارد. وغبارهای شیطانی و نسیان‌های طاغوتی را می‌رباید و حافظه زمانه را از نسبت‌های ناروای نفاق به امام می‌روبد و به ما امکان می‌دهد از مه عبور کنیم و از گدار وگردنه‌های تاریک و گمگشتگی و دامچال فراموشی راه و حقیقت و اصول رهایی یابیم. راهی که روشنایی و باز تابش نور خود را از خدا و اسلام ناب محمدی ص و از نور نیِر اعظم، آن نور بخش بزرگ می‌گیرد. سینمای ما باید چنین باشد.

اما این نوشتار عنوان‌های دیگری هم دارد: نامش گاه «امام همچون یک مجدد» یا «ضرورت بازخوانی مجدد امام خمینی»، یا «بازخوانی یک مجدد اسلام»، یا «تشدید و تجدید حکم اسلام با حکومت امام، در جهان اسلام» است. این نام وجه دیگری از پایان ناپذیری سبیل امام خمینی (ره) و اتصالش به صراط مستقیم راه اصیل امام عصر (عج) را بازمی خواند. در سینما تجدید عهد با انقلاب را یاد آوری می‌کند.

بازخوانی ی‌دوباره امام در هر زمان ضروری است، نه صرفا برای آن که غبار نسیان و شیطان و نفس انسان را بزدابیم و امیال خود را به جای خواستهای امام معرفی نکنیم، بلکه مهمتر آن که در حرکت زمان و تغییرات دوره‌ای در یابیم روح راه امام چه پرتوی بر مسائل می‌افکند و چه پاسخی را از زبان عقل و قلب الهام می‌کند. باید بگویم انحراف انقلابها از افکار بنیانگذاران اولیه امری بدیهی است و دلایل روشنی دارد. مثلا فلاسفه اجتماعی و سیاسی قرن هفده، و قرن هیجده و عصر موسوم به روشنگری از دکارت و بیکن و جان لاک و... و. تا کانت و مابعد او، اصولی را ابراز کردند که در واقعیت عملی مدرنیته سیاسی شاهد فرسنگها فاصله با سیمای آرمانی مدرنیته هستیم. بیایید آزادی در اثر جان استوارت میل را با لیبرالیسم واقعا موجود مقایسه کنید، این فاصله همواره ما را شگفت زده می‌کند، ارمان‌های مارکس با آن چه در اپقلاب بلشویکی اتفاق افتاده در قلمرو تجربه سوسیالیستی هم موضوعی قابل واکاوی است. نسبت ماهوی اندیشه عمل و در عین حال فاصله رؤیاها و رخداد نظام متکی به گفتارش، گاه فاصله پر نکردنی دارد.

ایده هابر ماس در باره مدرنیته ناقص وناتمام ناظر به همین فاصله است. واقعیت سرسخت و صخره آسا، چشمه‌های جوشان ارمان‌ها را گاه حبس گاه منحرف و گاه در لابلای گرمای سوزان زیر تابش آفتاب و هرم سنگ تبخیر می‌کند. مارسل گشه وقتی در باره اثر موریس باربیه La modernite politique مدرنیته سیاسی حرف می‌زند به نکته جالب محو شدگی که البته در تمام طول تاریخ انقلابات از زمان یونان باستان و آثاری چون تاریخ پلوپونزی توکسیدید موضوع بحث انگیزی بوده اشاره می‌کند :

مدرنیته را باید جزو آن دسته واژه‌های جادویی دانست که به یاری‌شان توانسته‌ایم از سده ی‌نوزدهم به این سو خود را متمایز نشان دهیم. آری، واژه ی‌مدرنیته همواره ما را افسون و وسوسه کرده است. تاوان چنین اقبالی این بود که خضور همهدجانبه ی‌این واژه رفته رفته به محو شدگی درون مایه ی‌آن در بیشتر کاربرد هایش انجامید تا آن حا که اکنون چندان چیزهایی در خود نهفته دارد که که سر انجام نمی‌توان دانست دقیقا شامل چه می‌شود. مارکسیسم هم به عنوان سیمای دیگری از مدرنیته سیاسی با همان درونمایه الحادی خود دچار این محوشدگی تدریجی شد. تٱثیر ایده‌های روسو و مابلی بر روبسپیر و دانتن و تٱثیر انگلس بر استالین، و حتی اثر اماپوئل سی یس که او را نظریه ‌پرداز انقلاب ۱۷۸۹ پیش از رخ دادن انقلاب نامیده‌اند. آرای او در باره ممانعت از چیرگی سازمان و منافع عمومی بر حقوق افراد و خطر تحلیل منافع فردی در سیطره احزاب و اصناف چنان دچار محو شدگی شد کع تازه دویست سال بعد در جنبش مه ۱۹۶۸ این ارمان کنترل نهادها و خطر نهادها بر حقوق فرد تجدید و بازخوانی گشت. با این وصف تجربه انقلاب‌های بشری هرگز نتوانست این بیماری محو شدگی را درمان کند زیرا ماهوا به سبب گسست از ذکر الله، محکوم به فراموشی اسن منبع و مرجع اطمینان بخش و نورانی و نابودی ناپذیری در این حرکت بی‌افق معلوم موجود نیست و انقللاب‌های سر گشته در سرگشتگی ذهن و زبان انسان گسسته از منبع طمٱنینه جز گمگشتگی عاقبتی ندارد. گمگشتگی سرشت انقلابات بریده از رب العالمین و بی‌ولایت الهی است. نقص از ماهیت ناقص و تربیت نشده‌شان و از عدم هدایت الهی بر میخیزد.

این درس برای ما دو نکته اصلی در بر دارد :انقلاب اسلامی امام متصل به الله و قیام لله و تحت سرپرستی الله ماهوا از گمگشنگی مبرا است، مگر آن که رهروان از روح روح اللهی این انقلاب ببرند و به اتصال بی‌وقفه به معدن رسالت و ولایت پایان دهند؛ و نکته دیگر آنکه تجدید و تشدید این انقلاب ماهوی است زیرا اساسش چیزی نیست جز تجدید عهد با مجدد اصلی امام زمان عج، و کار اولیعثر در هر عصر تجدید اسلام و هدایت آن بنا به مقتضیات زمان است و رهبری رخدادهای اهل تقوی در احیاء امرشان دست ایشان است از مجالس روضه خانگی که یادگاه مصائب اهل البیت ع و پادگان سربازگیری حسینی برای امام زمان عج است تا اربعین و عالی‌ترین شکل این قرارگاه جهاد، یعنی همین انقلاب اسلامی امام خمینی ره! تنها به یک شرط: شرط تقواو صدق! همه این حقایق سرمشق ما در تحول سبنمای فاسد شده کنونی است.

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

بدون صدق چه مجلس روضه خانگی و جماعت مسجد و آیین سوک عاشوراو طواف کعبه و راهپیمایی اربعین و چه عمل جمهوری اسلامی از روح عبودیت خارج و ضایع می‌شود. برای همین، انقلاب اسلامی و پادگان جمهوری اسلامی که کارش همین انجام تکالیف الهی عصر غیبت و انتظار است، در داخل خود افراد فاقد صدق و تقوی و دورو و اصلاح ناپذیر و نهان روش و مسحور شیاطین شرق و غرب به اعماق دوزخ پرتاب و رسوا کرده است و از آنان کفاری بی‌شرم و سقوط کردگانی به سیاهچال بی‌باوری به کلام الله ساخته است. افرادی دارای اهداف نفسانی و خودپرستی علنی و علمی وعملی و نهانروشانه و کبر و اجتهاد رٱی و عقل خود بنیاد و مرتبط با شیطان مدرنیته و تغذیه‌کننده از سرچشمه آلوده و کافرانه و نفاق زده که بالاخره نه تنها برابر انقلاب و امام که برابر امام زمان و قران قد علم کردند و شیطان و فرعون بیرحم‌ عصر را آرایش کردند و آستانبوس آمریکا و اروپا و اسراییل و اذناب شیطان، وهابیت و... و. در آمدند وجهان مدرن را به الگو بدل کردند. باید دانست سینمای شیطانی را هم باید زه دوزخ پرت کرد. اینان به سلطه خود غره‌اند و می‌اندیشند بدون آنان سینمای ایران فلج می‌شود. و هیچ نمی‌دانند به فلاکت دچار خواهند شد.

اکنون معنای مجدد بودن امام و انقلاب اسلامی او و سرچشمه این هویت روشن است. امام و انقلاب لله او، ویژگی و صفت مجددش را از تجدید عهد با امام زمان (عج)، آن مجدد اصیل اسلام می‌گیرد. با تلاش برای برآوردن تکالیف الهی در این جهان و این زمان، عملا تجدید عهد می‌کند و غبار زدایی از دین و تکالیف حیاتی دینی را به دوش می‌کشد. شجاعانه برای احیاء امر دین به وسع خود قیام می‌کند که تکلیف الهی بوده و خداوند متعال، به این وسیله با خون حسین (جان هامان به فدای او)، با ثارالله و خون رهروان مقاوم حسین علیه السلام و سربازان امام منتقم(عج) و با مجاهدات عالمان عامل ربانی چون امام(ره) و انقلاب امام، این دین را زنده نگه داشته، و تجدید کرده است. این است معنای مجدد بودن امام خمینی و انقلاب اسلامی در مسیر انتظار و اصلاح امورو اصلاح سینما!

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

عمل درست در سینما چگونه است؟

اما اسمی از اسمای انقلاب امام، «حکومت همچون امر به معروف و نهی از منکر» است و فرمانروایی و حکمرانی فقه جعفری در مقام فقه حکومتی بمثابه همه فقه و همچون اجرای اسلام در عصر غیبت و دوران پیشا ظهور به شرط حاکمیت حاکم شیعی عالم ربانی به عنوان ولی فقیه و سرپرست دانا به احکام اسلام و مجری آن ضروری است ر سینما ی‌ما هم این موضوع حیاتی است. روش درست استنباط راه حل‌ها و پاسخ‌های فقیهانه و معقول در وسع خود و جامعه فقهی زمانه و ظرفیت اجتماع و مردم ب‌ای مسائل سژنما تنها راه است. این نام به لزوم تلاش برای اجرای حلال و حرام در زمانه جاری و اکنون جامعه مسلمین و نیز سینما اشاره می‌کند و به ضرورت جلوگیری از تسلط کفر و نفاق و ترویج حرام و فحشا و فساد در کشور و نهاد تحت ولایت اهل البیت علیه السلام و امام حیٌ عج. مسلما این جهاد در درون حامعه و درون حکومت و نهادهایی چون سینما در زمانه ما که جهانی کافرانه، اسلام و ایران اسلامی را در محاصره دارد سهل و ممتنع است.

سهل است اگر حکومت و امام حکومت و مردم صادقانه رو به رب جلیل کنند و تقوا پیشه نمایند و شرط بندگی بجا آرند. همه امدادهای خدا بهره آنها خواهد شد و ممتنع است زمانی که به انجام نیک رساندن این تکلیف و امر مهم عصری محتاج وحدت نظر و عمل اکثریت مسلمانان مؤمن است، واز دست اقلیتی از مومنان کاری بر نمی‌آید. در جامعه‌ای که تنها اقلیتی به امام زمان عج و رهرو او امام انقلاب اسلامی و رهبر متشرع و دارای ایمان و ورع مؤمنانه در عصر غیبت، وفادارند و در هجوم قدرت جهانی کفر، هجوم علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، تبلیغی و رسانه‌ای انبوه مردم سحر زده از انان و آرمان بزرگ انقلاب اسلامی حدا می‌شوند، همه چیز ممتنع می‌شود. مردم به راه پاسخ به شهوات و امیال خواست نفس سیری ناپذیر و دنیاطلب خود گام می‌گذارند و از رنج و سعی ساختن وتکمیل جامعه‌ای اسلامی و مستقل وعادل و سالم و درانتظار ظهور، وتلاش در حد و به وسع انسان عصر غیبت، چشم می‌پوشند و همدست شیاطین خارجی از درون می‌شوند و حتی درون حکومت فساد و خیانت بر می‌انگیزند و تخم وابستگی به شیاطین و نومیدی از استقلال و آزادی و پیشرفت و عدالت و سلامت و اصلاح امور می‌کارند و به سدٌ حرکت الهی بدل می‌شوند.

امام در مقیاس حکومت به عنوان «حکومت همچون امر به معروف، نهی از منکر» یا «فرمانرانی فقه حکومتی همچون اجرای اسلام در عصر غیبت» قیام کرد. در این قیام، خود انقلاب، خود تشکیل حکومت مستقل از کفر اساس و ریشه امر به معروف و نهی از منکر بود فارغ از هر چیز دیگر. تک تک کنش و واکنش امام و عمل به اوامرش و پذیرش نواهی و «حلال و حرام راه امام در حکومت» همان امر به معروف و پهی از منکر بود. دفاع وقدس، مبارزه با تروریسم. ومقاومت برابر تحریم و فشار استکباری و تسلیم نشدن، امر به معروف نهی از منکر بود و یک زمانی نامش «امام بنیانگذار اجتهادی کاربردی در جایگاه حکومت درعصر غیبت» بود و این به معنی تلاش برای اشاعه اسلام در عمل نهادها و وزارتخانه‌ها و مراعات اوامر و نواهی اسلام در کار مملکت داری. چنین امری یک کار عظیم است که هر قدم پیشروی مستلزم جنگ در داخل حکومت با نیروهای مقتدرشیطان زده و ایستادگی در قلمرو اجتماع است و اداره تصمیمات کشورداری و عمومی چنان که دست خیانت به حقیقت انقلاب دراز نشود و کارهای جدی، لوث نگردد و راه به گمراهی نگرود. همه این‌ها ذخایر عمل درست در سینماست.

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

نقش میراث امام (ره)، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، در قالب امر به معروف و نهی از منکر، برافراشتن پرچم حقایق معروف اسلام است و، دفاعی از توحید و عالم غیب و ایمان به غیب و وحی و ولایت در کشور ماو میان مسلمانان و در جهان، وقتی اهمیتش را بمثابه تکلیف بزرگ و جهاد عظیم باز می‌نمایاندکه در سینما دمی به وضعیت کنونی کره ارض و اصرار نظام جهانی مدرن و قدرتهای فرعونی به جنگ با پروردگار یکتا و نفی وحی و عالم غیب و زندگی جاودانه در انوار رضوان معبود یا مخلد در ظلمات بعید از حق بیاندیشیم. خدا به جهاد بندگان خود نیاز ندارد و از دین خود محافظت می‌کند. این بندگان پاک و متقی‌اند که به جهاد در راه خدا محتاج‌اند و امام این باب فروبسته را گشود و کار کارستان او هدیه کردن این مجال به اذن الله واذن امام شاهد عج در عصر انتظار بود به مشتاقان سعی در راه رب العالمین. در ذیل این ارکان نهی از ظلم و فساد وقتی سبب فرا رفتن ایمان می‌شود که متوجه با شیم شیوع فحشا و فسادهای گوناگون اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بازی کثیف توسعه زشتکاری و ستم، جزء جدایی ناپذیر نظام قدرت مدرن است. و نشر فساد جنسی و مخنث‌سازی و انتشار زنا و لواط و زنا با محارم و مردان زن نما پروژه ی‌تلمودی صهیونیست‌ها و یهودیت سامری است. سینما ‌یشقراول این نشر فساد است. تعییر این وعادله در سینمای ایران به سود سینماگران‌اک و سالم‌ و مؤمن مهم است. سینما ما از قیامم برای طاغوت و فساد باید به قیام لله بگرود. قیام لله نام آغازین رستخیز امام است که به اولین بیانیه او در سال ۱۳۲۳ شمسی بر می‌گردد. این نام، اسم اعظم قیام امام است. در عصر بت نفس پرستی و تفرغن خود پرستی انسان، این جهاد، جهاد اعظم است. در سینما هم همین طور.

ذکر الله کلید کلیدهای رسواسازی فساد تمدن طاغوتی قرن بیستمی است و در عین خال روح عبودیت و اصلی‌ترین وجه تجلی ولایت در انقلاب اسلامی است تا فراموش نشود قرار انقلاب همچون وهم انقلابات دیگر دروغ ساختن بهشت لذات حیوانی و وعده دروغین رفاه طاغوتی برای همه نبود و نیست. البته وظیفه انقلاب امام جنگ با منکری به اسم ظلم بر مردم مستضعف است و کلا هر نوع ظلم اقتصادی و غیر اقتصادی بر افراد جامعه و طبقات محروم است و سینما نباید این را از یاد ببرد ... اما هدف قیام لله بس گسترده است. جهاد در راه خدا و برای خدا، بدون هیچ توقعی. این کلام شکست وسوسه شیاطین است تا نتوانند با خواستهای دنیا طلبانه. فاسد، راه انقلاب و مبارزه پیگیر با انواع بیعدالتی کفر محارب و نیروهای متکبر و مستکبر داخلی و خارجی و با تکبر نفس خودمان را بر بندند و مردم رامشغول لذت خواهی و جیفه دنیا کند. کار سبنمای فاسد همین‌ است. استباه نکنیم، امام نمی‌خواهد به سود اقشار مسرف و طاغوتی و اشرافی و حرامکار واهل تکاثر و بالا کشیدن بیت المال، مردم را اغواکند و سرگرم مفاهیم انتزاعی سازد. نابودی و ریشه کنی این ظالمان که گام نخست انقلاب است. امام می‌خواهد بگوید نفی طبقات مستکبر به معنی اشاعه عدل به معنی تام نیست و مبارزه در راه خدا پایانی ندارد و مؤمنان در این مبارزه سیت نشوند و نیز او مٱمور به نتیجه نیست. قیام لله در هر حال پیروز است یکبار منجر به فتح مکه می‌شود و زمانی هم به عاشورا! و در همه اصلاحات دنیوی و معنوی باید نیت قیام لله باشد که تمامی ندارد. ددر سینما هم.

این نوشتار گاه نامش «بازخوانی صحیفه نور» بود، همراه مکتوب «قیام الله» و «رستخیزی‌ برای خدا»، امروزسینما و همه رسانه‌های ما و دوستان انقلاب اسلامی در جهان باید جنبش بازخوانی جذاب و رسا و هنر مندانه سخنرانی‌های گرد آمده، همه سخن، نه سخن سانسور شد و یا مناسبتی راه بیاندارند. باید با تکرار مانع کم رنگ شدن ان گوهرهای معرفت شد که در متن زندگی روزمره وجهاد واقعی و تجربه انقلابی به کف آمد.

پیشنهادم، باز خوانی رهنمودها و سخن امام به شیوه پر کشش هنری و سینمایی است. انیمیشن‌های احکام خیلی خوب بودند، هزاران جمله و پاراگراف وجود دارد از امام که می‌درخشد و باید در جانها بنشیند. زیرا بازتاب انفجار نور انقلاب در صفحات کتابی نورانی است. روش کهنه و آسان طلب بریدن قطعه‌ای از فیلم به مناسبتی، ارزش چندانی ندارد، ابتکار و هنر باید به کار آید تا دل و جان مردم از حقایق مملو شود و امکان تحریف و غفلت زدوده گردد. در صحیفه نور، نشانهای واضح راه امام، کار امام، نگاه امام، معنای انقلاب امام، تکالیف ملت، هشدار به رؤسا، ارکان فقه حکومتی امام مستتر است. سلسله جلسات بحث‌های علمی با چالش نگاه‌های متفاوت در باره گفتمان‌های اصلی امام ضروری است. تعلل صدا و سیما در تولید انواع برنامه‌های راه امام شناسی باید برطرف شود و قبل از آن امام معصوم شناسی ضرورت پاسخ نگفته ی‌رسانه‌های ماست. بازخوانی اسنادقطعی و مکتوب و سخنرانی‌ها هم در مسیر معرفت شناسی روح الله خمینی و اشنایی با نگرش اصیل امام و بربستن راه تحریف امری حیاتی است. سینمایی که از دل ایندبازخوانی زاده می‌شود تطهیر شده است. آمبختگی و حدا ناپذیری سلوک قرآنی و اجتماعی، تزکیه نفس جهاد سیاسی علیه ظلم داخلی و جهانی، جداناپذیری امر اصلاح و امر انقلابی بودن و حدایی ناپذیری نگاه روایی و امر عقلی و امر عرفانی و امر رفتار روزمره و هستی شناسی قرآنی /اسمایی/اهل البیتی(ولایت محور) دیگر موضوعی است که نباید فراموش شود. و نیز نشر هنرمندانه.

انطباق عمیق نگاه رهبرمعظم انقلاب با امام خمینی

امر حکمبانی و حکمرانی و تنظیم مناسبات عبادی/عقلی مسلمانان در اندیشه امام باید معنا گرددو دید ما را نسبت به لاابالیگری و بی‌اعتنایی به فساد انگیزی قسر ممتاز تغییر دهد. سینما در مبارزه با این فساد نقش یکتایی می‌تواند ایفا نماید. در رابطه با سینما باید پرسید: «امام بانی ی‌چه وضعی در ایران و جهان ماست؟» یا «سبیل امام، راه روشن ملتها، میان راه‌های فردی علما، به سوی صراط مستقیم» کدام است؟، یا «راه امام :انتظار یک منتظر»، یا «راه امام :دعای عهد عصر غیبت»، یا «پرچمی برای رهایی از سیطره کفر» یا «امام، یک داعی الی الله در مقیاس حکمرانی» یا «راه امام، فرجی عاجل تا ظهور فرج کامل» و ... چگونه در سینما معنا می‌گیرد؟

خوب عصاره این نام‌ها این است که بکوشیم کار کارستان امام رانه با مقیاس گرانی کالا که دلایل گوناگون دارد از جمله پروژه شیطاتی، بلکه با بالارفتن قدر انسان پل گونه ایستاده بر زمین و سر سوده به آسمان و جهادگر دریابیم. اژن ب‌ای طینما خیلی مهم است.

 و گاه مقاله حاضر نامش «سفید خوانی امام» بود یا «نسبت راه امام با لائیسیته و سکولاریته مدرن»، نامش گاه این بود: «آیا می‌توان مبانی امام را در حکمرانی به اهداف مدرن تقلیل داد؟» یا «نقش گمراه‌کننده زبان سیاست مدرن در فهم مبانی حکومت امام» یا «کاربرد مفاهیم مدرن، راهی برای تحریف شیطانی راه امام :دموکراسی غربی، سوسیالیسم شرقی، لیبرالیسم، سکولاریسم، کاپیتالیسم، و... و. » «عدم مشروعیت نهادهای بین‌المللی در هدایت حکومت اسلامی» «مشروط بودن قوانین بین‌المللی و قراردادهای جهانی از منظر مبانی حکومتی امام» «معنای، آزادی، استقلال، خود باختگی، خود رهایشگری در عصر غیبت و انقلاب اسلامی» و «تفاوت حاکم شیعی با ولی فقیه» یا «رؤیای اجرای احکام اسلام ناب محمدی ص در عصر طاغوت» یا «پس از چهارده قرن، دعوت وحکومت عالمان ربانی در طول حکومت اهل البیت (ع) » هر یک از این اسما شرحی وافی می‌طلبد و خبر از ابعاد ناشناخته کار امام می‌دهد. این تفکرات در شالوده تغییرات سینمای ما باید لحاظ گردد.

جنگ‌سینمایی، شیطانی‌تر از جنگ نظامی(بخش دوم)

بحث‌های سر به مهر و باز نشده علمی و فقهی فراوانی وجود دارد که روزی با آزاد اندیشی و عدم سرکوب باید تحمل شنیدنش و ضرورت پاسخ گفتنش باید درک شود همچون این اسم‌ها : «نسبت حکومت اولیای غیر معصوم الله با حکومت اولیاء الله معصوم (ع)، وبقیه الله الاعظم علیه السلام» «رهزنی‌های التقاطی در راه امام» «نفوذ فکری شیطان و سحر شدگان نظام متفرعن استکبار و مدرنیته ی‌الحادگرا و لویاتان قدرت جهانی سرمایه سالاران در تحریف راه امام ازسوی غربگرایان و شرقگرایان» مباحث فقهی و سیاسی باز، این وهم را که مخالفان امام حرفهای مهمی دارند بر باد خواهد داد» واین مجالی شد تا به دریای پر عظمت کار نظری پیرامون میراث امام خمینی (ره) در هدایت سینما اشاره کنم و بگویم ما بیشتر برای به فراموشی سپردن امام و راه امام حرص می‌زنیم تا شناخت وعمل به شناخته شده‌های امام و راه امام در جامعه و سینما. در حالیکه رهبر معظم به جان می‌کوشد تا راه امام و نام امام بدرخشد و فراموشی نپذیرد. درسینمای ایران تغییر ساختار و پاکسازی کثافات ستیز با اسلام بدون این رویکرد مشتاقانه به میراث امام ممکن نیست.

 

**سیداحمد میراحسان/ مستند ساز، پژوهشگر

 


:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

جدال  داخلی و جهانی احمقانه، وقیحانه وظلمانی ی سینمایی کنونی را با معصومان  صلوات الله علیهم‌چگونه درک کنیم ؟ جنگی گه آینه جنگ‌ با الله، با دین خدا، اسلام، با  کلام خدا، قرآن حکیم و با وعده تضمین شده الهی ، ظهور. امام منتظر عدل جهانی(عج) و نابودکننده  ظلم و کفر و فرعونیت جهانی  است و همه آن اکنون گرد می آیند در جنگ با رهروان آن عادل و نوذ بخش بزرگ، یعنی در جنگ با رهگشایی  انقلاب اسلامی!

 رخدادهای جزیی و تاکتیکی این استراتژی شیطانی را چگونه ارزیابی کنیم و پاسخ گوییم که شیطان، گم راهی و گمگشتگی تازه ای ببار نیاورد؟ که با نقاب های گوناگون  به خدمت اهداف شیاطین در نیاییم، ولو با صورتک فیلمساز دانا، یا منتقد  پر شور، و مدافع تند مزاج انقلاب! چنان که پاره ای چنین خاک در چشم آگاهی درست پاشیده اند. مثلا می شنویم که می گویند :این جنگ جشنواره کن با معصوم علیهم السلام، نخ نماست، ولش! یا اندازه شان نیست که جدی بگیریم شان، یا از این فضای دو قطبی باید حذر کرد و اعتنایی ننمود. یا بیخود دارند شلوغش می کنند که ناتوانی شان را در اداره امور بپوشانند  ویا می گویند افتخاری ست جایزه کن بردن و  کاری به محتوای فیلم نداشته باشیم‌ پس خانم‌ زازیچه تبریک! تبریک!

 جنگ سینمایی شیطانی تر از جنگ نظامی(بخش اول)

وقاحت حدی دارد تبریک به چه؟ به این که نهاد سیاسی کار با فیلمی بی ارزش  به جنگ معصومیت آمده؟ در خدمت کثیف ترین سیاست تجاوز کار بی آبرو که  چهل سال در حال تکه پاره کردن و شکپجه مردم تان است  ونیز زنان و کودکان مسلمانان فلسطین و عراق و و افغانستان و لبنان ویمن و سوریه و را کشتار  کرده و تجاوز؟ و تبریک به زنی که علیرغم حرامکاری اش جمهوری اسلامی از حقوق انسانیش دفاع کرد و او چون بدتر از درنده ای دامن معصومیت را گاز گرفت و با تن بی حیا و عریانش نشان داد البته چونان اویی در تهمت به معصوو شریک نباشد، کی باشد!؟ واقعا  حق با قرآن حکیم است که فاش می کند اهل نفاق همینان اند که در قلوب شان مرض است و با کفر همدل اند و به زبان، دوغگویان اند و در دل جز به زیان اسلام و یاری عصر جدید و لهو و لعب گام بر نمی دارندو تمام این نگاه ها، حفره هایی است برای دفن کردن حقیقت جنگ بزرگ و مستمر و ریشه دار سینما با خدا و معصوم و پروژه ی به هم پیوسته ی  جنگ استکبار با انقلاب اسلامی و در نهایت با موعود حیٌ و حاضر که حضورش اعلام مرگ ظلم و استکبار و قدرتهای جائر جهان است (عج).

باید بگویم جنگ نمایشی کن، مجالی فراهم آورد تا هم به این جنگ نه تنها جنگ سینما با معصوم‌بلکه همه جنگ فراگیر  کافران‌ کنونی با الله، ژرف تر بنگریم و هم سستی هامان را درک کنیم و هم با اذناب داخلی شیطان واقع بینانه تر روبرو شویم‌ و هم با نگاه های رهزن دقیقتر آشنا گردیم و  بیشتر مطمئن شویم و دریابیم  راه درست و بنیانی  برخورد کلی و برخورد با جنگ سینما تغییر ساختار پیرامونی جامعه و سینماست، اصلی که سالها بر آن پای می فشرم. بدیهی است سینمایی زاده وتربیت شده ی یک وضعیت پیرامونی و دنباله رو همه گونه فساد ایدئولوژیک و فکری و اخلاقی و روانی آن، سینمایی با همه وجود رویاروی ارزشها و روشهای زندگی اعتقادی و اخلاقی و روزمره دینی، به درد پیروی سبک فردی و نیز به کار زندگی  یک نظام اجتماعی و سیاسی و حیات اسلامی نمیخورد. و دست کم طی این‌چهل سال باید دچار تغییر بنیادین می شد. نشد و سراپا با  ساختارش، شیوه اداره اش، نگرش و روش نیروهای انسانیش، محتوای روشنفکری و ابتذال عامیانه اش،   با وجه هنری و روایات و سلبریتی ها و مطبوعات و نیروی نقدش در خدمت شیطان بزرگ قرار گرفت در جنگ با خدا و اسلام و حکومت اسلامی و هدایت معصوم، جنگی از درون و بیرون، داخلی و خارجی ، جنگی سینمایی در جایگاه پایگاه انتشار انواع دروغ و تباهی و پوچی و مفسده و گناه جسمی و معنوی و شخصی و اجتماعی و مرکز انتشار وانموده و گیم براندازی حقیقت ! و نیز بلعیدن هر جریان شریف انقلابی و کشاندنش به قلمرو مغناطیس وسوسه و اغوای لیبرالی و شیطان زدگی!

 جنگ سینمایی شیطانی تر از جنگ نظامی(بخش اول)

باید بدانیم جنگ با امام‌رضا  (هزار تحیت و ثنا بر اوباد! )،   نه انزجاری اتفاقی است و نه جنگ با مصلخی مرده، جدال ماهوی و شیطانی  با توحید و قبله ی کعبه است، باقطب زنده‌ و  اصلی پادگان سرباز گیری برای  پاکی و دادگری، جنگ باامام زمان (عج) منجی موعود است. و در این راه خواهر بزرگوار شان حضرت معصومه سلام الله علیها نقش جهانی اداره پایگاه  قم را داراست. و نیروی محرکه این دستگاه، سید الشهدا،   وکربلا و عاشورا و اربعین است با زینب پیام رسانش و عباس و اصغر باب الحوائجش  سلام الله علیهم. کفر و نفاق کور و کر است و شکست ناپذیریشان  را درک نمی کند.

بدون تغییر این ساختار پیرامونی و نوکر غرب و تربیت نیروهایی مؤمن، فعال در سازماندهی ضد فساد، همه نیروهای سالم قربانی تٱثیر محیط ناسالم خواهند شد و سینمای ما کانون  باز تولید الحاد، گناه، مدرن گرایی، لاییسیته وجنگ با اسلام خواهد ماند. چنان چه در تا یخ صد ساله اش چنین بود. مرحوم طالب زاده برای این تغییر ساختار کوشید امام ساختار پیرامونی کل جامعه و ریاست لیبرالیسم حرکت تحول بنیادین عمار را پگذاشت فراگیر شود. ما چاره ای جز به زباله دانی ریختن  ساختار التقاطی و زیست نفاق آلود وکاریکاتور  نظام آمریکایی و بلبشوی این سینما با سلبریتی ها و روایات فاسد و متخصصان و کارچرخانان غربگرایش نداریم. اصلا موضوع، مطلقا نفی سینمای داستانی و مستند و سر یالهای واقعگرا و دارای خرد نقادانه اجتماعی. آینه زندگی ایرانی و پرسشگر نیست، ایپ یک تهمت رذیلانه و یا تفکر بوروکراتهای فاسد است. موضوع نفی آزادی آفرینش نیست، موضوع بر سر ساختار دچار بیماری مزمن فساد و دین ستیزی و خدمتگزار اربابان جنایت و فساد جهانی است و نومانکلاتورای اسلامی و قشر ممتاز طفیلی ما هیچ مشکلی با آن ندارد.

جنگ با سربازان شیطان

امروز سربازان شیطان بزرگ و سینمای امریکایی، نقاب های گوناگون به چهره می زنند تا مانع درک علت اصلی جنگ سینما با معصومیت شوند.   اماباید ترفندهای ابلیس را بشناسیم و فریب نخوریم.   یکی اژ این رهزن ها، کژمژی فهم و یا تقلیل و سطحی کردن موضوع است که خود دامی شیطانی و نشان نادانی است. این جنگ اتفاقی و محدود به این یا ان فیلم و کارگردان و بازیگر نیست ، جزیی از جنگ شیاطین و فرعونهای وحشی و دجال عصر ماست با توحید، با عالم غیب، با اسم جامع غیب الله که خود منتظراست، منتظر  ظهور عصمت کامل (عج) و ظاهر شدن و اجرای جامع اسلام  در جهان و میان مردم جهان. واین جنگ سبنما جزیی از جنگ با عدل موعود جهانی است که به قدرت شیطانی ظلم جهانی پایان می دهد!

فرق نمی کند سرباز و نوکر فرهادی و پناهی و رسول اوف باشند  یا فراهانی و علیدوستی و امیر ابراهیمی. فرق نمی کند پیام تبریکی از سوی ابطحی و آذر منصوری و اصلاح طلبانی دلقک و تاج زاده و سروش و هر کس دیگر صادر شده باشد یا  فرح دیبا وعضدانلو و...یا گبرلو و علیخانی و افرادی که خود را به بلاهت می زنند و می گویند من کاری به دو قطبی و محتوای فیلم ندارم. جنگ با معصوویت استریب تیز فحشای عمیق  این سینما  است. جدال تاریکی کفر با انوار حق، جنگ جهالت وعصیان انسان با پروردگار رحمان، است. جنگ سراپا خسران بار و زیانکار گناه پیشگی با خاندان معصومیت وجاودانگی، در زمان و زمین هزار شکل به خود گرفته است، تاریخ نبوی داستان این جنگ است.

 جنگ سینمایی شیطانی تر از جنگ نظامی(بخش اول)

این جنگ در  عصر پیامبر خاتم محمدصلوات الله علیه و آله، شدیدتر از همیشه رخ داده است؛ زیرا همه انبیا چشم انتظار ظهورمعصوم آخرین دین اسلام (عج) و اجرای عدل الهی در زمین بوده اند و وعده آن را داده اند که این وعده تضمین شده الهی بوده است. آیا اتفاقی است این جنگ امروز همه نیرویش را در جهان و ایران گرد آورده‌و متحدا و بیشرمانه علیه پاکی کرم‌گونه در ظلمات وجودشان می جنبند و چون زشتکاران دپباله سامری علین پیا اور پاکی. فرامین الهی س مستی و دریدگی پیشه کرده اندو با عصمت اکبر  با امام مکلف به رهبری واجرای پاک سازی و دادگری در زمین و نابودی ظلم  و با پایتخت معنوی خشنودی خدا، با  رضا و مشهد مق سش و گواه توحید و ظهور اسلام مطهر می جنگند  سراپا غرق دروغ و وانموده های شیطنت بار بی‌آزرم؟ نه تصادفی نیست سینما، هنر تکنولوژیک عصر و تمدن مدرنیته صد سال است دارد نقش جهانی اش را ایفا می‌کند و در انقلاب اسلامی این نقش بس پیچیده شده و داخل و خارج را همدست به جنگ با رب العالمین  متحد کرده است.

انفجار نور انقلاب در زهدان سینما نطفه آثار مدافع حق و دفاعدمقدس و دتوت به معارف الهی را نشاند اما این زهدان ماهوا توان زایش هنر پاک و نگه داری جنین انقلاب اسلامی را و پرورش هنر معصومانه را ندارد، با همه نیرو مدتها فریاد زدم تغییر ساختار برای پرورش سینمایی پاکجان ضروری است، اما قدرت در دست شیطان پرستان بود و نظام سینمایی ما شیطانی و از این زهدان جز بچه شیطان زاده نمی شود. من مطلقا نمی گویم‌آثار  شریف در این سینما متولد نشد. بلکه می گویم این ساختار کارش نابودی استعدا های م‌ؤمنانه و کشاندن شان به قلمرو سربازی شیطان غربگرایی و اندک اندک زندگی لاابالی و غیر ایمانی و غیر انقلابی و حرامکارانه و بی پرده ی حیا و حجاب و تقوا و اسیرغرور دنیاست. سینمایی دین پرور در این ساختار حیات مدام نمی یابد.

 جنگ سینمایی شیطانی تر از جنگ نظامی(بخش اول)

توطئه اسلام هراسی و ایران هراسی

سینمای غربگراو شرقگرا و حرامکار  نمی تواند انوار انقلاب اسلامی را بتاباند. و جشنواره اسکار وکن و  ونیز و برلین و عنکبوت مقدس و  پناهی وفرهادی و برادران لیلا وانبوه آثار ضد دین و انقلاب اسلامی  در ای ان و جهان، جزیی از جنگ‌ احمقانه ی فساد و نفس شیطانی با الله است. این رویداد ها را در این مقیاس باید درک کرد.

انقلاب اسلامی نقطه عطف تازه ای در تاریخ اسلام و انتظار مهدی موعود (عج) است، برافراشتن پرچم انتظار و عمل صالح  و جهاد جانبازانه در راه بقیه الله الاعظم، طنین مرگ، و آگاهی از قطعیت نابودی بساط ستم فرعونی را جهانی کرده است. همین انفجار نور حقیقت است که دروغ و باطل و شیطان و فرعون و اهل فساد در زمین  چه در داخل و چه در خارج را هراسان کرده است. توطئه اسلام هراسی و ایران هراسی جز این دلیلی ندارد. چهل و چند سال که همه ابزارشان و همه بیرحمی، اغوا، مکر، وانموده، همه بازی ها و نمایش ها، همه  نیروی فریب وخشونت و کشتار و ترور و تحریم و تخریب و ویرانگری ها و همه اذناب ابلیس را از داخل پایتخت و حکومت شیعی تا قدرتهای درنده جهانی گرد آورده اند تا مانع طنین صدای حق پرستانه انقلاب خمینی (ره) مبلغ قیام مهدی موعود عج شوند.

جنگ و ترور  اقتصادی و جنگ سیاسی و فرهنگی و علمی و تکنولوژیک و هنری و تبلیغی  و  کشتار نظامی و خونریزی وقتل عام  مسلمانان هرگز چنین سابقه جهانی نداشته ومقایسه جنگهای صلیبی با جنگ امروز کفر با دین اسلام ناب محمدی  قیاس اشتباه کارانه ای است. در جنگهای صلیبی دامنه نظامی، قدرت سلاح، ابعاد وانموده و سناربوی جنگ، عمق توطئه، ابزارهای پیچیده ی اغوای مسلمانان و نفوذ در انان و استفاده  از انان علیه دین و  اسلام، قدرت فریب رسانه، استفاده از تصاویر سینمایی و بازنمایی  و وانموده های بس قدرتمند  برای  ترکاندن از درون، هرگز قابل مقایسه با امروز نیست. مهمتر از همه در أن جنگ یک طرف حگومت های منافق بود به اسم اسلام و یک طرف کلیسا و حکومت های منافق بود به اسم مسیحیت!

امروز یک طرف حکومت اسلامی، حاکم شیعه و اسلام ناب محمدی، ولی فقیه و رهبر جهانی مسلمانان کفر و ظلم  ستیز  است و سوی دیگر همه کفر و تمدن کافرانه و همه منافقان. حال بهتر می توانیم دریابیم در این جنگ، جایگاه سینما، همچون هنر مدرن تکنولوژیک و جهانی، چه جای مهمی است. نقش وانموده های سینما در این جدال آخرالزمانی ظلم و عدل، نقشی ماهوی است. سینما آینه و روح مدرنیته است، و سرمایه داری جهانی کالبدی برای حیات روح کافرانه، کالبدی زنده برای  مدرنیته بشمار می آید. سینما از بدو زادنش با اسلام در ستیز بوده نه تنها با فیلم ادیسون و ملی یس  علیه اسلام، بلکه با همه سینما، علیه خدا و اسلام  به جنگ بر خاسته؛ حتی با فیلم های مذهبی در باره میسیونرها، حتی با ده فرمان و السید و بن هور، با ستارگان اغواگر و برهنگی و سکس و پورنو، با شکوه دکورها و رؤیاهای انسان لاییک و سکولار ، با گسست از سبک زندگی دینی و ترویج اباحه گری و سبک زندگی مدرن و بی ایمانی، با رواج نگاه مذهبی انسان محور و نه خدایی که جاری در همه ذرات و لحظات حیات  است، با ترویج نگرش نیست انگارانه و بت نفس پرستی و حکمروایی میل بر سرزمین وجود و عقل گسسته از خرد الهی   با رواج همه بحران های خشونت و شهوت پرستی و جنگ با نومیس و قوانین هستی و طبع و فطرت سالم و رواج همجنس بازی و زنا که ختم شده به زنا با محارم و ...

می بینیم محدود کردن جنگ سینما با الله، به جنگ سینمای سیاسی به چشم آگاهی خاک می پاشد. و ندیدن عمق میدان جنگ سینما با حق وبا اسلام و روح الهی انسان و پاکی و قوانین و هدایت قران و جنگ با  معصوم  علیهم السلام و بویژه معصوم منتظر عج است که تا همین جشنواره آخر اسکار وکن و تلماسه و عنکبوت مقدس و برادران لیلا تداوم بافته، و ندیدن این ماهیت سینمای جهان مدرن خطای استراتژیک است.

امروز پس ، چهره ی دیگر جنگ جهل و بت پرستی مدرن  و خودپرستی نفس ظلمانی و عاصی را با معرفت الله و حقیقت و سرچشمه حیات  باید  چنین درست بفهمیم ، و این تنها  تفسیر و تحلیل عمیق ریشه  جنگ سینمایی کنونی است. غربگرایان‌ برای آنکه انجام وظیفه کرده باشید. مبلٌغ یک روش تسلیم طلبانه برابرشیطنت اراذل متمدن مدرن اند. خط این است که به بهانه های مختلف  و مهم نبودن ودنبال خط انان نرفتن، گوش ها را پر کنید از پاسیفیسم بیچاره ای که یکسره میدان را وا می گذارد؛ و به حواشی دلخواه خود بپردازید که همان خوش خدمتی و سطحی نگری در باره سینما و سینماگران غربگرای ایران است و دشمنی بسیاری از انان  با اسلام و انقلاب اسلامی و مخالفان مشی امام ، همین قدر شرافت ندارند که نهان روشانه به این گاو شیر ده بودن برای سیاست اربابان ظلمانی زور و ظلم و کفر محارب، ادامه ندهند و علنا بگویند چه کاره اند ...

 جنگ سینمایی شیطانی تر از جنگ نظامی(بخش اول)

در حد جواب عاجل بگویم، اتفاقا موضوع بی ارزشی عنکبوت مقدس و شوآف  نوکر مآبانه ی عروسکانی مثل امیر ابراهیمی و علیدوستی و فرهادی و معادی و عباسی و فراهانی و بازی  فمنیستی بیمار و دروغگوی زنان و مردان ضد جمهوری اسلامی، هیچ ربطی ندارد به ضرورت بیدار بودن نسبت به روند ممتد  توطئه وحشیانه ستیز با اسلام و مردم ایران و انقلاب اسلامی و امام مهربان که جان و روح ایران است.

این جنگ شوم‌ غرب در همه عرصه های ایدئولوژیک، فرهنگی سیاسی، اقتصادی، ونظامی واقعی ترین  چالش انقلاب بت ضد انقلاب بوده است و جنگ جشنواره ها و سینما با انقلاب اسلامی مدام ادامه داشته و اکنون به دلایل متعدد که مفصلا خواهم گفت چیستند، وارد فاز جدیدی شده چون طنین مرگ از تلاش رییسی شنیده اند. توهین به عصمت امام رئوف و مظلوم بوسیله دریدگی فحشا و زشتکاری عیان و وقیح از بی چارگی شان است. تحلیل این رفتار خصمانه و کینه توزانه فاسدان جهان علیه پاکی اسلام و انقلاب اسلامی خیلی هم ضروری، مهم و آگاهی بخش است. روش دارکوبی غرب تکرار نخ نمای سمیولاکروم و  نکته های ظلمانی برای عادی سازی و پرده دری و کم کم تبدیلشان به باور عمومی و فساد خیزی بزرگ در مسیر رؤیای شیطانیش است؛ و این یعنی هویت زدایی از ملت!، شیطانی کردن افکار عمومی و وادار کردنشان به خودزنی  و نابودی راه رهایی بخشی که با انقلاب اسلامی پیموده اند تا حبطت اعمالهم شوند و آب رفته را به جوی باز گردانند و مرتجعانه به شیطان بزرگ تسلیم شوند. کور کردن بیداری مردم نسبت به این حقیقت جنایت رسانه ای است. خط لیبرال ایپ است

۱-این توطئه ها مهم نیست کاری نکنید.

۲- صدور بیانیه  گناه کبیره است، کار ما سکوت است و اجازه به اثربخشی توطئه!! (بگذریم که بیانیه‌های دولت عریه کن سطحی و مشکلش عدم قاطعیت بود و ضغف شجاعت)

۳-انحراف موضوع با طرح یک پیشنهاد غلط و فراهم کردن  زمینه. از پیش  تولید سوژه تبلیغ علیه دولت آقای رئیسی و در فشار گذاشتنش برای اتخاذ سیاستی لیبرال برای جشنواره فیلم فجر آینده.

۴-آقایان‌ لیبرال سینما و دارای کار ت شهروندی شیطان یک ایده غلط را جا انداختند :جشنواره آینده آثارش محصول دولت آقای رییسی است!

این دروغی آشکار است برای آینده ی یورش به رییس جمهور! زیرا ساختار سینمای ما، از بن و ریشه  نیازمند تحول است واین کاریکاتور تحول سینما ، و تقلیل تولید آثار ارزشمند. فیلم ها به گزینش آثار  رسیده به جشنواره‌ طی دو سال  ریاست آقای رییسی جوک بیمزه ای است.

۵-همچنین نهان کردن بیشرمی حقیقت رفتار سلبریتی ها و کارگردانی مثل فرهادی و  روستایی در سخنان ضد ایران و مظلوم نشان دادن آنها. در حالی که آنان یکی از نمادهای پرورش پر مدعا و ننرجشنواره ی تو سری خور فیلم فجر اند. خود وجود روستایی، اثبات فقدان کامل یک شخصیت  مستحکم و بنیان استوار سینمایی و بهره مندی دشمنان انقلاب از بیت المال و رانت های بزدلان است و جوایز ناحق به فیلم یک روز و ابد. جایزه یک فستیوال خصوصی به فرهادی و روستایی، قابل فهم است اما یک جشنواره دولتی برای چه باید ضد پروتکلش به اثری مریض و ضدملی جایزه بدهد؟

 ۶- کار برنامه‌ های نابینا همچنین تبلیغ آثار گوشه دار و گاه خصمانه و فشار برای پذیرششان است.

۷- پراکندن ایده غلط اینکه ما جشنواره ای مثل آنها غیر ایدئولوژیک و با ایدئولوژی های گوناگون بر پا کنیم و اجازه دهیم آثار شان در آن شرکت کنند. این ایده از هر سو غلط است. اولا جشنواره هاشان کاملا ایدئو لوژیک است. ثانیا مگر آنان فیلم مدافع جمهوری اسلامی را می پذیرند که از گرد هم آمدن  اثار فمنیستی  و... در جشنواره فجر حرف می زنیم!

به هر رو برنامه های لیبرالی رسانه های ما نمونه بد برنامه تلویزیونی اندکه به جای روشنگری، غبار انگیزی می کنند و از آگاهی مخاطب جلوگیری به عمل می آورد و در پی پیاده کردن خط غربگراها ست ومروج دروغ بزرگ و ادای متکبرانه اما کاریکاتور گونه ی مخالفت با اپقلاب است  و در پی اثبات دروغ  فقدان سوء نظر نهادها و سینمای غرب علیه اسلام و ایران ...

و از همه بدتر، به کار گرفتن شعیبی‌هاست فیلم در باره امام معصوم می سازند و گویی با خواری چشم بر جنایت های جریان کفر آلود در سینمای ایران و فساد و فحشا و از همه بدتر دشمنی شان با خدا و عصمت اولیاء مهربان و یاریگر هستی ، ومظلومیت شان بسته اند. و متنی با احساسات نا معقول و ضد واقعیت فراهم آورده که مردم را فریب می هند و کارشان بیشتر خود را به آن راه زدن است  و به سادگی از توهین سلمان رشدی وار به پیشوای معصوم، امام رضا علیه السلام  چشم پوشیدن  که  ذخیره ی معارف  نبوی و معدن هدایت و نوربخشی برای پاکیزگی  هویت ایرانی  و پایگاه امید و یاری و تربیت منتظران عدل جهانی و وعده الهی است.

 جنگ سینمایی شیطانی تر از جنگ نظامی(بخش اول)

استفاده ابزاری از این کارگردانان ساده لوح از آن جا مسلم است که بحای دفاع از جریان پاک سینمای ایران که پس از انقلاب در رٱس تغییر طلبی پیشرو، رشد خرد سینمایی و زیبا شناسی مستقل بوده و شعیبی تا امروز جزیی از این اقلیت سالم بوده ، او به دروغ از کل پاکی  سینما و بانوان و آقایان  دست اندر کار سینمای ایران‌حرف زده که تاریخی ارتجاعی و تجدید فساد و شهوترانی را ونوکری کفر محارب و افکار الحادی را ترویج کرده اند.

این موضع جهالت بار آزار دهنده بوده، چون بر دشمنی با خدا و ائمه هدایت  و انقلاب در سینمای ما  پرده می کشد و دروغ می گوید. این درست که درسینمای ما آثاری با نگاه مثبت به و حق خواهاپه و حتی نسبت به  مرقد مقدس امام هشتم جان شیعیان فدایش، ساخته شده و ذره ای از عظمت حضور زنده اش را نمایش داد ه، اما اولا امام رضا سلام الله علیه کجا و این نگاه بس کوتاه کجا و ضمن تقدیر نباید طلبکار بود که بدهکار قصور و تقصیر خودیم و غرق  نعمت اویبم و نمی دانیم و از سوی دیگر سینمای فاسد ما با هر فیلم مروج اباحه گری  و محتوای مبتذل، در سم خوراندن عباسی دیروزی و امروزی به سرچشمه پاکی و خرد و رٱفت شریک است و کار ارجمند سینمای شریف ربطی به توجیه این سینمای فاسد ندارد. بی دانشی  و تعصب و کذب و جهل  بلای جان معرفت و شناخت حق است و راه افتادن بدام باطل زا هموار می کند. کاش، کارگردانان  . هنرمندان متدین. انقلابی و اهل معرفت و ایمان و شجاع  ونیروهای سالم و متخصص فنی سینما گرد می آمدند.

درک این که بازی جهانی چه معنایی دارد و زدن کانون پاکی و عصمت و ترویج نور و سلامت جان و گریز از گناه و وهم امکان نابودی و قتل امام زنده و آستان مقدس فعال او، چقدر برای شیاطین و گناه پیشگان جهانی و نهادهای گناه پیشه شان چون جشنواره های ستیزه گر با اسلام‌ حیاتی است و آنان وهمدستان ایرانی سینمای شیطانی  فقط باید مطرود و ملعون شمرده شوند و نه آن که توجیه گردند، آیا برای اهل ایمان  خیلی مشکل است؟

 

** احمد میراحسان/ نویسنده و منتقد ادبی


:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

احمد میراحسان پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی اختصاصی پیرامون محتوای رسانه‌ای در ماه مبارک رمضان نوشت:

سریال‌های مبتذل ضدفرهنگی و ضددینی، ده‌ها بار منجر به رشد دین‌گریزی شده و خود مسئول رشد فساد بوده‌اند و بعد به بهانه خواست مردمی که خود به این سمت و سوق بار فرهنگ دینی را باز بیشتر کم کرده و به قدرت سکولاریزه کردن افزوده‌اند و نقش نیروهای علناً دین‌ستیز در قلمرو کارهای سریالی را پر رنگ و آنان را طلبکار کرده‌اند تا جایی که با بی‌حیایی علیه انقلاب و اسلام به اپوزیسیون وطن‌فروش در جشنواره‌های خارجی پیوسته در آشوب‌ها چهره حقیقی خویش را به نمایش نهاده و خود رسانه ملی را تحریم کرده و ناگزیر مدیریت منفعل هم محدودیت گذرایی برای این آثار فراهم کردند. در این راه انگشت‌شمار هنرمند مؤمن به فریاد رسانه رسیدند و با کمترین پول برنامه ساختند و به امید احیای راه و نگاه الهی انقلاب به جان روند.

اما باز پس از جنبشی کوچک علیه نیروهای ضد دین و انقلاب، به محض اندکی روال عادی و عبور از بحران به سبب ساختار بیمار دوباره همان آش و همان کاسه به سفره بازگشت. نیروهایی دچار انحطاط تفکر و عقیده، بوروکراتیک بی‌باور به انقلاب هزار مانع بر سر راه حاتمی‌کیاها و ده‌نمکی‌ها و بحرانی‌ها و شورجه‌ها و... ایجاد می‌کنند، حتی جذب نیروهای تواناتر جریان منتقد را وانهاده، بر سر راه همکاری با مرحوم صمدی‌ها و شمقدری‌ها و صدالبته منتقدانی مثل راعی و تبریزی و مجیدی که در هر حال هزار بار بهتر از هنر مبتذل و لوده کار ارجمند می‌آفرینند موانع متعدد پدید آورده‌اند تا آب رفته را به جوی بازگردانند و باز همان حرف و همان مسیر تربیت روزافزون ضدانقلابی مردم ادامه یابد تا باز جنبشی کوچک برای خیز بزرگ ابتذال بدتر از پیش. این دور باطل تا کی؟

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

همه چیز شبیه حضور نولیبرالی‌ها در سیاست است و صد بار از یک سوراخ ملت گزیده می‌شود و بار سنگین بحران عدم پیشرفت حرکت انقلابی و فشار بر مردم تحمیل می‌شود. آقای هاشمی و خاتمی و روحانی و... در عمل تجربه می‌کنند غرب چه گرگی است و وقتی سیاست نگاه به غرب‌شان که گویی پیمانی ناگفته با آنان دارند به رسوایی می‌کشد زیر لب برای فرار از عواقب جدی سرسپردگی و اعتماد زمزمه می‌کنند که اعتماد به آنان خطا بود. اما وقتی از آنان کسی مجددا به قدرت می‌رسد همان راه تجربه‌شده و وابستگی و چاکری و بر باد دادن منافع مادی و معنوی و مردم و میراث عظیم اسلام و انقلاب و استقلال و رهایی از چنگ شیاطین و اجرای قانون اساسی و وصایای امام (ره) و آرمان شهدای بزرگ؛ مطهری‌ها و بهشتی‌ها و رجایی‌ها و مدنی‌ها و دستغیب‌ها و زین‌الدین‌ها و باکری‌ها و کاظمی‌ها را... بر باد می‌دهند و تجربه شکست‌خورده را مثل مأموری تکرار می‌کنند و معلوم نیست چرا به این سادگی به مردم ظلم می‌شود؟

کار ایجاد فضا علیه جریان‌های اصیل در رسانه هم چنین است. در ماه رمضان سریال زیرخاکی یعنی چه؟ افشار را از سریال‌ساز متفکر سیاسی سیاست‌زدایی کردند و برعکس به‌جای کمک به رستگاری در کانال دو همان ساعت ۹ اخبار پربیننده شبانگاهی کانال یک را به آن اختصاص می‌دهند و هجوم دشمنان و حتی دوستان جاهل را گسترش می‌دهند که آلوده نگرش آمریکایی در سریال‌بینی شده و به‌سبب چرب و شیرین دنیا از آرمان‌های دینی و تربیت‌گری انقلابی دور گشته و معیارهای هالیوودی را جذب کرده‌اند. و صدای معترض به فساد در قلمرو هنر و سیاست و درک غلط از ماه مبارک رمضان را خفه می‌کنند. و بدتر از همه یکسر غافل می‌شوند از کانون‌های رهبری‌کننده جهانی مستکبر در استفاده از ابزار هنر در داخل علیه روحیه اسلامی و دینی و رشد اباحه گری. بگذارید برنامه کامل کمیته ۳۰۰ را عیناً نقل کنم که مرکز رهبری جهانی استکبار است. این نشان می‌دهد حذف نگرش اسلامی و انقلابی از هنر روایت سینمایی و تلویزیونی معنایش چیست. حوصله کنید، بخوانید تا حکمت وجودی نولیبرالیسم ایرانی و توسعه‌خواهی روحانی را و بازگشت مدام اینان را به قدرت درک کنیم و معنای هجوم به رستگاری را همچنین!

کمیته ۳۰۰ که آگاهی به جنگ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری و کار مستقیم و غیرمستقیم‌شان، ماهیت سریال‌های مبتذل و ضددینی و ضدانقلابی را و تلاش برای اثرگذاری و تربیت غربگرا با هنر و رسانه را فاش می‌کند، مرکز فکری شیطان اکبر سرمایه سالارگری بین‌المللی یهودی-صهیونی جهان برای سلطه و بردگی و فساد در کره ارض است. موضوع خطاب شیطان بزرگ به قدرت اداره‌کننده آمریکا (و جهان) از سوی امام خمینی (ره) یک دشنام نبود بلکه بر معرفتی بنیادین که برآمده از قرآن حکیم است اتکا داشت و در ذیل آن از شناخت درست نظام قدرت جهانی موجود و نقشه و اهداف و عملکرد سلطه‌خواه و جنایت‌بارش برمی‌آمد و از بینش ژرف جهان‌شناسی معاصر و دشمن‌شناسی برخوردار و از توان بینشی که قدرت دریدن موانع درک حقایق باطنی سیاست پنهان را دارا بود بهره می‌برد.

متاسفانه آلودگی معرفتی بسیاری از نیروهای سیاسی چپ و راست که در سه قوا جایگاه مدیریتی رده یک و دو داشته‌اند، جهالت و منافع، غربزدگی و گرفتاری‌های حاصل از بی‌تقوایی اجازه نداد بر محور هدایت امام خمینی (ره) در سطح جامعه و جهان پژوهش و آگاهی‌بخشی عمومی‌شود و توده ملت ایران و ملل مسلمان و مستضعف گرد مقاومت برابر نظام جهانی متحد گردند.

طی دهه هشتاد تا امروز و به‌ویژه از پاندومی مشکوک کرونا به بعد مقالات فراوانی در فضای مجازی و رسانه کاغذی منتشر کردم تا اثبات کنم این‌بار قدرت فرعونی اداره‌کننده جهان که همه ابزارهای تکنولوژیک پسامدرنیستی را در خدمت پیشبرد سیطره مادی و فکری و عقیدتی جهانی می‌گیرد درصدد آن است فریبکارانه رهبری تغییر تازه‌ای را به ‌دست گیرد تا نظمی کاملا تحت کنترل عینی و ذهنی مردم جهان بسازد در دوره‌های مختلف این نیرو در نظام مدرن و استعماری سلطه متولد شده بود و عمل می‌کرد از پیدایش فراماسونری در اشکال گوناگون و سابقه حتی انقلابی‌اش در انقلاب فرانسه گرفته تا نقش گسترده سیاسی فرهنگی ویرانگر در قرن بیستم و تا بازسازی نو و تحول این نیرو به یک قدرت قرن بیست‌ویکمی و با مرکزیت صهیونیستی و تا تغییر در مناسبات و نقش اسرائیل و حتی حذف اسرائیل در پی ناکارآمدی و دردسر آفرینی و عدم پذیرش از سوی مردم آسیای غربی و توسعه مقاومت اسلامی در فلسطین، طرح نویی را رقم زدن که با موضوع تغییر نظام اره استکباری‌تر و هولناک جدید همزمان شد. کمیته سه‌جانبه و انواع نهادهای استراتژیک سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین‌المللی پیش‌درآمد نهاد تازه‌ای به اسم کمیته ۳۰۰ شده است که نقش اداره فرعونی آینده جهان را طراحی کرده است.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

کتاب " کمیته ۳۰۰ کانون توطئه جهان" به قلم جان کولمن عضو موثر Mi۶ ما را در مسیر اطلاعات محرمانه درباره این نیروی اداره‌گر پشت پرده قرار می‌دهد ‌باید پرسید چرا چنین می‌کند؟ می‌توان تصور کرد خود این اثر شاید به تصمیم کمیته ۳۰۰ و ایجاد رعب و استیصال و پذیرش هژمونی این قدرت، منتشر شده و کولمن خود کارگزار این قدرت جهانی است! پس مبنا را باید درباره پرسش انتقادی و ساختارزدایی از این متن قرار داد و نه مصرف کور و قبول تسلط بر ذهن و برده‌وار تکرار کور و کر و بی‌اندیشه‌اش! این کتاب بدون نقد و نگرش انتقادی مکتوب از سوی انجمن فلسفه و حکمت ایران ترجمه شده است. و قصد ما مطالعه انتقادی متنی است که بدون نقد آن را معرفی می‌کند.

ابتدا فشرده خود متن را نقل می‌کنم و سپس براساس مدر مستند به تحلیل موجودیت و عملکرد آن از منظر وظایف جهان اسلام و بنابه هدایت قرآن حکیم می‌پردازم: کتاب کمیته ۳۰۰ کانون توطئه جهان نوشته دکتر جان کولمن عضو برجسته Mi۶ سرویس اطلاعاتی انگلیس تا حدودی مسائل را روشن می‌کند. خلاصه‌ای از این کتاب به همراه بخش‌های دیگر تحقیق ارائه می‌شود. ابتدا دقیق مطالعه کنیم. بعد تأمل کنیم. بعد پرسش‌های مهم آن را در ذهن طراحی کنیم. بعد تحلیل کنیم. گرچه این همه داستان نیست.

اهداف اصلی حلقه کانون توطئه جهان؟

۱) ایجاد یک جهان تک حکومتی با نظام دینی (دینی که تعریف می‌کنند) و نظام پولی یکسان. با حفظ ظاهری چند ملیتی اما تحت سیطره حکومتی واحد. (آن حکومت واحد همان حلقه تدبیر چندصد نفری خواهد بود) این حلقه از هیچ دولتی دستور نمی‌گیرد. و در متن همه دولت‌ها حضور دارند اما از شدت ظهور ناپیدا هستند!!

۲) تخریب کامل و بی‌معنا کردن هویت ملی در همه کشورها.

۳) تخریب کامل دین به‌ویژه مسیحیت. به‌استثنای کلیسایی که خود تأیید و تعریف کرده‌اند.

۴) تسلط بر آحاد مردم در سطح جهان از راه کنترل ذهن. با نام "فن سالاری الکترونیک" با این روش از وضعیت فکری و ذهنی افراد هر جامعه مطلع شده و برای هریک پرونده‌ای تشکیل می‌شود. آنگاه براساس داده‌های ذهنی افراد، برای حال و آینده آن جامعه تصمیم‌سازی می‌کنند. طوری که جهت آنها به سمت استراتژی این حلقه باشد.

۵) قانونی کردن مواد مخدر و انتشار تصاویر و فیلم‌های جنسی. (این از راهبردهای تعیین‌شده حلقه قبل از رونق تکنولوژی و وضعیت کنونی فضای مجازی بوده است.!!)

۶) نابود کردن بنابه اقتضائات تشخیصی حلقه و سانسور کردن هر نوع خلق علمی. به استثناء مواردی که با سفارش حلقه همراه باشد. (این حلقه فرآیند جوایز نوبل را رصد و کنترل می‌کند)

۷) کنترل جمعیت از راه تولید بیماری، تولید فقر، تعریف و تصویب جنگ. امثال بیماری کرونا یا جنگ‌های خاورمیانه و... درحقیقت مطلب دستورات این حلقه بوده است. این حلقه براساس آینده پژوهی خود معتقد است منابع زمین محدود است و لذا باید جمعیت کنترل شود. از مصوبات این حلقه این است که تا سال ۲۰۵۰ جمعیت آمریکا به ۱۰۰ میلیون تقلیل یابد و...

۸) تبلیغ و برنامه‌ریزی برای اندیشه‌های آزاد دینی به منظور بی‌اعتبار کردن دین و ادیان. (مؤسسه هیات مبلغین دینی با گرایش کمونیستی) از سوی حلقه این مأموریت را دنبال می‌کند.

۹) فروپاشی نظام اقتصادی و سوق دادن کشورها به سوی بحران‌های سیاسی.

۱۰) تسلط بر تمام سیاست‌های داخلی و خارجی ایالات متحده آمریکا.

۱۱) حمایت کامل از سازمان ملل و صندوق بین‌المللی پول و بانک بین‌المللی.

۱۲) سازمان‌دهی ماشین ترور در سطح بین‌المللی.

۱۳) تلاش برای تسلط بر نظام آموزش و پرورش کشورها.

۱۴) نسخه ویژه برای آمریکا در آینده. این حلقه معتقد است آمریکای قرن نوزده مبتنی بر صنایع سنگین و قانون پایدار اداره شده و اعتبار یافته است اما آمریکای فعلی آن آمریکای قبلی را زیر چرخ‌های فراصنعتی له خواهد کرد. میان این دو جهان آمریکا شکاف و تزلزل اقتصادی و اجتماعی ایجاد خواهد شد. (یعنی ایجاد خواهیم کرد.) به عبارت دیگر استراتژی این حلقه خرد کردن آمریکا در فرآیند نظم نوین جهانی است.

موسسات، بنیادها، بانک‌ها و شرکت‌های مهم و استراتژیک و درآمدزای وابسته به حلقه تدبیر جهانی و به تعبیر آقای کولمن (کانون توطئه جهان) (آقای دکتر کولمن از اعضای برجسته سرویس اطلاعاتی انگلستان Mi۶)
۱) موسسه بروکینگز ۲) موسسه هودسن ۳) موسسه مطالعات سیاست ۴) موسسه تکنولوژی ماساچوست ۵) موسسه آموزشی آزمایشگاه‌ها ۶) شرکت پژوهشی راند ۷) موسسه پژوهشی استانفورد ۸) دانشکده وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا ((در این هشت موسسه حدود پنجاه هزار نفر مشغول هستند. با منابع مالی سالانه حدود ده میلیارد دلار!!)) موسسات ذیل این حلقه که قلمرو جهانی دارند ۹) جامعه آمریکایی ویژه حفظ امنیت اسرائیل ۱۰) موسسه مرور باستان‌شناسی انجیل ۱۱) شرکت نفت بریتانیا ۱۲) موسسه کانادایی روابط انسانی ۱۳) موسسه بنیادگرایی مسیحیت ۱۴) شورای روابط خارجی نیویورک ۱۵) جامعه اکتشافی مصر ۱۶) صنایع شیمیایی آمپریال ۱۷) موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک ۱۸) موسسه فرمان اسکول و بونز ۱۹) صندوق اکتشافی فلسطین ۲۰) شرکت سلطنتی شل هلند. ۲۱) موسسه برای آینده. این موسسه مورد حمایت حلقه، ماموریت دارد تا درباره آینده جهان پژوهش و آنگاه پیش‌بینی کند. حداقل بتواند حوادث جهان را تا نیم قرن آینده پیش‌بینی نماید. در کنار آینده پژوهی، مأموریت دیگری از سوی حلقه جهانی برعهده این موسسه گذاشته شده است و آن دستکاری در فرآیند توسعه طبیعی جهان. مثلا توزیع مواد مخدر و تبدیل اتهام مواد مخدر از جنبه‌های جناحی به غیرجناحی، آموزش‌های سقط جنین در دبیرستان‌ها و قانونی کردن همجنس بازی.

دیگر موسسات وابسته به حلقه جهانی: ۲۲) موسسه فرمان‌سنت جان اورشلیم ۲۳) صندوق مارشال آلمان ۲۴) موسسه گروه میزگرد ۲۵) جامعه فابیان‌های سیاه ونیزی. ۲۶) جامعه مونت پلرین ۲۷) کلوپ‌های هل فایر این موسسات تحت تدبیر انگلستان (حلقه مدیریت جهانی و Mi۶) به نحوی سیاست‌های آمریکا را تعیین می‌کردند که برای اکثریت آمریکایی‌ها ناشناخته بوده است)

* جامعه مونت پلرین (Mont pouring society) بنیاد اقتصادی تحت‌تدبیر حلقه جهانی که ماموریتش تولید نظریه‌های انحرافی اقتصادی است. سعی در تأثیرگذاری بر اقتصاددان جهان غرب دارند. موسسه هوور. (Hoover institution) از سوی حلقه جهانی مأموریت داشت تا با نظام سیاسی کمونیستی مبارزه کند. اما سال‌های اخیر بیشتر در کنترل تسلیحات آمریکا و سیاست‌های نظم نوین جهانی فعال است. بنیاد وراثت تحت حمایت حلقه: مالک آن کارخانجات آبجوسازی جوزف کورز است.

باشگاه رم (به اسم رم است اما پوششی برای مأموریت حلقه است و معنای پایتخت ایتالیا مراد نیست، یکی از موسسات بسیار مهم و استراتژیک حلقه جهانی است. شعبات ذیل باشگاه رم :۱) جامعه دموکراسی صنعتی: هدف؟ ایجاد شکاف در روابط عادی کارگر و کارفرما با روش شستشوی مغزی. به‌ویژه در رشته‌های فلزات، صنعت ساختمان و اتومبیل‌سازی. ۲) خانه آزادی: هدف؟ انتشار اطلاعات نادرست درباره سوسیالیسم به‌ویژه میان کارمندان آمریکایی و گسترش نارضایتی ۳) موسسه پژوهشی سیاست خارجی: هدف؟ بی‌اعتبار ساختن برنامه فضایی سازمان ناسا. ۴) موسسه سوسیال دموکرات‌های ایالات متحده آمریکا. هدف؟ نشر سوسیالیسم بینادگرا و استحکام‌بخشی به روابط کشورهای سوسیالیستی. ۵) موسسه روابط اجتماعی. هدف؟ ایجاد دگرگونی در طرز فکر آمریکاییان ۶) کمیته اقتصادی موسسه آتلانتیک شمالی. هدف؟ تأمین متفکران برجسته برای مطالعات اقتصادی. ۷) کمیته روانشناسی هاروارد. هدف؟ بسترسازی برای سلطه نهایی حلقه جهانی.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

منابع درآمدی حلقه جهانی

* از راه قاچاق مواد مخدر و تولید سرمایه از این راه و تبدیل سرمایه به سرمایه بانک جهانی.

* شرکت‌های داروسازی تحت‌سیطره حلقه جهانی؛ ازجمله شرکت داروسازی "ساندوز سوئیس" . این شرکت اشتیاق فراون به تولید مواد مخدر داشته و دارد. از طریق داروهایی که دراختیار دارد.

* انحصاری کردن شمش کروم در کشور زیمباوه. صادرات این غول بزرگ توسط شخصی به نام انگوس اوجیلوی (Angu Ogilvie) از اعضای معتبر حلقه جهانی انجام می‌شود. این تجارت انحصاری با هر قیمت دلخواه به فروش می‌رود و... معاملات سنگین با دولت‌ها با فروش اطلاعات به‌کلی سری از حال و آینده. اگرچه مجدد خودشان به‌دلیل نفوذ در بطن دولت‌ها آن اطلاعات را مدیریت می‌کنند!!

برخی اقدامات حلقه جهانی (کانون توطئه جهانی)

۱) هر کشوری که مطابق سیاست‌های حلقه گام برندارد یا دستور تحریم یا دستور جنگ، یا دستور استراتژی شورش داخلی در آن کشورها و درنهایت ترور مقامات موثر توسط حلقه صادر می‌شود. مجریان از متن و بطن دولت‌های هم‌سو انتخاب می‌شوند. نمونه آن در خاورمیانه به کرات انجام شده است. هنری کسینجر از وابستگان این حلقه توطئه‌گر بود. آمریکا را برای جنگ در خلیج‌فارس، خاورمیانه و ویتنام سوق داد.

۲) بوتو نخست‌وزیر پاکستان بر اتمی شدن کشورش اصرار داشت، حلقه این استراتژی را برنمی‌تابید. سرانجام با تحریک و مدیریت ژنرال ضیاءالحق پاکستانی زمینه قتل بوتو را فراهم کردند. اما سرانجام این ژنرال نیز خود را با حلقه سلطه جهانی هماهنگ نمی‌کرد و دستور ترور او نیز صادر می‌شود. وقتی هواپیمای حامل او بلند شد لحظاتی بعد با تولید ارتعاشات صوتی آن را سرنگون کردند. که بعداً این موضوع توسط سرویس‌های اطلاعاتی ترکیه برملا شد.

۳) بوش رئیس جمهور آمریکا، عضو این حلقه بود. دستور حلقه تصرف عراق بود. بوش دستوری را از موسسه سلطنتی بریتانیا دریافت کرد. مبنی بر کشتن کثیری از نیروهای نظامی عراق. در یک روز حدود ۱۲۰ هزار عراقی در سنگرهایی که می‌جنگیدند زنده زنده مدفون شدند و...

۴) جنگ علیه ایران با تحریک عراق.

این حلقه معتقد است کشورها اگر همسو نشوند. (همسو شدن کشورها نیز با چند واسطه شکل می‌گیرد و هیچگاه طرف تعامل یا مذاکره این حلقه نیست.) حق ندارند هسته‌ای شوند. قابل‌توجه آن است که شیطان اصلی بزرگ همین کانون‌های پشت پرده سلطه‌جوی سرمایه جهانی هستند که اروپا و آمریکا را اداره می‌کنند و مخالفت با هسته‌ای شدن کشورهای پیرامونی در اصل از سوی آنهاست و آمریکا کارگزار این قدرت شیطانی اکبر است.

وقتی از سال ۸۸ تا امروز بارها در نقد وضعیت تداوم ساختارهای شبه‌مدرن جامعه پیرامونی، با تأکید بر ضرورت تحول ساختاری با رویکرد اسلامی-انقلابی دربرابر بقای مدرنیزاسیون غربگرا و ضدپیشرفت حقیقی فریاد برآورده‌ام کسی توجه جدی نکرد. وقتی گفته‌ام‌ توجه جدی یعنی وقوف به‌معنای این تغییر و چگونگی آن و درک تأثیرات مخرب آن ساختار ضدترقی بر برنامه حیات نهادهای گوناگون و نحوه مدیریت و اداره و اجرای برنامه در همه نهادهای اصلی و فرعی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و زندگی شهر و روستا و امور گوناگون باز اعتنایی نشد، و وقتی گفتم نشانه جدی گرفتن و اعتنا یعنی تبدیل مسئله تحول ساختاری از موضوع نگاه تحولی تا اجرا و روش کنترل کار بزرگ، کار مثمرثمر رهبران فکری و دانشمندان متخصص و مشارکت هر متفکر صاحب رأی و هر مدیر انقلابی و پژوهش و گفتگو و نتیجه‌گیری و راهیابی به جزئیات عمل و اقدام برای تحقق گفتمان تحول بنابه علم معتبر است که هدایتگر اصلی آن دو ثقل اصیل و چراغ مطمئن و ریشه‌ای مسائل و وارسی راه‌حل‌هاست باز قدمی جدی در این راه جز اشارات گاه‌بی‌گاه دیده نشد. نتیجه چهل‌وپنج سال ندانم‌کاری در قلمرو اصلاح ساختاری است که امروز در همه امور اساسی فاقد طرح و استراتژی قرآنی و اساسی و تخصصی هستیم.

رسانه و سینما و تلویزیون ما هم دچار همین ندانم‌کاری است چرا چون به جای گرفتن حلقه اصلی با انواع خرده‌کاری و کارهای موردی، همچنان عامل فساد را باقی گذاشته و نیروهای ضد انقلاب بهره خود را می برند. و نیروهای انقلابی هم نه تنها رشد نمی‌کنند بلکه یا نومید و منفعل و گوشه گیر می‌شوند یا نیرویشان در لای چرخ ساختار مخل عمل انقلابی و حاکمیت دیدگاه های کهنه، فرسوده می‌شود و بالاخره به دام همان نگرش‌های لیبرال یا متحجر می‌افتند و فاسد می‌گردند. نتیجه آن می‌شود که به‌جای جذب توانمندی‌های نخبه مثلا در سریال‌سازی و تأثیر انقلابی بر آنان، کسانی چون مدیری‌ها و جوان‌ها و فتحی‌ها و راعی‌ها و تبریزی‌ها و حاتمی‌کیاها و بحرانی‌ها، مقدم‌ها و افشارها و... همگون‌های دیگرشان یا طرد شده یا یکسر به دام فشار نگرش ضدانقلابی گرفتار آمده و یا مبلغ تفکر گسست گشته و یا آرمان انقلاب اسلامی را رها کرده و نگرش لیبرال را پذیرفته و یا حذف شده‌اند.

اینکه تحت چه فرآیند و بستر نظم ساختاری غلط است که کسانی چون مدیری و جوان و فتحی... تن به اقتدار نگرش و عمل ضدانقلاب جهانی علیه کار شرافتمندانه و وطن‌پرستانه می‌دهند و چشم به دهان قدرت سلطه‌جو کار می‌کنند البته جای بررسی دقیق دارد. و اینکه خودزنی به دلیل کدام وانمودها و شخضیت سست فردی و نفسانی یا دو قطبی‌سازی اجتماعی و جوسازی، رخ می‌دهد باز جای بررسی علمی، سیاسی، جامعه‌شناختی و روانشناختی دارد و چرا نگاه شریف انقلابی و الهی و نگرش انتقادی سالم اجتماعی را با سپردن مهار عقل خود به دشمن و اعلام مواضع ویرانگر وطن معاوضه می‌کنند، حتما پاسخی هم قرآنی و در عین حال عقلی می‌طلبد. اما بگذارید با بررسی یک نمونه زنده و کاوش در همه وجوه رخدادش جویی روشن به کف آوریم. می‌خواهم با نمونه سریال رستگاری، این وجوه اساسی را بازخوانی نمایم. من قصد نقد سریال ندارم ‌این کار در پایان نمایش رستگاری مسلما صورت خواهد گرفت ‌اکنون قصدم هستی‌شناسی و پدیده‌شناسی توأمان این کار و شناخت معنای واکنش‌های مختلف آن در ارتباط با نقش ساختار در تخریب کار دینی و انقلابی است.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

رستگاری سریالی است؛ که علناً و آشکارا می‌خواهد روایت زندگی و بحران‌هایش از چشم افشاگر اسلام و اسلام انقلابی و فسادستیز و عدالت‌محور بیان شود و درست همین سمت‌گیری راهبردی سریال، پیشاپیش هجوم قلع و قمع‌کننده گروه‌های مختلف مخالف بی‌پرده اسلام یا اهل نهان روشی را برمی‌انگیزد و حملات و تهاجم‌شان بهانه‌های گوناگون پیدا می‌کند. ۱- ‌اولین گروه دشمنان قسم‌خورده جهانی اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. خداستیزان محارب و علنی که از فیلمساز متدین و انقلابی و آثارش و حرف‌هایش منزجرند.

۲- دسته دیگر، رفرمیست‌های وطنی‌اند. آنان هم کسانی‌اند که فرمانفرمایی نگاه مدرن را پذیرفته و در همه زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به کارها از چشم مدرن می‌نگرند و در همه جا ازجمله در سینما و سریال از روایت قرآنی و دینی متنفرند. فشار آنان برای حذف این روایت و نگاه به امور جامعه کار را به رشد یک سرکوب سیستماتیک علیه تفسیر دینی رویدادها کشانده است.

۳- اخلاق‌گرایان مدرن؛ این گروه هم در تقابل با مفاهیم پایدار اخلاق‌گرایان فطری‌ ساز مخالف زده و با سریال‌هایی که دارای چنین نگرشی هستند مخالفت می‌ورزند. مثلا صبر در زندگی زناشویی تا حد ممکن دربرابر اخلاق آزادی لیبرال و نابردباری به‌عنوان آموزه کهن و اخلاق دینی ارتجاعی مردود شمرده می‌شود و سریالی با این موضع کاری بی‌ارزش قلمداد می‌گردد.

۴- روشنفکران تراریخته هم مثل همه عرصه‌ها نقش‌شان روباتیک است. آنان آفریده شده‌اند که با نگاه غرب به جامعه ایران در همه زمینه‌ها ازجمله فرآورده‌های سریال تلویزیونی بنگرند. ضدیت با هویت بومی و حتی ایمانی جهانی به‌سبب تقابل با آموزه‌های غربی مدرن پیش‌فرض آنان است.

۵- فرمالیستی‌های دگم. فرمالیسم به‌عنوان جریانی معتقد به گسست‌ناپذیری فرم و محتوا و ارزش صورت‌بخشی صحیح، حرفی جدی برای گفتن دارد اما مثل تمام پدیده‌های وارداتی درک معناستیز از فرمالیسم. درک غلط اصالت فرم به‌عنوان امری انتزاعی، و بازی پوچ اشکال، یک ریشه نهیلیستی دارد. که با روایت دینی نمی‌سازد. اینها تعدادی از جریان‌های فکری مخالف سریال مذهبی و یا سریال اجتماعی با سمت‌گیری اسلامی هستند.

اما امر خطرناکتر از نفوذ این نامحرمان، تأثیر آنان است بر نیروهای انقلابی اما متزلزل و محرم و انقلابیون جوان و مدیران حکومت و خواص موثر در تصمیم‌گیری‌های مختلف ازجمله در نگرش مدیران رسانه. دلایل ظاهری که این جریان‌ها علیه سریالی چون رستگاری ارائه می‌دهند، دلیل نیست بلکه بهانه است و بر اصل‌های من‌درآوردی تکیه می‌کند.

الف- اصل گل درشت. اصلی که به‌وسیله منتقدان سینمایی غربزده ترویج شد و به‌صورت سلاحی علیه محتوای انقلابی و اسلامی درآمد و اصلا معلوم نیست که چرا گل درشت امر بدی در روایت است. این قابل‌فهم است که در سبکی از فیلمسازی با بیان گریزان از طرح مسائل دراماتیک و روش روایی غیر دراماتیک بیان مستقیم یک موضوع بنابه قرارداد خود آثار سازی ناکوک است و بالش محسوب می‌شود. اما این امر خاص هرگز به‌معنای ممنوعیت بیان مستقیم موضوع در روایت‌های خارج از این سبک نیست. ما آثاری سراغ داریم که شاهکار محسوب می‌شوند اما دارای بیان مستقیم هستند. بیان گل درشت هم می‌تواند اجرایی عالی یا ضعیف داشته باشد.

موضوع عشق در شعر چند لایه حافظ و یا دیوان شمس یک گل درشت است. حکایات دینی و اخلاقی در مثنوی گل درشت است. زبان داستانک و روایی حماسه در شاهنامه یک گل درشت است. بحث نارودنیکه، ج ل گروه‌های سیاسی روسیه قرن نوزده، نیهیلیسم سوسیالیسم و آرای چرنیشفسکی در ابله و برادران کارامازوف و خانه اموات داستایوفسکی و... ‌یک گل درشت است.

مسئله قدرت پرستی ماکیاولیستی بورژوازی که عشق و انسانیت را قربانی توسعه می‌کند و روحش را به شیطان می‌فروشد در بادست گوته گل درشت است پوچ‌گرایی و امر جفنگ در نمایش در انتظار گودو بکت یک گل درشت است. مبارزه با نازیسم در ترس و نکبت رایش سوم و تقریبا همه کارهای برگشت چون ضدیت با جنگ‌های کاپیتالیست و دوراهی ایدئولوژیک گالیله و کارهایی چون آدم آدم است و ننه دلاور و... کله گردها و کله تیزها و یا آی باکلاه و آی بی‌کلاه و جانشین و دیگر نمایشنامه‌های ساعدی گل درشت است.

نگرش طبقاتی اکبر دادی گل درشت است ‌مادر گورگی و زمین نو آباد مولوتوف و بینوایان هوگو و آلود دویست دیکنز گل درشت است و ...‌. شعرهای گلسرخی و سلطان‌پور گل درشت است. شعرهای مایاکفسکی و یسه نین و جنگ و صلح تولستوی و گذر از رنج‌های تولستوی دیگر گل درشت است. و... با این همه گل درشت بودن تماتیک و بیان مستقیم موضوع سبب نشده که در این آثار به یاد ماندنی و شاهکار ظرایف اجرایی و تبحر ساختاری وجود نداشته باشد رزمناو پوتمگین، روز خشم، خشم و هیاهو، اردن، پدر خوانده، کارهای گذار، دو زن و کارهای روسلینی، عصر جدید، اسپارتاکوس، مصائب مسیح، سریال خانه پوشالی و صدها اثر که به‌صورت راندوم و در هم ریخته می‌توان از آنها نام برد همه تم‌های گل درشت و پر از دیالوگ‌های مستقیم هستند اما ضمنا کارهای ماندگار بوده‌اند. که شخصیت‌پردازی و روایت کشمکش‌های عریان را به‌خوبی پیش برده‌اند.

پس این بهانه عقب‌مانده و نخ‌نمای گل درشت را بریزید دور. سرشار از نافهمی است و به درد ترساندن مدیران بی‌سواد و متزلزل در کار انقلابی می‌خورد. باید دلیل بیاورند که ساخت دادن مفاهیم مستقیم بد صورت گرفته و چرا. و سپس سنجیده شود حرفشان درست است یا صرفا به سبب روحیه ضدانقلابی و ضددینی چیزی را بلغور کرده‌اند.

۲- جذابیت بهانه دیگر دسته‌های ضد انقلاب اسلامی دربرابر این آثار برای تخریب‌شان موضوع جذابیت است. در اینجا هم درکی عمیق از جذابیت وجود ندارد و اصلا بحث جذابیت غالبا ژورنالیستی بدون چارچوب نظری عمیق و همچون بهانه‌ای سلیقه‌ای و فاقد بیان فلسفی عنوان می‌گردد. مسئله جذابیت با فلسفه زیبایی‌شناسی و دستگاه فکری و معناپرداز معین ربط دارد. یک ارتباط دوجانبه بین کل و جزء، و خاص و عام و ثابت و متغیر باید تعریف شود که در دستگاه ارسطویی با دکارتی با دستگاه کانای با دستگاه هگلی با دستگاه مراکشی با دستگاه هدایتگری و با دستگاه دریدایی هربار معنای خاصی به خود می‌گیرد.

جذابیت در نگاه اسلام با نگاه ماتریالیست فرق دارد. حتی جذابیت در ادراک شیعی با ادراک مسیحی یا فهم اشعری و نگرش حنبلی یکی نیست. ظاهرا سلیقه همگانی و عمومی و دوره‌ای عرف‌های اکثریت رهزن‌هایی است که از درک عامیانه جذابیت حمایت می‌کند. اما باید پرسید. خارج از معجزه یا آثار استثنایی، جذابیت امری مطلق است یا در فهم انسان غیرمعصوم که همه انسان‌ها را دربر می‌گیرد امری نسبی و ظنی و غیرقطعی است آیا جذابیت امری باطنی و وابسته به روح چیزهاست یا جسم و ظاهر آنها؟

آیا جذابیت درونی مطلق است یا نسبی است و به روح و قوه فهم و درک ادراک‌کننده امر جذاب به اندازه خود پدیده جذاب بستگی دارد؟ این بحث دنباله‌دار است جذابیت محصول مبادله در حال شدن چیز جذاب و ادراک‌کننده امر جذاب است و حاصل یک دیالکتیک ثابت و باطنی با امر متغیر و ظاهرشونده است. برای همین مثلا اگر حافظ بدون اسم حافظ برای فردی که وارد ساحت شعر حافظ نمی‌تواند بشود، خوانده شود هیچ جذابیت برایش ندارد. او از یک ترانه کوچه باغی جذبه فراوانی کسب می‌کند. برای بیننده فیلم گنج قارون شب آنتونیوتی چه جذابیت دارد. .تازه این امر تنها مربوط به رابطه جذابیت و معرفت و دانش و... نیست ‌برای دوستداران سینمای دراماتیک غالبا فیلم‌های ضدروایت و ضدقواعد دراماتیک کسالت‌بار است. دوستداران هیچکاک مشکل از سینمای برسون یا کیارستمی لذت ببرند. هواداران سینمای جان فورد، جذابیت در سینمای اینم نمی‌یابند و... این همه نشان می‌دهد که اگر سلیقه‌ای سینمایی را غیرجذاب معرفی کرد الزاما این سینما برای همه غیرجذاب نیست.

سینمای مدافع انقلاب اسلامی برای مخالفان این انقلاب حوصله سربر و فاقد هر جذبه‌ای است. دوره‌ها و عصرها هم درکی از جذابیت می‌آفریند که برای عصر دیگری قدرت جذابش را از دست می‌دهد و نمی‌شود بیش از این در این مجال شاهد مثال و برهان ارائه داد. پس مخ مطلب را بگویم. نیروهایی که نگرش غیرانقلابی دارند، می‌توانند انقلابیون را فریب دهند و با خلط مسئله جذابیت مخالفت خود را با اثر دینی گسترش دهند و وانمود کنند طرح موضوع‌های دینی و انقلابی مستقیم مساوی با عدم جذابیت است. و برای همین‌ها هر اشاره و کنایه ضدانقلابی اثری را جذاب می‌سازد. مدیر کم‌سواد و فاقد انگیزه انقلابی و چشم به دهان هم که دنبال حرف این آن می‌رود به سادگی وانموده اغواگر را می‌پذیرد.

آیا این سخن آن است که هر اثر شعاری به‌صرف پز دینی و انقلابی، ماهوا جذاب است؟ بدیهی است این حرف مضحک است. اثر دینی و انقلابی می‌تواند جذاب یا کسل‌کننده باشد. باید اثر را دید و نمایند و حس و سپس فهم کرد که چرا جذاب و غیرجذاب است. و ضمنا مشاهده کرد که علل عدم جذابیت یا جذابیت آن چیست

به نظرم رستگاری برای مخاطب عمومی و مسلمان دارای انبوهی از کشمکش‌های روایی و شخصیتی و ساختارها و تکنیک‌هایی است که جالب‌توجه یعنی جذاب است و خواهم گفت کدامند. اما پیش از آن مایلم اهمیت و جذابیت اصلی این سریال را در بستر زندگی ما در جهان و زندگی ایرانی‌مان شرح دهم. حقیقت آن است که یک جهان کفر و ظلمات، آماده است به‌صورت هجومی به هر اثر اصیل دینی در سینما و سریال‌سازی ایران حمله کند و آثار دینی و انقلابی ما را به ناکامی بکشاند. ظاهراً این یک وهم به نظر می‌رسد اما اگر کسی دانشی درباره اداره جهان و اهمیت قضائیه ایران و انقلاب اسلامی داشته باشد. به روشنی حاصل این شناخت سرکوب هر اثرگذاری سینمای اسلامی و رفع تأثیر آن است. اجازه دهید ابتدا شمایی از دشمن جهانی اسلام و انقلاب ایران و فعالیت سیطره‌جویانه جهانی قدرت کفر و سپس رابطه آن با نفس هنر دینی ایران و تلاشش برای محو آن ارائه کنم. و در ادامه به بحث ساختاری رستگاری به‌مثابه مصداق نگاه دینی که باید بنابه اهداف استکبار جهانی و کمیته ۳۰۰ و امثال آن حذفش نمود بپردازم.

از روز اول راه‌اندازی سینمای ایران، بعد از انقلاب اسلامی ما با دسته‌های مختلفی روبرو بودیم که روبالای جداگانه‌ای از مسیر تغییر ساختاری در ایران به سر داشتند. از آن روز چالشی بین کسانی که اسلام و انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) را باور داشتند با آنان پدیدار شد. سینمای فیلم‌فارسی محصول مدرنیزاسیون پهلوی که برای تغییر تدریجی عامه مردم با تقلیدی خام از سینمای غرب و مصر و هند شروع به ساختن فیلم‌های ملودرام و غیره کرد بی‌غرض‌ترین این جریان‌ها بود. بقیه روشنفکران بودند و چه سینماگران شرقگرا و غربگرا و روشنفکران فیلمساز مستقل، به‌طور ایدئولوژیک اسلام و راه ادامه انقلاب دینی را نمی‌پذیرفتند و در آثارشان ‌تا جایی که می‌توانستند می‌کوشیدند با آن زاویه داشته باشند. حتی صمیمی‌ترین و پاک‌ترین روشنفکران بدیهتا دیدگاه خود را ابلاغ می‌کردند که با معناهای انقلاب اسلامی متفاوت و به طریقی دارای اختلاف بود.

مثلا سربداران کار نجفی یا هزاردستان حاتمی‌کیا، مرگ یزدگرد کار بیضایی یا خط قرمز کار کیمیایی، یا آقای هیروگلیف مانند گفت هرسه نفرشان کار غلامعلی عرفان که اثری مستقیما مارکسیستی بود و بعدتر اجاره‌نشین‌های مهرجویی و... هریک تفاسیر خود را داشتند که اغلب کلا با اسلام و انقلاب اسلامی و گاه دست‌کم با تفسیر امام از اسلام تعارض داشتند. در میان اینان واقعگراترین دیدگاه متعلق به کیارستمی بود که رها از تفکر حزبی چپ و راست درپی راه‌حلی معقول برای کار در سینمایی سالم بود و از مسئولان سینمایی و کانون و افراد مؤثر مثل حجت‌الاسلام دکتر ملک‌زاده غفوری تقاضای معیارهای فرهنگی مشخص و ضابطه برای فیلمسازی می‌کرد و پاسخ می‌شنود اگر به کودک بیاموزند که دندانش را مسواک کند این اثری آموزشی منطبق با سینمای اسلامی است.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

کیارستمی به این روش وفادار ماند و فیلم‌های مفیدی ساخت اما سینمای ایران مدام در مسیر گریز از مشترکات و تبلیغ ایدئولوژیک و یا ابتذال گام برداشت و وقعی به تربیت اسلامی و یا گسترش ارزش‌های انقلاب اسلامی ننهاد و از همین‌جا مسیر سینمایی برای تربیت دینی تغییر کرد و نظمی معکوس به‌وسیله گرایشات لیبرال تحمیل گشت و سینمای دینی و انقلابی با موانع روز افزون روبرو گشت. بی ضابطگی و عدم رشد سینمای دینی و عدم کمک به سینمای انقلابی و اسلامی تا کمال یابد و برعکس گشایش عرصه برای سینمای غیردینی که با هم‌سازی ساختار پیرامونی و شبه‌مدرن و ابواب جمعی شبه‌مدرن و غیرمذهبی فیلمسازی و نیز مدیریت رفرمیست و غیرانقلابی و نولیبرال دهه هفتاد و هشتادی و تغییر ذائقه طبقه متوسط روز به روز قوی‌تر شد، یکسره آرمان ترویج سینما/دانشگاه و سینما/زندگی شرافتمندانه و ایمانی خفه کرد و یا منفعل نمود و علی‌رغم آثار ارزشمند گاه‌بی‌گاه کلا انبوه فیلم‌های عامه‌پسند و روشنفکرانه در خدمت سست کردن تربیت دینی سینماروهای شکل گرفت و روزبه‌روز سینمای دینی بیشتر با ‌مشکل روبرو شد. اخراجی‌ها یک‌تنه یک انقلاب در سینمایی بود که به زبان توده‌ها از ارزش‌های اخلاقی و انقلابی و معرفت دینی و عرفانی دفاع می‌کرد. برای همین به‌جای احیای این راه یک تهاجم سیستماتیک و دوقطبی سازی رذیلانه و کمپینگ تحریم و جنگ مستقیم به نیابت از شیطان بزرگ علیه اش راه انداختند.

این ‌مرور کوتاه برای آن است تا بفهمیم پس از چهل‌وپنج سال، یک سریال دینی مثل رستگاری چرا در وضعی دشوارتر از سرمنزل سال نخست انقلاب قرار دارد و نه‌تنها فضا برای توسعه فضای تربیت دینی مساعدتر و تجربه‌اندوزی ضابطه‌مندتر و راه کمال سهل‌تر نشده بلکه فشارها و نفس بدیهیات وسعت گرفته است. تا جایی که تبدیل سینما به یک منبر تربیت قرآنی و ایمانی و روایی جرم محسوب می‌شود و به اسم گل درشت نفس می‌گیرد و از سریال‌ها دین‌زدایی می‌شود و جنس جوسازی ضد انقلابی یا تشخیص داده نمی‌شود یا با کارشناسان بی‌باور به سینمای انقلابی و اسلامی تقلید می‌گردد. و صدای دشمنی و غربگرایی از حلقوم‌دوستان شنیده می‌شود.

اکنون‌به وجوه دینی رستگاری بپردازیم و ببینیم آیا به سبب ضعف ساختاری این سریال نفی می‌شود یا به دلیل مفاهیم اسلامی و ارزش‌های روایی با آن مخالفت می‌گردد و حرف دین گل درشت قلمداد می‌شود؟


:: بازدید از این مطلب : 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

احمد میراحسان پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی اختصاصی پیرامون محتوای رسانه‌ای در ماه مبارک رمضان نوشت:

آیا در میان هجومی هولناک ترین رخدادهای استکباری، قابل‌قبول است که مجال بزرگی صرف یک سریال شود؟ این کشتار درنده و این دنیای عادت کرده به نسل‌کشی و تماشاگر قتل عام دسته‌جمعی و طرح خاورمیانه‌ای آمریکا که مستقیما ایران را هدف قرار داده تا ویرانه قصدی غزه با نقشه آمریکا و اجرای اسرائیل، راه طرح تأسیس بندر بین‌المللی برای تغییر نقشه ژئوپلتیکی منطقه و انزوای ایران را دنبال کند. و این راه به نفع وارد کردن هم‌پیمانان آمریکا ترکیه، کشور آذربایجان، سعودی و کشورهای نفتی خلیج‌فارس در منازعه راه بین‌المللی به زیان ایران و چین و روسیه طراحی شده است و ستیزبراندازانه علیه اسلام و مقاومت اسلامی و... ‌خوب در گیر و دار این همه مسائل حیاتی و جهانی مربوط به زندگی ایران، چرا باید از یک سریال مذهبی سخن گفت؟

ایران انقلاب اسلامی تا ایران مقاومت و حیات پایدار انقلاب اسلامی باقی بماند در همه عرصه‌های حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی باید هماهنگ وظایفش را انجام دهد. نمی‌توان برای تمرکز در موضوعی اساسی، کارهای مملکت را رها کرد. مخصوصا بی‌توجهی به امر فرهنگ، انقلاب اسلامی را از درون پوک می‌کند و این همان پیروزی شیاطین در تسخیر اذهان و فلج کردن پایداری‌شان خواهد بود. پس فهم درست سریال مذهبی آن هم در ماه رمضان بسیار مهم است.

سریال رستگاری با حمله دسته‌های مختلف روبروست. ‌آیا این عجیب نیست ‌انواع سریال‌های لغو ضعیف در صدا و سیما ساخته می‌شود اما به این سریال کینه‌جویانه یورش می‌آورند. این یورش حتی با هم‌گامی پاره‌ای از نیروهای خودی همراه می‌شود. این وضع شما را به یاد چه پدیده کلانی می‌اندازد؟

ستیز استکبار جهانی با اسلام و انقلاب و همراهی گروهی از ایرانی‌ها و حتی جناح‌هایی از حاکمیت و مردان نولیبرالیسم پیرامونی درون حکمرانی با این ستیز و هم‌سویی با آن. کینه به اسلام، محو هر یاد و معرفتی و تربیت و هدایتی که ارجاع می‌دهد به اسلام، و بر باد دادن استواری به ارزش‌های انقلاب و نگاه انقلابی، هدف شیاطین و مستکبران و فراعنه کنونی و اذناب و همگرایان با آن است. در قلمرو سینما این رفتار ویرانگر علیه آثار مذهبی تا سرحد بهانه‌جویی‌های گاه کودن و ندیده گرفتن ارزش‌های فکری و زیبایی‌شناسی این آثار پیش می‌رود. رفتاری که اهل ایمان را نومید، منفعل و منزوی کند و عرصه سینما و فیلم و سریال را به نیروهای ناباوری به اسلام و انقلاب بسپارد تا با ابتذال و یا با مهارت هنرمندانه محتوای غیرانقلابی بدون ردّی از خدا و سکولار را برای خوراک فرهنگی مردم آماده کنند.

حضور چنین هنرمندانی طی چهل‌وپنج سال نتیجه‌اش تربیت نسلی است که تعداد قابل‌ملاحظه‌ای از آنان هدایت‌ناپذیر، بی‌هویت و بی‌وطن‌اند که همه چیزشان را بر باد داده‌اند و سربازان فکری و عملی استکبار جاده صاف‌کن اسرائیل و دژخیمان‌اند. چنین است که بررسی نحوه برخورد به رستگاری و یاد جهان آخرت و نفس حرامخواری، گویی تیری به قلب غربزدگان است. برای همین باید بد و خوب و کم و کاست و قوت این سریال و مشابه آن منصفانه و خیرخواهانه واکاوی گردد. این روش دوستان اسلام و انقلاب است که می‌کوشند از خطای آثار انقلابی-اسلامی بکاهند، ضعف‌هایش را بشناسند، راهنمایی و پیشنهاد درست برای فائق آمدن به ضعف‌ها و قوی شدن محتوایی و ساختاری ارائه کنند و به تداوم این آثار یاری برسانند. درمقابل انبوه معاندان نه‌تنها در پی نقد برای اصلاح و پیشنهاد رفع اشتباهات و ضعف‌ها نیستند بلکه نابودی این سریال‌های دینی را آرزو می‌کنند و به این قصد می‌نویسند و مأموریت مستقیم و غیرمستقیم شیطانی‌شان این است.

وجود چنین نیروی پرقدرت ضداسلام و ضدانقلاب که طی چهل‌وپنج سال جایگاه تعیین‌کننده‌ای یافت و در دستگاه حکمرانی نافذ بوده و نیروهای غربگرا را دهه‌ها بر سرنوشت اقتصاد و سیاست و فرهنگ جمهوری اسلامی فرمانروا کرده، نیازمند پژوهش علمی است. اما ناشناخته نیست گمانه نزدیک به حقیقت آن است که علت و بیماری را باید در تداوم میراً ساختار شبه مدرن جستجو کرد و براهین عقلی و مصادیق تجریش فراوانی وجود دارد که این ساختار، پروردگار قشر گریزان از انقلاب و اسلام بوده است و بر جا ماندنش منافع اقشار مدرن را تأمین می‌کند و نه منافع زندگی پاک اسلامی انقلابی را.

وقتی از سال ۸۸ تا امروز بارها در نقد وضعیت تداوم ساختارهای شبه‌مدرن جامعه پیرامونی، با تأکید بر ضرورت تحول ساختاری با رویکرد اسلامی-انقلابی دربرابر بقای مدرنیزاسیون غربگرا و ضدپیشرفت حقیقی فریاد برآورده‌ام کسی توجه جدی نکرد.

نتیجه چهل‌وپنج سال ندانم‌کاری در قلمرو اصلاح ساختاری است که امروز در همه امور اساسی فاقد طرح و استراتژی قرآنی و اساسی و تخصصی هستیم. رسانه و سینما و تلویزیون ما هم دچار همین ندانم‌کاری است. چرا چون بهجای گرفتن حلقه اصلی با انواع خرده‌کاری و کارهای موردی، همچنان عامل فساد را باقی گذاشته و نیروهای ضدانقلاب بهره خود را می‌برند. و نیروهای انقلابی هم نه‌تنها رشد نمی‌کنند بلکه یا نومید و منفعل و گوشه‌گیر می‌شوند یا نیرویشان در لای چرخ ساختار مخلّ عمل انقلابی و حاکمیت دیدگاه‌های کهنه، فرسوده می‌شود و بالاخره به دام همان نگرش‌های لیبرال یا متحجر می‌افتند و فاسد می‌گردند.

نتیجه آن می‌شود که به‌جای جذب توانمندی‌های نخبه مثلا در سریال‌سازی و تأثیر انقلابی بر آنان، کسانی چون مدیری‌ها و جوان‌ها و فتحی‌ها و راعی‌ها و تبریزی‌ها و حاتمی‌کیاها و بحرانی‌ها، مقدم‌ها و افشارها و... همگون‌های دیگرشان یا طرد شده یا یکسر به دام فشار نگرش ضدانقلابی گرفتار آمده و یا مبلغ تفکر گسست گشته و یا آرمان انقلاب اسلامی را رها کرده و نگرش لیبرال را پذیرفته و یا حذف شده‌اند. اینکه تحت چه فرآیند و بستر نظم ساختاری غلط است که کسانی چون مدیری و جوان و فتحی... تن به اقتدار نگرش و عمل ضدانقلاب جهانی علیه کار شرافتمندانه و وطن‌پرستانه می‌دهند و چشم به دهان قدرت سلطه‌جو کار می‌کنند.

رمضان و فرهنگ زندگی

البته جای بررسی دقیق دارد. و اینکه خودزنی به دلیل کدام وانمودها و شخضیت سست فردی و نفسانی یا دو قطبی‌سازی اجتماعی و جوسازی، رخ می‌دهد باز جای بررسی علمی، سیاسی، جامعه‌شناختی و روانشناختی دارد و چرا نگاه شریف انقلابی و الهی و نگرش انتقادی سالم اجتماعی را با سپردن مهار عقل خود به دشمن و اعلام مواضع ویرانگر وطن معاوضه می‌کنند، حتما پاسخی هم قرآنی و در عین حال عقلی می‌طلبد. اما بگذارید با بررسی یک نمونه زنده و کاوش در همه وجوه رخدادش جویی روشن به کف آوریم. می‌خواهم با نمونه سریال رستگاری، این وجوه اساسی را بازخوانی نمایم. من قصد نقد سریال ندارم ‌این کار در پایان نمایش رستگاری مسلما صورت خواهد گرفت ‌اکنون قصدم هستی‌شناسی و پدیده‌شناسی توأمان این کار و شناخت معنای واکنش‌های مختلف آن در ارتباط با نقش ساختار در تخریب کار دینی و انقلابی است.

رستگاری سریالی است؛ که علناً و آشکارا می‌خواهد روایت زندگی و بحران‌هایش از چشم افشاگر اسلام و اسلام انقلابی و فسادستیز و عدالت‌محور بیان شود و درست همین سمت‌گیری راهبردی سریال، پیشاپیش هجوم قلع و قمع‌کننده گروه‌های مختلف مخالف بی‌پرده اسلام یا اهل نهان روشی را برمی‌انگیزد و حملات و تهاجم‌شان بهانه‌های گوناگون پیدا می‌کند. ۱- ‌اولین گروه دشمنان قسم‌خورده جهانی اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. خداستیزان محارب و علنی که از فیلمساز متدین و انقلابی و آثارش و حرف‌هایش منزجرند.

دسته دیگر، رفرمیست‌های وطنی‌اند. آنان هم کسانی‌اند که فرمانفرمایی نگاه مدرن را پذیرفته و در همه زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به کارها از چشم مدرن می‌نگرند و در همه جا ازجمله در سینما و سریال از روایت قرآنی و دینی متنفرند. فشار آنان برای حذف این روایت و نگاه به امور جامعه کار را به رشد یک سرکوب سیستماتیک علیه تفسیر دینی رویدادها کشانده است. ۳- اخلاق‌گرایان مدرن؛ این گروه هم در تقابل با مفاهیم پایدار اخلاق‌گرایان فطری‌ ساز مخالف زده و با سریال‌هایی که دارای چنین نگرشی هستند مخالفت می‌ورزند، مثلا صبر در زندگی زناشویی تا حد ممکن دربرابر اخلاق آزادی لیبرال و نابردباری به‌عنوان آموزه کهن و اخلاق دینی ارتجاعی مردود شمرده می‌شود و سریالی با این موضع کاری بی‌ارزش قلمداد می‌گردد.

رمضان و فرهنگ زندگی

وقتی گفته‌ام‌ توجه جدی یعنی وقوف به معنای این تغییر و چگونگی آن و درک تأثیرات مخرب آن ساختار ضدترقی بر برنامه حیات نهادهای گوناگون و نحوه مدیریت و اداره و اجرای برنامه در همه نهادهای اصلی و فرعی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و زندگی شهر و روستا و امور گوناگون، باز اعتنایی نشد. و وقتی گفتم نشانه جدی گرفتن و اعتنا یعنی تبدیل مسئله تحول ساختاری از موضوع نگاه تحولی تا اجرا و روش کنترل کار بزرگ، کار مثمرثمر رهبران فکری و دانشمندان متخصص و مشارکت هر متفکر صاحب رأی و هر مدیر انقلابی و پژوهش و گفتگو و نتیجه‌گیری و راهیابی به جزئیات عمل و اقدام برای تحقق گفتمان تحول بنابه علم معتبر است که هدایتگر اصلی آن دو ثقل اصیل و چراغ مطمئن و ریشه‌ای مسائل و وارسی راه‌حل‌هاست باز قدمی جدی در این راه جز اشارات گاه‌بی‌گاه دیده نشد.

اگر سریال رستگاری در جمهوری اسلامی نه‌تنها در معرض برخورد خصمانه بلکه اقدام عملی حذف این‌گونه آثار مذهبی قرار می‌گیرد باید این جو را موفقیت رهبری طاغوت جهانی دانست که برای ایران و جهان نقشه بردگی دارد و با انواع ابزارهای مستقیم و غیرمستقیم ضدیت با نگاه دینی و انقلابی، یعنی شبکه‌ها و فضای مجازی و نویسندگان سینمایی و مدیران تحت‌نفوذ نگرش آمریکایی به رسانه، توده‌های تربیت‌شده با سبک سرگرمی مبتذل اخلاقی، فضای مناسب حذف سرگرمی مشروع را تدارک می‌بینند. درست اینجاست که ناگهان اهمیت یک سریال اسلامی که می‌کوشد ریشه‌های بردگی شیطان را در ملت با داروی بیداری و تزکیه از حرام بخشکاند به چشم می‌آید و درست اینجاست که هجوم علیه این سریال برای جوسازی جهت مخالفت با آن معنا می‌یابد.


:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 9 فروردين 1403

بررسی این مسئله که کدام کشورها در طول جنگ به تامین سوخت، نفت و فرآورده های آن برای رژیم صهیونیستی ادامه می دهند، در نوع خود جالب است و نشان میدهد که حمایت رهبران برخی از کشورهای جهان یا منطقه از مردم غزه در مقابل جنایت های رژیم صهیونیستی، چیزی به جز یک نمایش مضحک نیست.

یک شرکت تحقیقاتی انرژی مستقر در واشنگتن سندی را منتشر می کند که منابع تامین سوخت و نفت اسرائیل در طول جنگ جنایت بار غزه را شرح می دهد. بر اساس این سند، معلوم می شود که هیچ ارتباطی بین مانیفست حمایت از مردم غزه و اعتراض به رژیم صهیونیستی توسط سران برخی از کشورها و فروش انرژی در زمان جنگ برای طمع سود ناشی از آن وجود ندارد.

بر اساس این اطلاعات، اسرائیل بیشتر سوخت جت JP-۸ را طی کمک های نظامی از آمریکا دریافت کرده است، اسرائیل از ابتدای جنگ تاکنون سه تانکر از این نوع را از آمریکا دریافت کرده است.

کدام کشورها در طول جنگ برای صهیونیست‌ها نفت و گاز تامین کردند؟

علاوه بر سوخت جت، ارتش اسرائیل به مقادیر قابل توجهی گازوئیل و بنزین برای تانک ها و سایر خودروهای نظامی نیاز دارد و پس از واردات نفت خام از خارج، این سوخت توسط پالایشگاه های داخلی تامین می شود. تامین کنندگان اصلی نفت اسرائیل از اکتبر ۲۰۲۳ عبارتند از: آذربایجان، قزاقستان، روسیه، گابن، برزیل و ترکیه. نفت آذربایجان از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیهان هنگامی که به شهر بندری ترکیه می رسد، با نفت کش هایی به سمت اسرائیل حمل می شوند.

بر اساس این سند، اسرائیل مقدار نسبتاً کم اما ثابتی از محموله های نفت خام را از طریق خط لوله سومد کشور مصر که از کانال سوئز تا دریای مدیترانه امتداد دارد، دریافت می کند. نفت این خط لوله از عربستان سعودی، امارات و عراق دریافت تامین میشود که بخشی از آن از مصر به رژیم صهیونیستی داده می شود.

 


:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 5 فروردين 1403

 مجموعه چند روایت امام موسی صدر درباره رژیم صهیونیستی (زائیده لیبرالیسم و دموکراسی غربی ها)که در دهه 1350 هجری شمسی در ایران و لبنان بیان کرده است.

«اگر اسرائیل و شیطان با هم بجنگند، ما در کنار شیطان می‌ایستیم»

«اگر اسرائیل با چپ بجنگد، ما درکنار چپ خواهیم ایستاد».

«بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد.»

«ما اسرائیل را شرّ مطلق می دانیم.»

 

 

 

 

عکس سلفی سربازان اسرائیلی با ویرانه‌های نوار غزه
 

 


چند تصویر از جنایات وحشیانه اسرائیل

چند تصویر از جنایات وحشیانه اسرائیل

چند تصویر از جنایات وحشیانه اسرائیل

چند تصویر از جنایات وحشیانه اسرائیل

چند تصویر از جنایات وحشیانه اسرائیل

چند تصویر از جنایات وحشیانه اسرائیل

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 72
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 2 فروردين 1403

سالی که گذشت

سالی که گذشت،مانند موج دریا پر تلاطم بود. هم برای مردم ایران و هم برای مردم جهان. در ایران این پدیده در حوزه های اقتصادی و اجتماعی بیشتر به چشم می خورد. و در دنیا حقایقی روشن می شود که ده ها سال است،این حقایق را وارونه جلوه داده اند.وصعیت معیشت مردم به خاطر تورم افسار گسیخته هم مسئولین را در گیر خود نموده است و باعث درد رنج مردم در پس گرانی شده است. در حوزه اقتصادی خلق بازار پر از هرج و مرجی است که از تحریم بوجود آمده است. و یکی هم سوء استفاده عده ای از صاحبان ثروت و قدرت است که در این بازار بوجود آمده سوء استفاده می کنند و صاحب سرمایه هنگفت می شوند. یکی هم وجود مدیران نالایق و بی کفایتی است که بستر را برای آن دوگروه(قدرت و ثروت) برای چپاول آماده می نمایند. تا زمانی که دررو و نقاط کور قوانین توسط نمایندگان دانا و شجاع مردم با تصویب ماده قوانین، مسدود نشود و درروها و نقاط کور بسته نشود، آش و همین کاسه است. بیشترین ضرر را مردم از دولت می بینند. رئیس دولت اگر پیغمبر زاده هم بشود،نمی تواند جلوی چپاولگری ها،دزدی ها را بگیرد. در بیشتر مسیر ها در بین مدیران سطوع عالی و میانی برنامه های خوب دولت تعارض منافع دارد. این تعارض منافع را می توان در بعضی از قوانین سازمانها به خوبی تشخیص داد. تعارض منافع سازمانی و شخصی یکی از عواملی است که هزینه های دولت در بستر لازم و رفع مشکلات مردم کار ساز نمی افتد. قوانین خوب شبیه وحی است که از امضاهای طلایی جلوگیری می کند. قوانین نمی گذارد نامه های سفارشی، و پاکت پر از پول از زیر مدیر رد شود. به موقع بوق قرمز می زند.

- مردم ایران قول دادند زیر بار زور نروند و حدود چهل و پنج سال است که در پای این میثاق ایستاده اند و هزینه های هنگفت آنرا نیز پرداخت کرده اند. به مردم نمی توان هیچگونه ایرادی گرفت. پایداری و ایستادگی آنها را می توان هم در امورات زندگی دید و هم درگوشه و کنار باغ رضوان ها و بهشت زهراهای سراسر کشور آنها را زیارت کرد. پس به خوبی می دانند باید چه کنند. آنها می دانند که سر شاخ شدن با مستکبرین و زورگویان عالم هزینه دارد، می دانند در جنگ و نبرد بین خوبی ها و بدی ها، بین زیبایی ها و پلیدیها،بیشترین ضرر را زیبایی ها و خوبی ها می کنند زیرا در جنگ هم ارزش ها و آداب انسانیت را رعایت می کنند و چون طرف مقابل حیله گر و حقه باز و فاقد هرگونه ارزش های انسانی است، برای رسیدن به هدف توجیه منافع را شاخص قرار می دهد درست بر عکس ما،او از هر بیراهه ای نیش خود را می زند.

- حدود هفتاد و پنج سال است که غربی ها برای جبران از ناکامی ها و شکسه های حدود نهصد ساله با مسلمانان در پی جنگهای صلیبی در خاور نزدیک دولتی را در قلب مسلمانان بوجود آوردند تا نگذارد آب خوش در گلوی مسلمانان پایین برود. غربیها(بخصوص انگلیس و فرانسه) به خوبی افکار و عقاید قوم یهود را می شناختند. آنها به خوبی از دشمنی قوم یهود با مسلمانان آگاهی داشتند. دولتی به نام اسرائیل را در قلب ملت مسلمان کاشتند تا از راه دشمنی آنها با مسلمانان هم سود ببرند و هم نگذارند مسلمانان قوی شوند. در طول این مدت سعی نمودند این قوم خبیث را مظلوم جلوه بدهند تا تجاوز گری هایش به ملت فلسطین و دیگر کشورهای اسلامی توجیه نمایند. خلق هلوکاست برای قوم نژادپرست یهود صهیونیست  باشد بر مظلومیت آنها در نزد افکار مردم دنیا. پنهان کردن درندگی صحیونیست ها در زیر چتر هلوکاست چندین سال است مردم دنیا گرگ را در لباس میش پنداشته اند. غربی ها برای ترویج و باور آن به مردم از تنها وجهه ای که به آن می بالند یعنی دموکراسی را فدای آن نمودند، روژه گارودی در کتابش به نام "اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل" می نویسد : هدف تاریخ نویسی اغراق آمیز و به دور از واقعیت در زمینه جنایات هیتلر علیه یهودیان، صرفا مشروعیت بخشیدن به تاسیس یک دولت یهودی بوده است.گارودی در این کتاب بسیاری از بنیادهای ادعاهای جهانی یهود مبنی بر حق اش در فلسطین و مشروعیت حکومت مدرن اسرائیل را با بیانی عالمانه و مستند و دقیق افسانه دانست، مثل «افسانه های الهیاتی» تورات، «افسانه عدالت در نورنبرگ»، «افسانه شش میلیون»، و «افسانه سرزمین بی مردم برای مردم بی سرزمین». اینها و دیگر افسانه ها، بنا به استدلال های قوی گارودی، توسط صهیونیستها برای سلب مالکیت فلسطینیان از وطن شان به کار گرفته شده است.

دو نکته را در حمایت غربی از اسرائیل نباید فراموش کرد. سر اینکه لیبرالیسم که دین را در اجرای عملیاتش کنار گذاشته است و با وحی قهر نموده است چرا نسبت به دین یهود بی تفاوت نیست واز او حمایت می کند؟ دو هدف استراتژیک دارد. یکی

عده ای به مردم دنیا دروغ گفته اند. بر ملا شدن دروغی که سعی داشتند،شیطان را به حای فرشته به مردم نشان دهند. در لیبرالیسم ارزش ها در داشتن قدرت نعنا پیدا می کند.

 

 اعتلاف صلیب و صهیون و سلفی

در اروپا ، هـرکس نسبت به کشتار یهودیان در جنک جهانی دوم و یا تعداد کشته شدگان آنها که صهیونیست هـا خود آن را اعلام کرده اند، تردید کند ، به عنوان "منکر کشتار یهودی ها" مورد پیگرد قانونی قرارخواهد گرفت و در بعضی کشورها مانند اتریش به 20 سال زندان محکوم می شود.

 

زنان صلح نوبل، در خدمت شیطان صهیونیسم ????بین این چند زنِ دارنده صلح نوبل اظهارنظر هایشان را در مورد فلسطین یا زنان کشته شده یا مورد تجاوز قرار گرفته فلسطینی را بررسی کردم: نرگس محمدی (ایران) اظهار نظری نکرده ماریا آنجلینا رسا (فیلیپین) با محکوم کردن حماس تقاضای آتش‌بس کرده! نادیا مراد (عراق) اظهار نظری نکرده ملاله یوسف‌زی: با محکوم کردن حماس تقاضای آتش‌بس کرده! توکل کارمان (یمن) به شدت خشونت‌های اسراییل را محکوم کرده. الن جوهانسون (لیبریا) نامه‌ای نوشته خطاب به فلسطینیان و اسراییلی‌ها و از هر دو طرف خواسته با هم صلح کنند! لیما گبوی (لیبی) در تظاهراتی در محکومیت حماس شرکت کرده! وانگاری ماتای (کنیا) مرگ در سال ۲۰۱۱ و هرگز در مورد فلسطین اظهار نظری نکرده شیرین عبادی (ایران) هیچ اظهار نظری نکرده (هیچ‌کدام به طور خاص در مورد زنان فلسطینی اظهار نظر مستقلی نکرده‌اند)

 

کشورهای عربی که توان نظامی خود را در اختیار آمریکا قرار داده اند

کانال تلگرامی تحولات جهان اسلام مطبی درباره اجازه عربستان به سوخت گیری به هواپیماها و جنگنده‌های آمریکایی که برگرفته از اظهارات یکی از مقامات وزارت دفاع آمریکا در گفتگو با رسانه اسکای نیوز است منتشرکرد و نوشت:

عربستان سعودی فقط اجازه سوخت گیری را به هواپیماها و جنگنده‌های آمریکایی در پایگاه های نظامی خود می‌دهد.

عربستان سعودی، مصر و اردن از جمله کشورهای عربی و اسلامی هستند که از ابتدای جنگ در فلسطین، پایگاه ها و توان نظامی خود را در اختیار آمریکا و به تعبیر بهتر در خدمت به اسرائیل گذاشتند.

ارتش‌های این سه کشور علاوه بر در اختیار گذاشتن موقعیت زمینی، هوایی و دریایی خود برای آمریکا، پدافند هوایی خود را مصروف جلوگیری از حملات موشکی و پهپادی نیروهای مسلح یمن و گروه‌های مقاومت عراق کردند.

نقش این کشورها در حمایت از غرب و جنایت علیه فلسطین هیچگاه فراموش نخواهد شد.


:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 29 اسفند 1402

 

اینفوگرافیک/ چند توصیه برای افرادی که کیسه صفرا ندارند

 


:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 29 اسفند 1402

روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت:

سید محمد موسوی خوئینی‌ها درباره انتخابات مجلس نوشت: «آمارها و تحلیل‌ها میزان مشارکت را ۳۰ تا ۴۱درصدِ واجدین شرایط رأی‌ تخمین زدند. پس از انتخابات، عده‌ای با ابراز خوشحالی از همین میزان مشارکت، آن را نشانه شکست دشمن و مُشتی محکم بر دهان بدخواهانی دانستند که مشارکتی کمتر از این را پیش‌بینی می‌کردند. بسیاری هم پیش از انتخابات برای مشارکت حداکثری تلاش کردند و تمام امکانات و ابزار تبلیغاتی را به کار بستند و البته خیلی زود متوجه ناکامی خود شدند.

این گروه تبلیغات دشمنان خارجی را یکی از علل عدم مشارکتِ حداکثری معرفی می‌کنند و به اکثریت مردم این سرزمین که در انتخابات شرکت نکردند، تهمت همراهی با بدخواهانِ مُلک و ملّت و دین می‌زنند، و گویی توجه ندارند که با این کار به ده‌ها میلیون شهروندی توهین می‌کنند.

از نظر کسانی‌که همواره سخن از انقلاب و ضدانقلاب می‌گویند، گویا مردمی که پای صندوق آمدند و رأی دادند (ولو رأی باطله)، طرفدار انقلاب و بلکه انقلابی‌اند و از این منظر لابد آن ۶۰درصد که پای صندوق نیامدند، ضدانقلاب‌اند.

از قدیم گفته‌اند انصاف چیز خوبی است، حتی اندکی از آن؛ اکنون بفرمایند چه کسانی بیشترین خسارت‌ها را به ارزش‌های متعالی ملی و دینی وارد کرده‌اند، کسانی‌که با عملکردشان بیش از ۶۰درصد مردم را از دست داده‌اند و برای به دست ‌آوردن کمتر از ۴۰درصد تمام مقدسات و ارزش‌های ملی و معنوی را هزینه می‌کنند یا دیگران؟

کسانی که میوه درخت رنجور انتخابات را چیده‌اند و از کشته خویش ناخرسندند و نمی‌خواهند بدانند که چه کرده‌اند و چه می‌کنند که کار انتخابات به این‌جا کشیده شده است،‌ گریبان کسانی را گرفته‌اند که با اکثریت همراهی و همدلی کرده‌اند.

یکی از این کارها رفتاری است که نسبت به شخصیتی مانند جناب آقای خاتمی در پیش گرفتند، شخصیتی که در انتخابات سال ۱۳۷۶ ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار گرفتند تا مردم به او رأی ندهند، ولی اکثریت قاطع رأی‌دهندگان او را انتخاب کردند. در دوران ریاست‌جمهوری او به جای آنکه حرمت انتخاب مردم را نگه‌ دارند، هر از چندی مانعی بر سر راهش ایجاد کردند، و البته با همه آن کارشکنی‌ها، طبق آمار، موفقیت‌های او از آن پس تکرار نشده است.

آنها باز هم بر شخصیتی که اگر امروز محبوب‌ترین نباشد دست‌کم یکی از محبوب‌ترین‌ها است می‌تازند و نکته‌ای که از آن غافل‌اند این است که از این رفتار دور از انصاف و آدابِ انسانی با خاتمی، چه کسی زیان می‌کند. آنکه زیان می‌بیند نه خاتمی که کسانی‌اند که بر شیوه نادرست مدیریت‌شان بر کشور اصرار می‌ورزند و خودشان و مردم را گرفتار مشکلات روزافزون کرده‌اند و بدین‌ترتیب از همان سی‌واندی ‌درصد هوادار خود نیز می‌کاهند. ‌ای‌کاش بدانند که در امر حکمرانی، پیروزی سرانجام با اکثریت است».

درباره سفسطه‌بازی موسوی‌خوئینی‌ها چند نکته شایان تذکر است.

اولاً؛ ادعای احترام به اکثریت و تلاش برای مصادره به مطلوب با این واژه، به هیچ وجه با سابقه عملکرد امثال خاتمی و موسوی‌خوئینی‌ها سازگار نیست. آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ در حالی رای ۲۴/۵ میلیون نفر را زیر پا گذاشتند که در پستو اذعان می‌کردند تقلبی آن هم به میزان ۱۱میلیون رای امکان ندارد و اتفاق نیفتاده است. کسانی که یک‌بار توانستند با چنان دروغی به مردم خیانت کنند، نوبت‌های بعدی وجدان درد کمتری خواهند داشت؛ البته اگر وجدانی برای‌شان باقی مانده باشد.

نکته دوم؛ فارغ از میزان شرکت‌کنندگان و رای‌ندادگان و انگیزه‌های مختلف کسانی که رای ندادند، این ننگ در تاریخ به نام خاتمی و موسوی‌خوئینی‌ها و برخی اعضای مرکزیت مجمع روحانیون ثبت شد که با وجود همه ادعاهای همراهی با امام و انقلاب، کنار گروهک‌های ورشکسته‌ای مانند سلطنت‌طلبان و بهائیت و سازمان تروریستی منافقین ایستاده و نقش پادو و پیاده‌نظام را در نقشه آمریکا و اسرائیل برای تخریب انتخابات بازی کردند. ننگ تخریب و تحریم این انتخابات را به ننگ شورش علیه جمهوریت و اسلامیت در سال ۸۸ اضافه کردند.

سوم؛ پدرخوانده‌های افراطیون مدعی اصلاحات عمداً کتمان می‌کنند اما روزنامه‌های اصلاح‌طلب متعددی مانند شرق و سازندگی و دیگران بارها نوشتند که در اغلب کشورهای دنیا و در بسیاری از انتخابات‌ها حداکثر مشارکت ۷۰درصد است و ۳۰درصد غالباً میل به مشارکت ندارند.

روزنامه شرق: «مثل اکثر جوامعی که در آنها انتخابات وجود دارد، حدود ۳۰درصد جامعه، تقریباً در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند؛ چون چندان برای‌شان فرق نمی‌کند که چه کسانی و چگونه حکومت کنند. درباره ۳۰درصد باقی‌مانده، آیا با قطعیت می‌توانیم بگوییم که در سبد معترضان هستند و در شمار تحریم‌کنندگان به‌ حساب آورد؟ از این ۳۰درصد، چه تعداد به‌ دلیل رقابتی‌نبودن انتخابات رأی ندادند و چه درصدی به‌ دلیل نیافتن کاندیدای مطلوب، و چه درصدی واقعا به‌ دلیل اعتراض؟ آیا می‌توان درصد هرکدام را، نه حتی دقیق، بلکه خیلی سردستی محاسبه کرد؟ با توجه به این محاسبه‌ناپذیری، چگونه می‌توان از ۶۰درصد رأی اعتراضی سخن گفت؛ آن‌هم وقتی آرای ۳۰درصد اول را قطعاً نمی‌توان به حساب معترضان ریخت. علاوه ‌بر آن، سه دسته اخیر هم قابل شمارش نیستند.»

روزنامه سازندگی: «آنها که در انتخابات شرکت نمی‌کنند را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول و بزرگ‌تر که معمولاً در همه کشورها یافت می‌شوند؛ نسبت به انتخابات بی‌تفاوتند و برای‌شان فرقی نمی‌کند چه کسی سکان هدایت کشور را به‌ دست دارد. معمولاً از مسائل دورند. اگر دقیق شویم، تقریباً ۳۰درصد هر جامعه‌ را تشکیل می‌دهند. گروه دوم که آنها هم گروه بزرگی هستند، انگیزه و دلیلی برای حضور در انتخابات نمی‌بینند... اگر دقت کنیم، نه دسته اول، صحبتی از تحریم می‌کنند و نه گروه دوم، هدف‌شان تحریم است. اما دسته سومی هستند که اتفاقاً صدای بسیار بلندی دارند. آنها در همه این ۴۵ سال پس از انقلاب، وجود داشته‌اند و بدون آنکه بشود آرای تحریم را شمرد، مدعی آن ۳۰درصد همیشه خاموش و آن گروه بی‌انگیزه دوم شده و همه عدم ‌مشارکت را به حساب پروژه خود زده‌اند».

نکته چهارم؛ خاتمی دو سال قبل در انتخابات شورای شهر تهران از فهرست «لیست جمهور» حمایت کرد اما نفر اول آن فهرست نتوانست حتی ۳۹هزار رای کسب کند. همچنین طی چهار سال فاصله میان انتخابات مجلس یازدهم و دوازدهم، مشارکت یک درصد در کاهش داشته و حال آن که خاتمی چهار سال قبل در انتخابات شرکت کرد. خاتمی فاقد کمترین پایگاه اجتماعی انگیزشی (مثبت) است اما برای این که (به هر قیمت) دیده و سوی بیگانگان به بازی گرفته شود، این‌بار سعی کرد خود را در دسته تحریمی‌هایی جانمایی کند که به اذعان نشریات اصلاح‌طلب پایگاهی میان مردم ندارند.

پنجم؛ خاتمی و پدرخوانده‌های جبهه اصلاحات سهامدار هشت‌ساله دولتی بودند که رحم اجاره اصلاح‌طلبان خوانده می‌شد و بدترین رکوردها و میراث اقتصادی را برجا گذاشت. طبعاً این میراث منفی (معدل هشت سال رشد اقتصادی نزدیک به صفر، افتخار به نساختن مسکن، کثافتکاری نامیدن پالایشگاه‌سازی، مافیایی خواندن ساخت نیروگاه جدید، تعطیلی کارخانه‌ها و تورم ۶۰درصد) که برطرف کردن آن مجالی دست‌کم نصف عمر دو دولت روحانی را می‌طلبد، در دلزدگی بخشی از مردم مؤثر بوده است. در واقع می‌توان گفت سهامداران آن مدیریت اشرافی غربگرا، به صددرصد ملت ایران خیانت کرده و به زندگی آنها آسیب‌های جدی وارد کرده‌اند و بنابراین، با قایم شدن پشت آمار مشارکت و اقلیت و اکثریت نمی‌توانند آن خیانت‌های برگ را به فراموشی بسپارند.

***

محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت:

آیت الله موسوی خوئینی ها به نقدهایی که در مورد عملکرد مجمع روحانیون مبارز در انتخابات اخیر بود، پاسخ داد. تا آنجا که بنده در رسانه ها سیر کردم نقدی به حضرات جز همین یادداشت حقیر تحت عنوان "نقدی بر رویکرد مجمع روحانیون مبارز" که در سر مقاله رسالت است، ندیدم. در حقیقت یادداشت ایشان پاسخی غیر مستقیم به نقد حقیر بود. ایشان هم در یادداشت خود هیچ ماخذی ندادند که یادداشت خود را ناظر به چه نقدی نوشته اند.

اما چند نکته در یادداشت ایشان را میتوان در پاسخ تمرکز نمود.

۱. پرسش اول که در نقدی به رویکرد مجمع روحانیون مبارز در انتخابات اخیر مطرح شد این بود؛ چرا مجمع علیرغم تاکیدات امام در وصیت نامه خود مبنی بر شرکت در انتخابات و فتاوی مراجع طی ۴۵ سال گذشته مبنی بر وجوب شرکت در انتخابات، شگفتانه رفتند در صف کمپین نه به انتخابات که منافقین و سلطنت طلبها و تجزیه طلبان و سرویسهای آمریکا و انگلیس و اسرائیل قرار گرفتند.

ایشان در یادداشت خود هیچ پاسخی به این سوال ندادند.

بر حسب خبر جماران نیوز، ایشان آیت الله هستند. پاسخ یک آیت الله با یک فرد سکولار سیاسی باید تفاوت داشته باشد. این پاسخ یا باید مستند به قرآن و روایات و سیره ائمه و پیامبر (ص) یا حداقل مستند به سیره و ممشای امام خمینی (ره) که هنوز مجمع مدعی وفاداری به آن است باشد. در یادداشت آقای خوئینی ها هیچ مستند شرعی و عقلی مبنی بر عدم مشارکت و همراهی با بدخواهان انقلاب وجود ندارد.

۲.در سر مقاله "نقدی به رویکرد مجمع روحانیون" اصلا اشاره ای به کسانی که به هر دلیل در انتخابات شرکت نکردند وجود نداشت. روی سخن فقط با "مجمع" بود. اما ایشان تمرکز یادداشت خود را بردند روی همه کسانی که شرکت نکردند. آن هم به صورت مبالغه آمیز گویی در کشور ما و در کشورهای جهان همیشه مردم ۱۰۰ درصد در انتخابات شرکت می کنند!

آقای خوئینی ها در یادداشت خود آورده است:

_کسانی که پای صندوق رای حاضر نشدند، به انحراف از راه خدا و علمای اسلام و امام خمینی (ره) متهم شده اند. آیا آنها توجه ندارند که با این قبیل سخنان چه خسارتی به ارزشهای معنوی یک ملت وارد می کنند.

_آنها اکثریت مردم را که در انتخاب شرکت نکردند، به همراهی با بدخواهان ملک و ملت و دین متهم می کنند.

_ شایسته است عدم مشارکت را به حساب هوشمندی مردم ایران بگذارند.

_چرا گریبان کسانی را گرفته اند که با اکثریت همراهی کرده اند.

"خود حق بینی" و "خود اکثریت بینی" مجمع روحانیون مبارز، ایشان را به سیاه چاله ای کشانده است که در خوشبینانه ترین داوری، مرجع تقلید سیاسی آنها آقای تاجزاده در داخل و عبدالکریم سروش در خارج شده است. کافیست به یادداشتهای این دو تن رجوع کرد که در توجیه عدم مشارکت و پیوستن به کمپین "نه به انتخابات" چه موهوماتی بافتند!!!

خوئینی ها عدم مشارکت را نشانه هوشمندی دانسته و گله کرده است که چرا گریبان آنها را که با اکثریت همراهی کرده اند، گرفته ایم.

کدام هوش سیاسی همگرایی با آمریکا و ضد انقلاب را در حوزه سیاست ورزی اسلامی توصیه و توجیه می کند؟

شما از کجا می دانستید که مشارکت زیر ۵۰ درصد خواهد بود و با مردم همراهی نکردید؟

شما که اینقدر علم غیب می دانید و از آینده با خبر هستید بگویید آخر و عاقبت کسانی که با آمریکا و دشمنان ملت در این مملکت همگرایی می کنند به کجا خواهد کشید؟ آیا شما می خواهید همان راه را بروید؟!

۳.در این یادداشت سخن از ناکارآمدی در حکمرانی و تاثیر آن در کاهش مشارکت آمده است. در کشوری که بیش از دو سوم زمان حکمرانی دست جریان مجمع روحانیون مبارز بوده است و سهم آنها در ناکارآمدی در حساب جاری سرمایه اجتماعی آنها ثبت است، چگونه به این ادعا تمسک می شود؟

مجمع روحانیون مبارز تمام تخم مرغ های اعتبار سیاسی خود را در سبد برجام در دولت روحانی گذاشت. با اعتماد به آمریکا ننگین ترین قرارداد را امضا کرد. قراردادی که یک مشت وعده نسیه در قبال وعده نقد، خلاصه می شد. برجام تهدیدها و تحریمها را تشدید کرد. مردم متوجه شدند شما آنها را فریب دادید لذا مردم سرمایه اجتماعی خود را از شرکت سهامی احزاب آلوده جبهه مشارکت بیرون کشیدند. حال آقای خوئینی ها مدعی این کاهش سرمایه در جبهه رقیب شده است. این یک مغالطه سیاسی است که هیچ عاقل سیاسی آن را نمی پذیرد.

آقای خوئینی ها می گویند:" آنها باید بدانند که پیروزی سرانجام با اکثریت است." اگر ایشان به این گفته اعتقاد دارند، چرا در سال ۸۸ با آنکه رقیب آنها با ۱۳ میلیون تفاوت رای به عنوان اکثریت به پیروزی رسید، به رسمیت نشناختند و زدند زیر میز و یک آشوب ۸ ماهه را در کشور مدیریت کردند و به نمایندگان جنبش سبز گفتند بروید کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا و بگویید تحریم ها را شدت ببخشند!!!

اگر شما اکثریت را به رسمیت می شناسید چرا با این رویکرد خائنانه تا مرز "بغی" و "حرب" پیش رفتید. این رویکرد در جهت تقویت حکمرانی بود یا تضعیف حکمرانی؟!

آقای خوئینی ها که ناکارآمدی حکمرانی را برای یک جناح فاکتور می کند، حاضر نیست کارکرد و عملکرد مجمع را در این ۴۵ سال مرور کند و ببیند چه بر سر آرمانهای امام و انقلاب آورده است و در پاسخ خود به هیچ سخنی از امام استناد نمی کند.

قایم شدن پشت کاهش مشارکت، پنهان کردن خصومتهای تمام ناپذیر آمریکا با ملت در نگاه به مسائل امروز ایران هیچ کمکی به مشروعیت عملکرد آنها در سپهر سیاست ایران نمی کند.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 27 اسفند 1402

«ریچل کوری» یکی از نام‌های لیست بی‌پایان قربانیان رژیم اسرائیل است؛ نام دختر ۲۳ ساله آمریکایی که بعد از گذشت ۲۱ سال هنوز زنده مانده است، کسی که در نوار غزه توسط بولدوزر صهیونیستی که قصد تخریب خانه‌های مردم را داشت، کشته شد.

ریچل یا راشل در «۱۰ آوریل ۱۹۷۹» در یکی از ایالت‌های واشنگتن به نام «المپیا» در یک خانواده ۴ نفر متولد شد. پدر و مادر او یعنی «کریگ» و «سیندی کوری» خانواده‌شان را یک خانواده سطح متوسط می‌دانند.

اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی گاهی در چهارچوب برنامه‌های توسعه صلح و گفت‌وگو، جوانان آمریکایی را برای اردوهای دانشگاهی به فلسطین اشغالی می‌فرستادند. راشل یکی از افرادی بود که در ژانویه ۲۰۰۳ به عنوان یکی از اعضای سازمان «ISM» که سازمانی متشکل از فعالان حامی فلسطین بود، وارد اراضی اشغالی شد و پس از دو روز به شهر «رفح» واقع در جنوب نوار غزه رسید تا سال آخر دانشگاه خود را در آنجا کار کند.

باید اینجا باشید؛ در غزه!

این دختر جوان آمریکایی که به عنوان یک فعال صلح و حقوق بشر و مبارز حقوق فلسطینیان به غزه رفته بود در ایمیل‌های متعددی که برای خانواده‌اش می‌فرستاد، مسائلی که در آنجا شاهد بود را شرح می‌داد و از ناامیدی‌هایش می‌گفت. او در یکی از ایمیل‌های خود نوشته بود: «هیچ مقدار مطالعه، شرکت در کنفرانس، تماشای مستند و شنیدن روایت‌های دهان به دهان نمی‌توانست مرا با واقعیت اینجا آشنا کند، باید اینجا باشید تا تصوری از آنچه در اینجا می‌گذرد، داشته باشید.»

در ایمیل دیگری به مادرش گفته بود: «من شاهد یک نسل کشی مزمن هستم.» همچنین در تاریخ ۱۴ مارس ۲۰۰۳ در مصاحبه با شبکه خبری «میدل ایست» گفت بود: «احساس می‌کنم که شاهد نابودی سیستماتیک توانایی مردم برای بقا هستم. گاهی اوقات هنگام شام خوردن با مردم هستم و حس می‌کنم که انبوهی از تجهیزات نظامی اطراف ماست و قصد نابودی مردمی را دارند که با آن‌ها در حال صرف شام هستم.»

بازخوانی حرف‌های راشل ۲۳ ساله بعد از گذشت ۲۱ سال اعجاب‌انگیز است؛ گویی او همین روزها بعد از طوفان‌الاقصی به غزه سر زده و درباره نسل‌کشی چند خطی نوشته است!

صدایی که زیر بلدوزر ساکت شد

راشل که در طول «انتفاضه الاقصی» قیام بزرگ فلسطینیان در سال ۲۰۰۰ میلادی علیه اسرائیل به عنوان یکی از فعالان این جنبش به غزه رفته بود در طول اقامتش با اعضای جنبش «همبستگی بین‌المللی» که یک سازمان غیردولتی حامی فلسطین بود سر و کار داشت. این دختر از جمله کسانی بود که نمی‌توانست چشم روی آنچه که در منطقه می‌گذرد ببندد و چیزی نگوید.

این عدالت خواهی تا جایی پیش رفت در ۱۶ مارس، زمانی که یک بولدوزر رژیم صهیونیستی قصد تخریب خانه فلسطینیان را داشت، یک تظاهرات مسالمت آمیز راه انداخت تا مقابل آن ایستادگی کند. او با بلندگوی دستی و جلیقه‌ای نارنجی که به تن داشت تلاش کرد مقابل این خودروی سنگین ایستاد تا راننده بلدوزر را از نزدیک شدن به خانه فلسطینی‌ها منع کند. آن قدر ایستاد تا اینکه در نهایت بولدوزر اسرائیلی به سمتش حرکت کرد.

راننده با خونسردی تمام و با تعمدی علنی، او را زیر گرفت و از رویش عبور کرد و راشل کوری ۲۳ ساله در این حمله شهید شد. در همان روز نیز، ۹ فلسطینی از جمله یک دختر ۴ ساله و یک پیرمرد ۹۰ ساله به شهادت رسیدند.

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

 

«کمرم شکست»

«ژوزف اسمیت» یکی از همراهان راشل و شاهد عینی ترور او درباره صحنه قتل می‌گوید: «بدن و صورتش پاره پاره و خونین و پوستش کبود شده بود؛ با صدای ضعیف گفت: «کمرم شکست» و دیگر از او چیزی نشنیدیم. بولدوزری که در فاصله ۳۰ متری ما کار می‌کرد، دست از کار کشید و به سمت مرز عقب نشست و در نزدیکی بلدوزر قاتل توقف کرد.»

او ادامه می‌دهد: «یک تانک به ما نزدیک شد تا اوضاع را بررسی کند. با فریاد از آنها کمک خواستیم، اما آنها کمک نکردند و تنها با بی‌سیم پیام‌هایی رد و بدل کردند و بدون عقب‌نشینی میان دو بولدوزر توقف کردند. مدتی بعد آمبولانس فلسطینی‌ها رسید و او را به بیمارستان النجار بردیم، اما راشل در بیمارستان بر اثرت شدت جراحات درگذشت.»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

عدالتی رنگ‌باخته

مرگ او در بحبوحه دیگر اخبار و شهادت فلسطینی‌ها در سکوت خبری نماند و مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. مردم فلسطین با گذشت ۲۱ سال از آن اتفاق هنوز هم از این دختر آمریکایی به عنوان «شهید» یاد می‌کنند و هر سال در نزدیکی خانه‌ای که او سعی داشت از آن محافظت کند مراسم‌هایی از جمله یک جام ورزشی برگزار می‌شود تا یاد و خاطره او زنده نگه داشته شود. جام فوتبالی که به یاد راشل در غزه برگزار می‌شود با ۳۲ تیم شرکت کننده، مهم‌ترین رقابت ورزشی در نوار غزه محسوب می‌شود.

علاوه بر این، یک مرکز خدمات اجتماعی به نام «راشل» نیز در رفح تأسیس شد که به زنان، کودکان و نوجوانان فلسطینی مهارت آموزی می‌کند و برخی حمایت‌های روحی و روانی را برای آنها تدارک می‌بیند. با همه اینها تداوم شرایط نسل‌کشی در نوار غزه نشان از آن دارد که خون این دختر جوان و دیگر شهیدان فلسطینی هنوز روی زمین مانده است.

لازم به ذکر است گرچه راشل یک دختر آمریکایی از یک خانواده آمریکایی بود اما ایالات متحده هیچ تلاشی برای مجازات عاملان این پرونده انجام نداد؛ هیچ کس تقاصی برای مرگ او پس نداد، دولت اسرائیل هیچ مسؤولیتی در مورد قتل او در فلسطین عهده نگرفت و علیرغم همه مدارک و شواهد در تحقیقات رسمی دولتی مرگ این دختر «تصادف» و «حادثه» اعلام شد. خانواده کوری هرگز عدالت و قانونی درباره قتل عمد فرزندشان ندیدند.

عدم رسیدگی قانونی و برقراری عدالت باعث شد ماجرای راشل به سوژه‌ای برای تصویرپردازان و کاریکاتوریست‌ها تبدیل شود. آنها با خلق آثار مختلف نشان دادند که این دختر چطور زمانی که از حقوق مظلومان دفاع می‌کرد خود مورد ظلم واقع شد اما دولت کشورش نه تنها به دفاع از برنخاست بلکه با قاتل او همدستی کرد.

 

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

از انتفاضه‌الاقصی تا طوفان‌الاقصی

در بیست و یکمین سالگرد شهادت کوری، از زمان انتفاضه الاقصی تا طوفان الاقصی، فلسطین و غزه شاهد شدت بیشتری از خشونت رژیم صهیونیستی بوده است و نگاه آزادی‌خواهان جهان به این منطقه خیره مانده است. حالا بعد از بازتاب گسترده اخبار فلسطین در ماه‌های اخیر این بار سالگرد شهادت راشل بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. نام راشل نه تنها در میان مردم فلسطین بلکه در جمع حامیان آزادی فلسطین در سراسر جهان جاودانه شده و به یاد مانده است؛ به شکلی که دیروز در سالگرد شهادت این دختر آمریکایی کاربران بسیاری در فضای مجازی این روز را یادآوری کردند و از شجاعت او حرف زدند.

کاربری که به نظر می‌رسد اهل کشور ترکیه باشد، شجاعت راشل پیش مورد تحسین قرار داده و نوشته است: «راشل کوری ۲۱ سال پیش در چنین روزی درگذشت و از سینه خود به عنوان سپری در برابر بولدوزر استفاده کرد که برای تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها در رفح آمده بود. وقتی به حاکمان ترسو مسلمانان امروز نگاه می‌کنیم بهتر می‌فهمیم کاری که در آن روز انجام داد چقدر نجیب و شجاع بود!»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

کاربر دیگری به اسم محمت با یادآوری اینکه اگر راشل اکنون زنده بود حتماً نسل کشی در غزه را محکوم می‌کرد، گفت: «امروز سالگرد قتل وحشیانه راشل کوری است. اگر او زنده، بود نسل کشی غزه را محکوم می‌کرد. او تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت تا کشتار رفح را که اسرائیل برای آن آماده می‌کرد، متوقف کند. تو من ما چطور؟ ما چه کار می‌کنیم؟»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

سلمان نیز نوشت: «راشل کوری فعال صلح طلب و شجاع آمریکایی، ۲۱ سال پیش در چنین روزی توسط یک بولدوزر ارتش اسرائیل له شد. او در تلاش بود تا از تخریب خانه یک خانواده فلسطینی در رفح غزه جلوگیری کند. قاتل مجازات نشد.»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

یک کاربر دیگر از فلسطینی آزاد گفت: «امروز بیست و یکمین سالگرد قتل راشل کوری شهروند آمریکایی توسط نیروهای اشغالگر اسرائیل است. زنی شجاع که معنای همبستگی را می‌دانست. روحش در آرامش باشد. فلسطین آزاد خواهد شد.»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

کاربری به نام «الیس» هم از زنده نگه داشتن یاد راشل در «نیویورک» نوشت: «یک تظاهر کننده به نام، آن در شهر نیویورک، امروز کارت‌های یادبودی را به مناسبت سالگرد قتل راشل کوری، فعال صلح آمریکایی توسط اسرائیلی‌ها در بولدوزر در ۱۶ مارس ۲۰۰۳، اهدا کرد.»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

«محمد صادق» یک کاربر ایرانی از شرف و شجاعت دختر آمریکایی اینگونه یاد کرد: «مسلمان نبود، شرقی نبود، مرد نبود، ولی شرف و دردهای جوانمردانه داشت؛ نمی‌توانست بایستد و ظلم را تماشا کند. کیلومترها طی کرد و خودش را از قلب ظلم جهانی در آمریکا به فلسطین رساند تا جلوی تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها را بگیرد؛ نبرد تن با بولدوزر، آنها هم از رویش گذشتند.»

دختر آمریکایی زیر بولدوزر اسراییلی

راشل، دو دهه پیش نشان داد حمایت از آزادی فلسطین مسأله‌ای سیاسی یا دینی نیست بلکه به انسانیت و آزادی‌خواهی وابسته است. او ثابت کرد هر انسانی فارغ از نژاد و ملیت و مذهب خود می‌تواند مقابل ظلم ایستادگی کند. حالا در سراسر جهان نام راشل کوری به عنوان یکی از قهرمانان شجاع شناخته می‌شود که در مقابل اسرائیل سکوت نکرد و کوتاه نیامد، حتی به قیمت جانش!


:: بازدید از این مطلب : 60
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 24 اسفند 1402

سلام بر غزه


:: بازدید از این مطلب : 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 17 اسفند 1402

انصاری، تحلیلگر در توئیتی درباره اقدامات کشورهای اسلامی درقبال غزه نوشت:

وزیر خارجه ترکیه میگوید غزه در آستانه قحطی قرار دارد، درحالی که کشورش در طول این ۱۵۱ یک روز حتی یک لحظه ارسال کالا برای رژیم صهیونیستی را متوقف نکرده است.

آدم های عجیبی بر کشورهای اسلامی حکومت میکنند.

اردن جرات باز کردن مرز خودش را ندارد، با اسرائیل رفیق است و از آسمان کمک هایی حداقلی فرو میریزد؛ ترکیه بیشترین صادرات به اسرائیل را دارد ولی همزمان جنگ زرگری با اسرائیل راه می اندازد؛ مصر اجازه نمیدهد کشوری به غزه کمکی ارسال کند، و کمکی هم اگر خواست وارد رفح شود حتما باید با نظارت صهاینه باشد که آنها هم اجازه نمیدهند؛ سعودی نیز برای کمک به غزه کنفرانس برگزار میکند و نتیجه ای ندارد، اما راه زمینی برای تنفس اقتصاد رژیم صهیونیستی را به سادگی باز میکند!

***

مهدی بختیاری، فعال رسانه، در اینستاگرام خود با انتشار عکسی دردناک از دو برادر شهید در غزه با اشاره به بی‌عملی جهان عرب در قبال کشتار بیش از بیست و پنج هزار انسان بی‌دفاع در غزه نوشت:

سکوت سران عرب در برابر ۲۵ هزار کشته در غزه ادامه دارد

 

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 64
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 15 اسفند 1402

ماجرای جفری اپستین، شریک و محرم راز او، ژیزلن مکسول، و جزیره‌ی شیطانی «سنت جیمز کوچک»، بلاشک بزرگ‌ترین رسوایی اجتماعی-انسانی در ایالات متحده در قرن بیست و یکم است.

راز جزیره‌ی «اپستین» در کارتون مشهور پینوکیو +عکس و فیلم

جفری اپستین، ابرسرمایه‌دار یهودی‌تبار که عاملیت او برای موساد طبق گزارش‌های متعدد مستند شده، کسی بود که در طول سالیان بزرگ‌ترین شبکه‌ی قاچاق کودکان از سراسر دنیا به ایالات متحده را ایجاد کرد.

هدف از این قاچاق، بردگی جنسی این کودکان و استفاده از خون و اعضای بدن آن‌های برای مشتریان ثروتمند و نخبه بود. اپستین که دوست، شریک و محرم راز ده‌ها و بلکه صدها نفر از چهره‌های معروف سیاسی، هنری، اقتصادی و حتی «علمی»(از بیل کلینتون، ترامپ، ایهود باراک تا بیل گیتس و اگرا وینفری و حتی فیزیکدان مشهور استیون هاوکینگ) بود، در جزیره‌ی اختصاصی خود معروف به «سنت جیمز کوچک» در اقیانوس آرام، بساط عیاشی‌های شیطانی و جنایتکارانه‌ی مشتریان خود را با کودکان قاچاق شده برقرار می کرد.

بخش عمده‌ی این کودکان یا به خاطر استحصال خون و اعضای بدن خود در همان کودکی و نوجوانی کشته شدند، و بخش دیگری از آن‌ها بعد از سال‌ها بهره‌کشی جنسی و حضور در مناسک شیطانی، تبدیل به عروسک‌های بی‌اختیار این شبکه گردیدند.

راز جزیره‌ی «اپستین» در کارتون مشهور پینوکیو +عکس و فیلم

راز جزیره‌ی «اپستین» در کارتون مشهور پینوکیو +عکس و فیلم

راز جزیره‌ی «اپستین» در کارتون مشهور پینوکیو +عکس و فیلم

بسیاری از پژوهشگران و ژورنالیست‌های خارج از جریان اصلی رسانه‌ها(که از ابتدا تلاش کردند ابعاد مختلف پرونده اپستین را بایکوت و سانسور کنند) بر این عقیده هستند که جفری اپستین تنها یک چهره‌ی جلوی صحنه بود که ظاهرا قربانی شد تا اسرار فساد و جنایات غیرقابل تصور «الیت» حاکم بر آمریکا فاش نشود و پرونده‌ی اپستین و جزیره‌ی شیطانی او، تنها نوک قله‌ی اسرار تاریک و ریشه‌دار این الیت است.

در همین راستا، اخیرا شماری از این پژوهشگران با بازنگری و مرور آثار هنری تولیدشده توسط کمپانی دیزنی بسیاری از کدها و علامات و پیام‌های زیرآستانه‌ای مرتبط با «پدوفیلی»(سواستفاده جنسی از کودکان) را بازکشف کرده‌اند. گفتنی است که گزارش‌های متعددی درباره‌ی والت دیزنی، یک فراماسون پنهان، و ارتباط او با بحث سواستفاه سیستمیک از کودکان وجود دارد.

 

راز جزیره‌ی «اپستین» در کارتون مشهور پینوکیو +عکس و فیلم

در ویدئوی زیر، بخشی از انیمیشن معروف «پینوکیو»، ساخته‌ی ۱۹۴۰ در کمپانی دیزنی را می بینید. روباه مکار و گربه نره پینوکیو را اغفال می کنند و او را به دست یک فرد ظاهرا «صاحب سیرک» می سپارند که کار اصلی او، شکار کودکان اغفال‌شده و تبدیل آنان به کرّه الاغ است.

راز جزیره‌ی «اپستین» در کارتون مشهور پینوکیو +عکس و فیلم

این صاحب سیرک کودکان جادوشده را برای بهره‌کشی و کار اجباری حبس می کند، اما ماهیت اصلی بهره‌کشی او از این کودکان ظاهرا در پس پرده است. در ویدئوی زیر، در مکالمه‌ی میان صاحب سیرک، روباه مکار و گربه نره، حرف‌ها و پیام‌هایی در غالب کد رد و بدل می شود: :«کودکان گول خورده»، «جزیره‌ی خوشی»، «کار غیرقانونی» و...جالب این‌جاست که وقتی صاحب سیرک، درگوشی درباره ماهیت سواستفاده از کودکان زندانی به آن دو می گوید، هر دو یکّه می خورند و از «غیرقانونی» بودن این کار می گویند، اما صاحب سیرک خیال آنان را راحت می کند که هیچ اتفاقی نمی افتد، چرا "هیچ‌کدام از آن پسربچه‌ها از ان جزیره برنخواهند گشت!" حالا وقتی این قطعه از فیلم پینوکیو مربوط به ۸۴ سال پیش را در کنار ماجرای جزیره‌ی اپستین(معروف به جزیره‌ی عیاشی جنسی جمعی) می گذاریم، روشن می شود که این رشته سر دراز دارد و قدمت این تجارت سیاه و شیطانی، دست‌کم در درون محافلی چون هالیوود به دهه‌ها قبل بازمی گردد.

 

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود

 

روز ۱۴ فوریه، طبق آن‌چه که در غرب روز ولنتاین(یا روز عشاق) خوانده می شود، رییس جمهور اسبق ایالات متحده، توئیتی کوتاه و مختصر نوشت که در ترکیب با تصویر به اشتراک گذاشته شده، بسیار رمانتیک از کار درآمد. بیل کلینتون در حالی که عکسی از خود و هیلاری کلینتون(وزیر خارجه دولت باراک اوباما و نامزد دمکرات‌ها در سال ۲۰۱۶) به اشتراک گذاشت، نوشت: ولنتاین من!

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

بخش عمده‌ای از کاربرانی که به این ژست رمانتیک و «وفادارانه» بیل کلینتون نسبت به همسرش، زیر همین توئیت، واکنش نشان دادند، فضاحت اخلاقی بزرگ دوره ریاست جمهوری او، یعنی ماجرای ارتباطش با یکی از کارمندان کاخ سفید به نام «مونیکا لوینسکی» را به یادش آوردند. اما در این میان، شماری از کاربران هم به مساله ارتباط و دوستی عمیق او با «جفری اپستین» اشاره کردند که از هر لحاظ ماجرای بسیار مهم‌تری از پرونده مونیکا لوینسکی بود.

جفری اپستین، یهودی میلیاردر عیاش و فاسدی بود که جت های شخصی و جزایر اختصاصی اش در طول سالیان میزبان دوستان ذی‌نفوذ او در حوزه سیاست (از روسای جمهور، نخست وزیران، شاهان و شاهزادگان) بود.

جفری اپستین در فرهنگ عمومی آمریکا، نماد پیوند سرمایه با «فساد جنسی» بی‌حد و حصر و بی محدودیت بود. این یهودی مرموز، مرزهای فساد جنسی را در نوردیده بود و بیش از هر چیز به واسطه «پدوفیلیا»، سوء‌استفاده جنسی از دختران کم سن و سال و قاچاق برده جنسی شهرت داشت.

او رفیق صمیمی و محرم راز سیاستمدارانی چون بیل کلینتون و دونالد ترامپ بود تا ثابت کند که امپراتوری شیطان در کشیدن چهره‌های سیاسی ذینفوذ به منجلاب فساد سیاه جنسی، حزب و دسته و جریان نمی‌شناسد.

در ماه آگوست ۲۰۱۹، در حالی که اپستین منتظر محاکمه در سلولی در زندان نیویورک بود، خبر آمد که سلطان «سواستفاده جنسی از کودکان»، خودکشی کرده است. خودکشی او به عنوان «جعبه سیاه» بسیاری از سیاستمداران نظام سلطه، صدها سوال مهم را بی‌پاسخ گذاشت. بسیاری از اهالی رسانه و پژوهشگران، به شدت نسبت به مرگ اپستین، و این که اصولا او مرده یا در یک صحنه‌سازی از معرکه خارج شده، مشکوک هستند.

کتاب جدیدی از دیلان هوارد، روزنامه‌نگار تحقیقاتی و تیمی از همکاران او، بعد از چند سال کار مستمر روی شواهد و مدارک مربوط به اپستین و پرونده‌های قضایی او، بسیاری از جزییات مربوط به این چهره خبیث، خوفناک و رمزآلود را آشکار کرده است. عنوان کتاب «اپستین: مردگان زبان باز نمی کنند» است.

هوارد می گوید:

" اپستین در منطقه کارگری نیویورک رشد کرده بود، ولی خیلی زود به وال استریت(مرکز سرمایه و امور مالی در آمریکا) راه یافت. او از شغلی به شغلی می رفت و مناقشه برپا می کرد. "

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ دیلان هوارد

هوارد در جای دیگری می گوید:

" به نظر نمی رسد که اپستین کار مشخصی در زندگی داشته، ولی سرمایه او بالغ بر ۶۰۰ میلیون دلار بود! "

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ کتاب جنجالی دیلان هوارد که در ان مساله همکاری اپستین با موساد مورد بررسی قرار گرفته است

شماری از املاک به شدت گرانقیمت در فهرست دارایی‌های اپستین قرار دارد که شناخته‌شده‌ترین آن‌ها، چند ملک در داخل نیویورک سیتی، یک قصر در پالم بیچ نیویورک، یک جزیره شخصی در جزایر ویرجین آمریکا در دریای کارائیب، خانه‌ای مجلل در پاریس و یک مزرعه بزرگ در نیو مکزیکو بودند.

اما یک نکته کلیدی در گفته‌های هوارد درباره اپستین وجود دارد:

" هر اتاقی، تاکید می کنم هر اتاقی، در هر ملکی از اپستین، مجهز به دوربین‌های متعدد بود. "

بر اساس شواهد و مدارک مستند پلیس، هر آن‌چه که در چاردیواری اتاق‌های متعلق به اپستین در هر گوشه دنیا روی دوربین ضبط می شد، به صورت تصویر چاپ می شد و ویدیوها هم روی دی وی دی ثبت می گردید.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

به گفته‌ی آری بن مناشه، اسراییلی متولد ایران، مامور ارشد امنیتی سابق در سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی که در دهه ۱۹۸۰، مشاور امنیتی نخست وزیر اسراییل بود، اپستین قطعا با موساد همکاری می کرد و روش کار او هم، همان روش کلاسیک «دام عسل» بود: جذب افراد سرشناس به تله جنسی و گرفتن فیلم از او و استفاده از این فیلم‌ها برای اخاذی یا وادار ساختن آن افراد معروف به کارهایی مشخص.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ نام او در پرونده «ایران کنترا» یا همان ماجرای مک‌فارلین در دهه ۱۹۸۰ مطرح شد

به اعتقاد آری بن مناشه، عاملیت برای سرویس‌های جاسوسی اسراییل درباره دستیار، شریک و محرم اسرار سالیان اپستین، یعنی «ژیزلَن ماکسول» هم صدق می کند. ماکسول، زن یهودی‌تبار اهل بریتانیا، شریک و همکار جدایی‌ناپذیر اپستین در همه سال‌های سیاهکاری و تبهکاری او بود.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ ژیزلن ماکسول
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ ماکسول و اپستین

به نظر می رسد که حتی نقش ماکسول در پروژه‌های اپستین حتی کلیدی‌تر از خود او بود. او مسوول تامین دختران کم سن و سال برای شبکه فحشای اپستین، از شرق اروپا و مناطق دیگر دنیا بود. پدر ژیزلن ماکسول، یعنی رابرت ماکسوِل، یک غول رسانه‌ای و مطبوعاتی و نماینده پارلمان انگلستان، یک یهودی متعصب و کادر رسمی موساد در ایام جوانی بود. آری بن مناشه در کتاب دیلان هوارد، مدعی شده که او دستیار رابرت ماکسول بوده و مطلع بوده که روبر بود که دخترش و اپستین را به سرویس جاسوسی موساد متصل کرد.  

نکته بسیار قابل‌تامل این که، قبل از مرگ اسرارآمیز رابرت ماکسول در ۱۹۹۱، تقریبا کل سرمایه عظیم او به جفری اپستین انتقال یافت. برخی کارشناسان بر این باورند که افرادی چون رابرت و ژیزلن ماکسول و جفری اپستین، نوعی «معبر مالی» یا در واقع «قلک» برای سرویس‌ اطلاعاتی اسراییل هستند که از طریق آن‌ها هم جذب سرمایه و هم هزینه‌کردهای مشخص در جهت منافع کلان اسراییل و شبکه جهانی یهود صورت می گیرد.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ رابرت ماکسول
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ ژیزلن ماکسول و قاب عکس پدرش

شماری از خبرنگاران و کارشناسان امور امنیتی، معتقدند که اگر مرگ اپستین یک صحنه‌سازی نبوده و او واقعا مرده باشد، بسیار بعید است که به قتل رسیده باشد، بلکه به روش بسیار معممول و سابقه‌دار در موساد، عاملی که به دام افتاده، توسط یک عامل نفوذی با دستور و وسایل لازم برای خودکشی تامین می شود، تا با حذف خود، شبکه را ایمن نگه دارد.

جالب این‌جاست که سعید امامی(عامل اصلی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای) و کاووس سیدامامی(عامل اصلی پرونده جاسوسی محیط زیستی)، هر دو به همین سبک، قبل از دادگاه خود را کشتند تا شبکه بیش از آن آسیب نبینید. حتی پیش از این دو، در همان اوایل انقلاب، یک مهره موساد که به دام تشکیلات اطلاعاتی انقلاب افتاده بود، به نام «گرجی لاوی‌پور» ، به صورتی بسیار حرفه‌ای و «تمیز» خود را کشت.

دست‌کم یک نقطه آشکار و عیان از پیوند عمیق اپستین با سرویس‌های اطلاعاتی و نظامی رژیم اسراییل وجود دارد. او که از دوستان و شرکای قدیمی «ایهود باراک»، نخست‌وزیر و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی بود. [۱]

در سال ۲۰۱۵، روزنامه اسراییلی هاآرتز گزارش داد که اپستین در یک شتاب‌دهنده(استارت‌آپ) اسراییلی به نام «کارباین» (Carbyne)سرمایه‌گذاری کرده که مربوط به سرویس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی بوده است. این شرکت که در پیوند با بخش نظامی اسراییل است، و مالکیت آن با سیاستمدار و ژنرال نظامی معروف صهیونیست، ایهود باراک است. مدیرعامل شرکت، امیر الیحای، افسر سابق نیروی ویژه ارتش اسراییل، و دیگر مدیر ارشد شرکت، پینحاس بوخریس، زمانی مدیرکل وزارت جنگ اسراییل و فرمانده واحد سایبری ۸۲۰۰ بوده است.

ایهود باراک آن اندازه با اپستین نزدیک بود که در سفرهایش به آمریکا، معمولا در یکی از آپارتمان‌های اپستین در منهتن نیویورک اقامت می کرد. [۲] البته سوابق همکاری و سرمایه‌گذاری اپستین در بخش تحقیقات امنیتی و دفاعی رژیم اسراییل، قدیمی‌تر است. برای مثال در ۲۰۰۸، او به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد با شماری از دانشمندان بخش نظامی اسراییل دیدار و از شماری از پایگاه‌های نظامی این رژیم بازدید کرد. در همین سفر، او این انتخاب را هم بررسی کرد که در سرزمین‌های اشغالی بماند و به آمریکا برنگردد تا بابت پرونده جنایات جنسی‌اش مورد تعقیب قرار نگیرد، اما، بنا بر دلایلی ناروشن، تصمیم به بازگشت به ایالات متحده گرفت.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ ایهود باراک و اپستین، دوست و شرکای تجاری قدیمی

پرنس اندرو، پسر ملکه انگلستان و برادر ولیعهد این کشور، از دوستان و مشتریان پر و پا قرص شبکه جنایات جنسی اپستین-ماکسول بود.

اپستین-ماکسول تیمی از قاچاقچیان انسان را در اختیار داشتند که دخترانی در حدود ۱۲ سال را برای سرویس دادن به دوستان قدرتمند آنان در ملک شخصی‌اش موسوم به «جزیره عیاشی جمعی» (Orgy Island) واقع در جزیره خصوصی ۷۲ هکتاری او به نام «سنت جیمز کوچک» در مجموعه جزایر ویرجین ایالات متحده، انتقال می دادند.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ ترامپ و اپستین

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ ترامپ و ژیزلن ماکسول
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ دیدارهای چندباره بیل گیتس و اپستین علی‌رغم بدنام بودن اپستین

ژیزلن ماکسول در سال ۲۰۱۶، نزد خبرنگار و برنامه‌ساز معروف، ایرا روزن، اعتراف کرد که نوارهای ویدیویی از کلینتون‌ها و ترامپ در اختیار دارند. هیلاری کلینتون و ترامپ نامزدهای ریاست جمهوری در آن سال بودند. ماکسول به این تهیه‌کننده گفته بود که قصد ندارد درباره این فیلم‌ها حرف بزند، چرا که دوست دارد هیلاری کلینتون برنده شود. روزن می خواست با به دست آوردن فیلم‌های ترامپ، به او ضربه بزند. این بدان معنا بود که ویدیوهای مربوط به کلینتون‌ها آن قدر مفتضح بوده، که حتی اگر همزمان ویدیوهای هر دو طرف انتخابات منتشر می شد، به زعم ماسکول، هیلاری ضربه بیشتری می خورد و می باخت! [۳]

 

کلینتون‌ها و اپستین

یکی از دوستان معروف و پرنفوذ اپستین، «ویلیام جفرسون کلینتون» یا همان «بیل کلینتون»، چهل و دومین رییس جمهور ایالات متحده از حزب دموکرات است. طبق گزارش تحقیقاتی «مالیا زیمرمن»، در شبکه خبری فاکس نیوز (۱۳ می ۲۰۱۶)، بیل کلینتون با جت شخصی اپستین که به نام «لولیتا اکسپرس» شناخته می شود، دست کم ۲۶ بار به جزیره شخصی او سفر کرده است (Lolita در فرهنگ امریکایی به دختربچه‌های زیر سن قانونی گفته می‌شود که سوژه لذت جنسی قرار می‌گیرند). به نوشته خانم زیمرمن، کلینتون در دست کم ۵ مورد از این سفرها، حتی تیم امنیتی محافظ خود را هم اصطلاحا «پیچانده» است. یکی از فرم های پروازی که به مقصد جزیره «عیاشی» اپستین پر شده است و در گزارش فاکس نیوز آمده، به وضوح نام بیل کلینتون را هم جز سرنشینان پرواز نشان می دهد.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ بیل کلینتون و جفری اپستین
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ تیتر مقاله سال ۲۰۱۶ برندی زادروزنی، خبرنگار تحقیقاتی: «میلیاردر پدوفیل می تواند دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون را با خود به زیر بکشد»

در اسناد ضبط شده از ملک شخصی اپستین توسط پلیس فدرال، دفترچه تلفنی یافت شد که در آن آدرس ها ایمیل مختلف و ۲۱ شماره تلفن از بیل کلینتون به ثبت رسیده بود.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ راشا تودی: «نام بیل کلینتون، ۲۱ بار در دفترچه تلفن آزارگر جنسی پیدا شده است»
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ نام بیل کلینتوندر فهرست مسافران جت اختصاصی اپستین

در سال ۲۰۱۰، «لارا سیلزبی»، مدیر سابق موسسه «نیولایف چیلدرن رفیوجی» (یک موسسه وابسته به کلیسا که در زلزله هاییتی قرار بود کار انتقال بخشی از کودکان یتیم شده در زلزله وحشتناک این کشور را به خانواده های مناسب در آمریکا انتقال دهند)، به واسطه نقش او در ربودن و قاچاق شماری از این کودکان از یتیم خانه‌ای در «پورتو پرنس» (مرکز هاییتی) به داخل آمریکا و فروختن آن‌ها به مشتریان ثروتمند، دستگیر شد.

اما نکته بسیار مهم این بود که این بار هم یک سیاستمدار پرنفوذ آشنا به پرونده سیلزبی ورود کرد و با استفاده از قدرت خود موجب شد که هم جرم این زن از «مشارکت در قاچاق انسان» به «نادیده گرفتن قانون در مسافرت به امریکا» تغییر یابد و میزان محکومیت او هم تنها سه روز بعد از ورود این سیاستمدار آمریکایی به هاییتی برای رایزنی با مقامات هاییتی، به طرز چشمگیر کاهش یافت. آن سیاستمدار که بود: بیل کلینتون!

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ «فوری: بنیاد کلینتون با متهم قاچاق کودکان، لارا سیلزبی، مرتبط است- سکوت رسانه‌ها»
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ «نگاهی به حلقه قاچاق کودکان که به بنیاد کلینتون وابسته است»

به همان میزان، دونالد ترامپ هم رفیق چندین ساله و بسیار نزدیک اپستین بوده و کاملا در جریان «پدوفیل» بودن دوست خود قرار داشت و در چند نوبت به این گرایش اشاره کرده بود. البته تقریبا کسی در آمریکا تردیدی ندارد که فرد مفسد فی‌لارض و شهوت‌ران مریضی چون ترامپ، قطعا تجربیات مشترک زیادی با اپستین در پارتی‌های حیوانی او داشته است.

دیوید بویس، وکیلی که نمایندگی شماری از قربانیان شبکه سوء اسفتاده جنسی اپستین را بر عهده دارد، مدعی است علاوه بر ترامپ و کلینتون، افراد قدرتمند دیگری چون پرنس اندرو، پسر ملکه انگلستان، هم ویدیوهای زیادی در آرشیو اپستین داشته‌اند. به گفته بویس، بیشتر این فیلم‌ها در سیستم‌های دوربین مداربسته قصر اپستین در پالم بیچ نیویورک ضبط شده است.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ جفری اپستین و شاهزاده اندرو
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ عمارت اپستین در پالم بیچ نیویورک سیتی

 

گنداب فرهنگ فرانسوی/ کابوسی به نام «آزار جنسی محارم»

همزمان با آشکار شدن ابعاد جدیدی از پرونده‌ی اپستین و دوستان گردن‌کلفت او در ماجرای بهره‌کشی جنسی از کودکان، مساله‌ی دیگری که در هفته‌های اخیر، به عنوان شاخصی از انحطاط عجیب فرهنگ اومانیستی مدرن از منظر اخلاق، فضای رسانه‌ای بین‌المللی را تکان داد، بحث قانونی شدن «ازدواج محارم» در فرانسه بود. طبق برخی آمارهای جدید جامعه‌شناختی که از فرانسه(به عنوان گهواره تمدن اومانیستی و ضددینی مدرن از مبدا انقلاب فرانسه در ۱۷۸۷) منتشر می شود، وضعیت سوء استفاده جنسی از محارم(به ویژه کودکان) در این کشور به وضعیت قرمز رسیده است.

واقعیت این است که در فرانسه به نظر می رسید که جنبش زنان علیه آزار جنسی یا «Me Too» نتوانسته تکانه و آشوبی در فضای عمومی به پا کند. اما حالا این موج جدید علیه «رابطه جنسی با محارم خردسال و علیه سوء‌استفاده جنسی از کودکان»، فرانسه را از بالا تا پایین به تأمل اخلاقی و نگرانی واداشته. نکته اینجا است که در فرانسه این فرهنگ (برقراری رابطه جنسی با کودکان) از سوی الیت فرهنگی-روشنفکری جامعه (عموما مردانه) نه تنها حمایت که «نظریه‌پردازی» هم می شده است. چه بدون مفهوم و بدون چارچوب  تئوریک، نمی‌توان دست به عمل یازید. دهه ها است که «فراخ اندیشی»، گشوده بودن به روی فکرهای نو، تجارب نو و درنوردیدن همه تابوهای اجتماعی و سنتی از جمله مورد برقراری روابط جنسی با کودکان (البته به صورت داوطلبانه) از سوی چهره‌های شاخص فرهنگی و الیت روشنفکری فرانسه مورد تأکید قرار گرفته است. در واقع گنداب عفونت‌بار کنونی در فرانسه، محصول دهه‌ها سیطره جریان لائیک، ضداخلاق و ضد دین «روشنفکری فرانسوی» بر افکار عمومی این کشور است.

به عنوان یک نمونه، هشتاد تن از معروف‌ترین چهره‌های فرهنگی و روشنفکری این کشور در ۲۳ ماه مه ۱۹۷۷ نامه ی سرگشاده ای خطاب به پارلمان فرانسه منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح شده بود. در این نامه آمده بود:

"تبدیل پدوفیلیا (میل به آمیزش جنسی با کودکان) به یک تابو، مصادره ی تحمل ناپذیر هستی و معنای زیست انسانی است. حیف است که کودکان به سبب نقش هایی که جامعه برای آن‌ها تدوین و تببین کرده نتوانند از تجارب جنسی آزاد با بزرگسالان برخوردار شوند!! "

نام بعضی از مطرح ترین ستاره-فیلسوفان درج شده در زیر این نامه که در روزنامه لوموند منتشر شد، از این قرار است: میشل فوکو، ژان پل سارتر، ژاک دریدا، لویی آلتوسر، رولان بارت، سیمون دوبوار، ژیل دلوز، ژاک رانسیر و فرانسیس لیوتار...

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ متن نامه «روشنفکران» معروف فرانسوی در ۱۹۷۷ در اعتراض به قوانین قضایی فرانسه در جرم‌انگاری رابطه با کودکان

با کمال تاسف، این نام‌ها، سال‌هاست که در فضای آکادمیک علوم انسانی و نشریات مربوط به این حوزه در کشور ما، سلطنت می کنند و هر اباطیلی که از ذهن این‌ها تراوش کرده، به عنوان تازه‌ترین و مهم‌ترین نظریات، چونان «وحی منزل»، تدریس و تقدیس شده است.

آن‌چه که به عنوان محصول سیطره «اومانیسم»، تقابل با ادیان ابراهیمی و اخلاقیات ریشه‌دار تحت نام فرهنگ «لیبرتارین» در فرهنگ غربی به طور عام و در فرانسه به طور خاص، حاکم شده، به مرور همه محدوده‌ها ومرزهای اخلاقی را در نوردیده و اکنون به سنگر خانواده رسیده و به رواج بهره‌کشی جنسی از فرزندان دامن زده است!

سنگ بنای انحراف عمیقی که «زیگموند فروید»   و «آلفرد کینزی» به عنوان مبانی تئوریک «انقلاب جنسی» پایه گذاشتند، امروز ماهیت خود را بیش از بیش به نمایش می گذارد و به دنبال قانونی کردن هر نوع قبح‌شکنی و قبح‌زدایی در روابط انسانی است.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟ زیگموند فروید(بالا) و آلفرد کینزی(پایین)، پدران «انقلاب جنسی»

شبکه جهانی صهیونیسم، در ماموریت جهانی خود برای به فساد و تباهی کشاندن عموم بشریت و زمینه‌سازی برای پیروزی شیطان، دیگر لعاب و لفاف تعارفات و رودربایستی‌ها را کنار گذاشته و به اخرین سنگرهای اخلاقی(که ضامن بقای تمدن بشری است) حمله برده است.

رهبر فرزانه انقلاب، حدودا ۴ سال قبل، در نخستین اجلاسیه‌ پنجمین دوره‌ مجلس خبرگان رهبری(۸ خرداد ۹۵) در بحث مسائل اخلاقی دنیای مدرن پیشگویی‌ای صورت دادند که امروز شاهد عینیت یافتن آن در دنیای غرب هستیم:

"یک عده‌ای خیال می‌کردند -در سالهای قبل- در غرب که آزادی زن‌ و مرد و ارتباط زن‌ و مرد هست، هوس‌ها کمتر است و انگیزه‌ها کمتر است؛ اینجایی که محدودیت هست، الاِنسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِع! حالا معلوم شد که نخیر بعکس است؛ آنجا که آزادی هست، آنجا که هیچ‌گونه حدومرزی برای ارتباط زن‌ومرد وجود ندارد، روزبه‌روز شهوات جنسی در آنها قوی‌تر، فعال‌تر، خشونت‌آمیزتر، مهاجم‌تر دارد بُروز و ظهور پیدا می‌کند. و در این حد هم متوقف نخواهد ماند؛ در آینده‌ای که ما نمی‌دانیم کِی خواهد بود، بحث به ازدواج محارم خواهد رسید! بحث به کارهای حساس‌تر خواهد رسید؛ یعنی دنیای فساد اخلاقی به این سمت دارد می‌رود؛ اینها بحث مسائل اخلاقی‌اش بود. "

 

 پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک

سهیل صفاری؛ اخیرا حساب رسمی کمپانی والت دیزنی (بزرگ‌ترین کمپانی سرگرمی‌سازی برای کودکان) با عنوان «دیزنی پلاس»، پستی عجیب با تصویری از سریال «Wayward Pines» منتشر کرده که در بین کاربران آمریکایی شبکه‌های اجتماعی جنجالی شد.

ترجمه این پست به شرح زیر است:

 

"ستاره چیزهای بیشتری برای شما می آورد. با محتوای سرگرمی بزرگ‌تر، گستاخانه‌تر و شجاعانه‌تر چیزهای بسیار بیشتری برای پخش در دیزنی هست. "

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

متن این پست، در ترکیب با تصویر ضمیمه است که معنای بسیار تاریک و مبهمی به خود می گیرد: تصویر دست تیره و ترسناک و بزرگ یک هیولا با ناخن‌های تیز و زشت که دست لطیف، کوچک و سفید یک کودک خردسال آن را گرفته است.

شرکت والت دیزنی، یکی از غول‌های اصلی دنیا در عرصه سرگرمی (به ویژه برای کودکان)، یکی از بازوهای اصلی جریان گلوبالیست است که به دنبال برقراری «نظم نوین جهانی» هستند. دیزنی در پروژه‌های اصلی این جریان، از قبیل ترنس-هیومانیسم (ترکیب ارگانیسم با ربات و سلطه‌ی هوش مصنوعی بر زندگی بشر)، سیستم‌های واقعیت مجازی (از جمله متاورس)، جنسیت‌زدایی از بشر و ترویج و گسترش هویت‌های جنسی جدید، اجرای سند توسعه پایدار (معروف به ۲۰۳۰)، حاکم کردن هویت دیجیتال و سیستم اعتبارسنجی اجتماعی، حذف پول نقد و کسب و کارهای سنتی و تبدیل هر چه بیشتر هویت اجتماعی به کدهای دیچیتال، عادی‌سازی آمیزش گونه انسان با گونه‌های غیرانسانی و... همواره عضو مهمی از جریان ادراک‌سازی و القاء بوده و هست. اما حمله به دنیای معصومانه‌ی کودکان و ترویج اخلاقیات انحرافی، نابودی بنیان خانواده و عادی‌سازی و حتی «دوستانه» نشان دادن موجودات شریر و اهریمنی، بلاتردید نشان از ریشه‌های شیطانی و سیاه این شرکت دارد.

 

نام والت دیزنی، از ابتدای فعالیت و شهرت‌یافتنش با داستان‌هایی درباره‌ی علاقه‌ی او به علوم غریبه، جادو و محافل سرّی تاریک پیوند خورده است. اما این‌ها فقط شایعات و گمانه‌زنی نیست. گزارش‌هایی درباره‌ی عضویت او در رده‌ی بالای فرقه‌ی ماسونی «رُزی کروسیس» (تصلیب گلگون) و عضویتش در لژماسونی «دوموله» وجود دارد. به علاوه، قرائن و اماراتی روشن در محصولات خود دیزنی وجود دارد که نشان‌گر یک وجه پنهان و سیاه در پس پرده‌ی این نام معروف است.  بی‌جهت نیست که کارتون‌ها و انیمیشن‌های این کمپانی به طرزی عجیب و وسواس‌گون با تصاویری زیرپوستی و اصطلاحا سابلیمینال از نمادهای مشهوری چون «هرم»، «تک‌چشم»، «جغد» و امثال این‌ها نشان‌گذاری شده است.

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر دیزنی در لباس فرم لژ ماسونی دوموله

 

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

در مستندی به نام «زندگی مخفی والت دیزنی»، قطعه‌ای(مربوط به 1940) از خود والت را می بینیم که برای طراحی میکی ماوس، ابتدا یک «پنتاگرام» رسم می کند! پنتاگرام یا ستاره پنج‌پر باز از معروف‌ترین نمادهای شیطان‌پرستی و از مشخصات بافومت است.

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

والت دیزنی در سال 1940، برای معروف و محبوب کردن شخصیت اصلی این کمپانی، یعنی «میکی ماوس»، یک پروژه‌ی انیمیشن در هفت قسمت با عنوان «فانتازیا» تولید کرد که شاید معروف‌ترین آن «دستیار جادوگر» است. قسمت هفتم این مجموعه کارتون که از قضاء، بسیار فضای سنگین، پر از نماد و با موسیقی کلاسیک به شدت نخبه‌گرا دارند، «شبی روی کوهستان بی آب و علف» (A night on the bald mountain/Ave Maria) نام دارد که برگرفته از اپرای ساخته‌شده توسط آهنگساز مشهور روس، «مودست موسورگسکی» به همین نام است.

 تم داستانی این اپرا،  مراسمی به نام «سبث جادوگران» است که در کلیسای مسیحی(هم شاخه کاتولیک و هم ارتدوکس شرقی) با ربط دادن آن به یحیای قدیس، آن را به عنوان «عید یحیای قدیس» بازنام‌گذاری کردند که در ماه ژوئن و در زمان انقلاب تابستانی(کوتاه‌ترین شب سال) صورت می گیرد. طبق اساطیر نژاد اسلاو، در این شب، مخصوص ظهور اهریمنی به نام «چورت» (Tchort) است که همه هیولاها، دیوها و موجودات شریر تحت فرمان خود را برای انجام مناسکی شیطانی به بالای کوه «طاس» (بی آب و علف) فرامی خواند.

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر چورت

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

اما بسیار قابل‌تامل است که فردی به نام «آنتون سزاندور لاوی»، موسس آیین شیطان‌پرستی مدرن و کلیسای شیطان در آمریکا، کتابی به نام «مناسک شیطانی» دارد که در واقع دستورالعمل انجام مناسک و نیایش‌های شیطانی برای پیروان اوست.

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر آنتون سزاندور لاوی

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

 

 فصلی از این کتاب «شبی در کوه بی‌ آب و علف-ادای احترام به چورت» نام دارد. چورت در اسطوره‌های شرق اروپا و نزاد اسلاو، یک اهریمن بسیار معروف است و بسیاری از محققان، او را تجسم دیگری از ابلیس در فرهنگ مسیحی می دانند.

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

 

سزاندور لاوی در این بخش، ضمن تشریح جزییات آیین فراخوانی و استمداد از اهریمن «چورت»، والت دیزنی را راهنمای خوبی برای تنظیم صحنه‌ی انجام این آیین شیطانی معرفی می کند!

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر

ظاهرا از کمپانی که مدیرعامل سابق آن، مایکل لَنی، به جرم پدوفیلی و ارتباط جنسی با افراد کم‌سن به زندان افتاده، مدیر سابق بخش موسیقی آن، جون هیلی، گرداننده‌ی یک شبکه‌ سوءاستفاده جنسی از کودکان بوده و مدیرعامل کنونی آن، سوزان آرنولد، یک سوپرفمینیست و هم‌جنسباز علنی است، انتظار دیگری جز تلاش برای پیوند زدن دنیای معصومانه کودکان با دنیای سیاه شر نمی توان داشت.

پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر محکومیت مایکل لَنی، مدیرعامل سابق دیزنی
پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر بازداشت جون هیلی
پشت‌پرده پیام شوم والت دیزنی در فیسبوک +تصاویر سوزان آرنولد، منحرف جنسی و مدیرعامل جدید دیزنی!

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 12 اسفند 1402
 
اکنون که به دوره پساانتخابات وارد می‌شویم، بحث از ارتقای امر سیاسی و فعال کردن رای مردم، موضوع مهمی است که باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. چگونه می‌توان رای مردم را در سطح سیاسی فعال کرد و از امتداد آن سخن به میان آورد؟ بحث از پرسش مذکور و ابعاد آن مساله‌ای است که «وطن امروز» در قالب پرونده «ارتقای امر سیاسی» آن را به گفت‌وگو با نخبگان گذاشته است. در همین راستا در نخستین گفت‌وگو، به بحث و تبادل نظر با دکتر داوود مهدوی‌زادگان، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پرداخته‌ایم.
***
* یکی از اشکال‌هایی که به بحث کنشگری سیاسی در کشور ما وارد می‌شود، ماهیت توده‌وارگی آن است. در این طرح چنین گفته می‌شود که ما در چند دهه گذشته همه ساختار‌های واسط و تنظیم‌گر کنش مردمی همچون صنوف، احزاب، رسانه‌های مستقل و... را از میان برده‌ایم، لذا حاکمیت به نحو مستقیم با توده بی‌سر و شکل مردمی مواجه است؛ شما این مساله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مساله‌ای را که به آن پرداختید، بحث بسیار مهم و خوبی است. نمی‌خواهم به صورت تخصصی وارد بحث امر سیاسی که فیلسوفان سیاسی طرح می‌کنند شوم، لذا به معنای عام، امر سیاسی را به کار می‌گیرم تا گفت‌وگو پیش برود. سیاست را اگر به معنی عام آن تعریف کنید، به باور من هر نوع کنشی که در ساحت جامعه رخ می‌دهد و به نحوی با مفاهیمی چون قدرت، خدمت، کارگزاری، اداره و... ارتباط داشته باشد، می‌توانیم بگوییم با امر سیاسی مواجه هستیم. یعنی امر سیاسی نمی‌تواند اختصاص به کنش خاصی داشته باشد. برای مثال نمی‌توانیم آن را تنها منحصر به کنشگری حاکمیت یا احزاب بدانیم و بگوییم باقی کنش‌ها «امر سیاسی» نیست. بنابراین غیر از کنش‌های حزبی و حاکمیتی، هر کنشی در سطح جامعه با آن تعریفی که عرض کردم انجام شود، شأنی سیاسی یافته و کنش سیاسی به حساب می‌آید. بر همین اساس اگر بخواهیم پیش برویم، باید مقداری در نسبت‌هایی که به کنش‌های سیاسی می‌دهیم، دقت بیشتری انجام شود. برای مثال همین مفهوم توده‌ای بودن که به کنش مردمی نسبت داده می‌شود، با توجه به معنایی که از کنش سیاسی کردیم زیر سوال می‌رود. یعنی اینکه بگوییم اگر کنش ما کار حزبی باشد، توده‌ای نیست و اگر کار مردمی باشد، توده‌وار می‌شود. خب! این غلط است. مراد از توده‌وار نیز یک کار هیجانی و بدون پشتوانه عقلانی است. با این تعریف از توده‌وارگی من درست نمی‌دانم بگوییم کار حزبی کنش سیاسی است و کار مردمی توده‌وار است. کنش مردمی هم دارای تشکلی است، عقلانیتی داشته و فاقد سازمان نیست، حالا این را در ادامه توضیح می‌دهم اما خلاصه آنکه اگر آن تعریف عام ابتدایی را اخذ کنیم، باید این تقسیم‌بندی‌های دوگانه را کنار بگذاریم. وقتی هر کنشی را به این معنا بتوانیم کنش سیاسی بدانیم، باید صورت‌بندی جدیدی را از امر سیاسی ارائه دهیم. چه بسی نسبت‌ها در این توضیح ما جابه‌جا شود. یعنی حتی شاید بتوان حرکت‌های حزبی را متهم به توده‌وارگی کرد و حرکت‌های مردمی را عقلانی و با سامان‌دهی بدانید. الان احزاب فاشیستی را شما چگونه تفسیر می‌کنید؟ آیا کنش‌های پیروان آن احزاب توده‌وار نیست؟ عمل اینها توده‌وار است. چه میزان از پیروان احزاب مبتنی بر عقلانیت عمل می‌کنند؟ آن شدت تابعیت و اطاعت که در حزب وجود دارد، در کنش جمعی غیرحزبی مردم از اساس وجود ندارد. مضاف بر این مساله اگر شما کنش‌های جمعی مردمی را که دارای پشتوانه فرهنگی، دارای عقلانیت و سابقه بوده لحاظ کنید، آن را به سختی می‌توان به توده‌وارگی متهم کرد. ملت ایران در 200 سال اخیر، همواره در کنشگری سیاسی بوده‌اند، شما نمی‌توانید 200 سال فعالیت سیاسی آنها را متهم به توده‌وارگی کنید و برای مثال بگویید احزاب غیرریشه‌دار کنش سیاسی ناب داشته‌اند. در همین اغتشاشات سال گذشته، آیا اینها کنش‌های هیجانی و توده‌ای نبود؟ خیلی سریع این اغتشاشات به خشونت هم تبدیل شد و کمک کرد به از هم‌ پاشیدگی جامعه. خب! ملت ایران با حرکت مذکور همراهی نکرد، خیلی هم سعی شد تا مردم را بسیج کنند اما مردم در این حرکت مشارکت نکردند. با این حال مردم در همان سال حضور گسترده‌ای در ۲۲ بهمن داشتند. این چه معنایی دارد؟ این به باور من یعنی ملت ایران دارای عقلانیت و شعور سیاسی بالایی هستند. اینها قدرت تشخیص دارند. مضافا کنش آنها نشان می‌دهد از یک رهبری هم تبعیت می‌کنند، لذا حرکت آنها دارای اصولی است.
* اشکالی که وجود دارد آن است که مثال شما پیرامون اغتشاشات اخیر تایید‌کننده سخن آنان است. برای مثال جامعه شناسان پس از این اغتشاشات عموما معتقد بودند باید نهاد واسط باشد تا خواست مردم را به حاکمیت منتقل کند. نهاد‌هایی مانند رسانه، صنوف، احزاب و... کارکرد این واسط را دارند که از خشونت جلوگیری می‌کند.
بحث را به نقطه خوبی رساندید. اساسا جامعه توده‌وار پدیده‌ای مدرن است. یعنی ما در گذشته چنین موضوعی را نداشته‌ایم. این توده‌وارگی را باید در سنت مدرن مطالعه کنید. ریشه و دلایل آن در مدرنیته است، لذا اگر بخواهیم به یک جامعه دینی و غیرمدرن نسبت دهیم، این نسبت توضیح‌دهنده نیست. پیش از انقلاب جامعه دینی سامان‌دهی خود را داشته است. در قالب مرجعیت، اجتهاد و  آثاری نظیر توضیح‌المسائل، مفاتیح‌الجنان و... کنش‌ها و مناسک خود را بخوبی سامان می‌داده است، لذا فقه و شریعت جامعه دینی را سامان می‌داده است. اگر هم انقلاب شد با تکیه بر همین سامان‌دهی و پشتوانه رخ داد، لذا هیچ نوع نسبت توده‌وارگی به انقلاب ما متصل نمی‌شود اما شما همین نسبت توده‌وارگی را می‌توانید به جامعه مدرن بدهید. یعنی جامعه ما به هر میزان که مدرن‌تر می‌شود، توده‌وارگی ما شدت بیشتری به خود می‌گیرد. شکل‌گیری آن نیز به واسطه عملکرد نخبگان است. همین نخبگان دگراندیش یا غرب‌اندیش هستند که جامعه ما را به سمت توده‌ای شدن سوق می‌دهند. می‌دانم این ادعا بزرگ است اما توضیح آن را عرض خواهم کرد. اغتشاشات سال ۱۴۰۱ را نگاه کنید. این اغتشاشات شاهد مثال نیست، بلکه یک سوژه خوب پژوهشی است. همین افراد جامعه‌شناس که انقلاب را به نفی نهاد‌های واسط و توده‌ای کردن جامعه متهم می‌کنند، اینها در اغتشاشات ۱۴۰۱ چه عملکردی از خود نشان دادند؟ جز این است که سکوت کردند؟ کدامیک از آنان معترضان خشونت‌طلب را به نافرمانی مدنی متمایل ساخت؟ مگر نافرمانی مدنی کنش مطلوب آنان نیست؟ کنشی که اتفاقا به باور خودشان توده‌ای نیز نیست. علاوه بر سکوت، برخی از آنان حتی تحریک می‌کردند، تئوریزه می‌کردند خشونت را. اگر نخبگان دگراندیش آنچنان همراهی نمی‌کردند آتش آنقدر شعله‌ور می‌شد؟ دانشگاه‌ها آنقدر ملتهب می‌شد؟ ما فراموش نکرده‌ایم اینها را. هیچ‌گاه نیز در طول این اتفاقات مردم را به نافرمانی مدنی دعوت نکردند. می‌خواهم عرض کنم اتفاقا اینها در آن زمانی که طرفدار‌های آنان در رخوت هستند و خودشان قدرت ندارند، پرچم نافرمانی مدنی را بالا برده و انقلاب را به توده‌ای بودن متهم می‌کنند اما هنگامی که احساس می‌کنند روزنه‌ای باز شده که می‌توان به واسطه آن اعمال قدرت کرده و به حاکمیت فشار بیاورند، همه این بحث‌ها را کنار می‌گذارند. الان شما آرش نراقی را ببینید. مقاله‌ای در مشروعیت خشونت دارد. یا حبیب‌الله پیمان در فتنه ۸۸ خشونت‌طلبی را توجیه‌ می‌کرد. با مشاهده اغتشاش‌ها ادبیات به یک‌باره تغییر کرد. پشتوانه اساسی حرکت همین نخبگان توده‌وار عمل کردن طرفداران است.
* ریشه این شیوه از کنشگری جریان روشنفکری را در چه می‌دانید؟
ریشه اینها در اشرافی‌گری در تفکر است. اینها یک اشرافی‌گری تئوریک در ذهن خود دارند که می‌گویند فکر از ما، عمل از مردم. ما به جای مردم فکر می‌کنیم، لذا معتقد‌ند ما سرمشق را می‌نویسیم و مردم باید انجام دهند. 
حالا اگر جامعه‌ای بخواهد از اینها سوال کند، خود فکر کند و عمل کند، سریع با انواع برچسب‌ها از جمله همین توده‌وارگی آن را مورد اتهام قرار می‌دهند. جریان مذکور با استفاده از دستگاه تبلیغاتی که دارند، سوءاستفاده کرده و جامعه‌ای را که می‌خواهد مقداری عقلانی فکر کند پس می‌زند. برای نمونه مگر همین آقای حجاریان نبود که شعار فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا را طرح کرد؟ این شعار چه معنایی می‌دهد؟ این شعار یعنی قائل شدن به توده‌وارگی. در ایام دوم خرداد، پس از پیروزی، آقای خاتمی در مصاحبه خود با مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ۲ ماه پس از پیروزی این مساله را طرح کرد که ما مطالبات مردم را بالا بردیم، به همین دلیل هم پیروز شده و رای آوردیم. حالا این مطالبات به دولت فشار می‌آورد. حالا چگونه برای دولت ضربه‌گیر درست کنیم؟ پیشنهاد حجاریان این بود که باید 2 حوضچه را درست کنیم تا مردم را داخل این حوضچه‌ها انداخته و آنان را کنترل کنیم. این 2 حوضچه اما چیست؟ یکی حوضچه جامعه مدنی است و دیگر حوضچه احزاب سیاسی. مردم را باید با جامعه مدنی و حزب سرگرم کرد. باید اینها را واسطه کرد تا ضربه‌گیر دولت ما شوند. یعنی اینها ابزاری به مفاهیم مذکور نگاه می‌کنند. حالا اگر دولت متعلق به آنها نبود، تفسیر‌ها عوض می‌شد. خلاصه آنکه می‌خواهم بگویم این جماعت برای رسیدن به قدرت جامعه را توده‌وار می‌کنند، دنبال تهی کردن جامعه از عقلانیت هستند، می‌خواهند جامعه تابع و مطیع باشد، دستورات باید از نهاد‌های واسط تزریق شود. پس از رسیدن به قدرت توده‌وارگی برای آنها ضرر می‌شود، لذا از حزب و جامعه مدنی سخن می‌گویند تا اراده مردم را مهار کنند.
گذشته از اشرافیت در تفکر، مساله دومی که جامعه توده وار را پدید می‌آورد، نگاه ابزاری به جامعه است. نگاه‌های ابزاری باعث توده‌وارگی جامعه می‌شود و این اندیشمندان سیاسی مدرن اساسا نگاه‌شان به مردم نگاه ابزاری است. شما این را از خود هابز تا امروز می‌توانید دنبال کنید. در جامعه ایرانی ما نیز که نگاه ابزاری در میان روشنفکران بیداد می‌کند. اساسا جاده میان مردم و این جریان‌ها یک‌طرفه است. حالا شما در غرب می‌روید باز ملاحظه مردم بیشتر است، نمی‌گویند مردم ولی‌نعمت ما هستند اما به هر صورت قرارداد اجتماعی بسته شده و یک توسعه و آبادانی آورده می‌شود. جریان غرب‌گرا همین را هم به بار نمی‌آورند و جاده را کاملا یک طرفه می‌بینند. مردم تنها ابزار رسیدن ما به قدرت هستند، پس از رسیدن به قدرت نیز خدمت به مردم مهم نیست.
* در میانه سخن بحثی کردید که جامعه دینی ساختارمندی خاص خود را دارد؛ پرسش این است که آیا این ساختارمندی که بیان کردید امروز در جامعه ایران معاصر ایران کار می‌کند؟
مسلما کار می‌کند؛ اتفاقا خوب هم کار می‌کند و به همین دلیل است که این نخبگان جریان تجدد جامعه عقلانی و متدین را متهم به توده‌وارگی می‌کنند. اینها با اینگونه اتهامات می‌خواهند جامعه را پس بزنند. در تعبیری که من کردم اساسا در کنش سیاسی و امر سیاسی، جامعه به عنوان یک کنشگر اصلی هیچ نقشی ندارد. چالشی که اکنون همین غربگرا‌ها با جامعه انقلابی و دینی دارند، بر سر حضور کنشگری مستقل سیاسی مردم است. ناراحتی اینها از این است که مردم از اینها تبعیت نمی‌کنند. به عبارتی مرجعیت سیاسی مردم جای دیگر است. بحث‌های پیرامون انتخابات که اکنون مطرح است و دعوت به عدم مشارکت می‌کنند، ظاهر قضیه این است که می‌گویند حکومت دنبال کسب مشروعیت است. اصل قضیه این است که اینها به دنبال خارج کردن مردم از صحنه سیاست هستند. کنشگری سیاسی را می‌خواهند از مردم بگیرند. فقط وقتی که ما گفتیم بیایند و وارد سیاست شوند باید بیایند.
اینها تناقضات جریان مذکور است. غربگراها می‌گویند جریان انقلاب به دنبال آن است که مردم مشارکت حداقلی داشته باشند تا خودشان رای بیاورند. پس در این صورت قاعده این است که شما مردم را به مشارکت حداکثری دعوت کنید، اما امروز اینها به دنبال مشارکت حداقلی هستند. اکنون شما به خیال خودتان با موافقان حاکمیت چه فرقی دارید؟ شما قاعدتا باید مردم را دعوت کنید اما ناخواسته تأییدگر همین جریان‌های انقلابی برای مثال می‌شوید. اینها تناقضات 
اینهاست.
رهبر معظم انقلاب طی روزهایی که گذشت فرمودند مشارکت حداقلی کشور را یا به سمت دیکتاتوری سوق می‌دهد یا هرج و مرج. این استدلال عقلی محکمی بود که اینها را به انفعال واداشت. دگراندیشان اگر ضد دیکتاتوری هستند چرا دعوت به مشارکت نمی‌کنند؟ اگر می‌خواهند هرج و مرج نباشد، چرا دعوت به انتخابات نمی‌کنند؟ اینها همگی تناقضات روشنفکران ما است.
خلاصه! جامعه انقلابی و دینی ما از یک عقلانیت مستحکم برخوردار است که روشنفکران را آزار می‌دهد. این عقلانیت مانع از توده‌وارگی جامعه که مطلوب آنان است می‌شود.
* گذشته از مساله توده‌وارگی که توضیح مفصلی پیرامون آن دادید، مساله بعدی ما در ذیل کلان عنوان ارتقای امر سیاسی، بحث از افشاگری بود. چیزی که طی چند سال گذشته در صحنه سیاست رواج یافته آن است که کنش سیاسی به افشاگری تنزل یافته و جریان‌ها با افشاگری مطرح شده و با افشاگری از صحنه بیرون می‌روند. دیدگاه شما نسبت به این موضوع چیست؟
این سبک از افشاگری حرکت اپوزیسیونی است. جریان معاند و مخالف نظام اسلامی چنین رفتار‌هایی دارد. 
* سنخ رفتار را می‌فرمایید؟
بله! این شکل کار در جریان مدرنیته و نخبگان آن شکل گرفته و ریشه دوانده است و متأسفانه بخش‌هایی از جامعه انقلابی و مسؤولان نیز به آن مبتلا شده‌اند. این افراد برای کسب مشروعیت خود بهترین راه را در تخریب می‌بینند؛ حالا چه به نحو منصفانه و چه غیرمنصفانه. می‌خواهند طرف مقابل را تحقیر و کوچک کنند. یکی از ابزار‌ها نیز برای این مضمون افشاگری است. یعنی اینکه با تفکر خویش اقدام به اثبات جریان سیاسی خود کنند، چنین چیزی در آنها وجود ندارد. در همین روز‌ها یادداشت اخیر آقای حجاریان پیرامون آیت‌الله مصباح‌یزدی را مطالعه می‌کردم. ارجاعات همگی به 2 یا 3 بحث ایشان در سال‌های ۶۹، ۷۱ و ۷۶ است. حالا تصور کنید مرحوم علامه مصباح‌یزدی را تخریب کردید، سپس چه می‌شود؟ آیا خود دستاوردی برای کشور دارید؟ ایده خود شما چیست؟ تفکر خود شما چیست؟ الان همین آقا که آیت‌الله مصباح را تخریب می‌کند، مگر مصاحبه‌های خودشان موجود نیست؟ اینگونه که اینها از دولت مطلقه هابزی دفاع می‌کنند، اصلا جایگاهی برای مردم باقی می‌ماند؟ هابز در مواجهه با مردم معتقد است آنها کل اختیارات خود را تماما، به دولت واگذار کرده‌اند. حتی اختیارات دین را، اگر امروز حاکم بگوید همه باید پروتستان شوید،  باید مردم تبعیت کنند. در لویاتان این موضوع وجود دارد. بعد امثال اینها از دولت هابزی تمام‌قد دفاع می‌کنند. شما همین گفت‌وگوی حجاریان با فاطمه صادقی را که در مهرنامه چاپ شد، مطالعه کنید. خیلی صریح از این تفکر دفاع می‌کند. مشروعیت خود را می‌خواهند از نفی دیگری‌های خودساخته به دست آورند. البته اینها یارای مقابله با دیگری واقعی را ندارند، دیگری‌های اینها خودساخته است. جدا از نظرات اینها، در اعمال جریان روشنفکر و غربگرا مردم چه جایگاهی دارند؟ به جای آنکه تکیه آنها در امور به مردم باشد، به دولت‌های غربی است. در رفتار و اندیشه این جریان وقتی دقت می‌کنید، می‌فهمید مردم هیچ جایگاهی ندارند. در ذهنیت این جماعت (مراد از این جماعت نیز تفکر مدرن است که به شکل تهوع‌آوری به ما رسیده، چرا که حتی در خود غرب با این شدت نیست!) مردم تنها کجا دیده می‌شوند؟ هنگامی که اینها بخواهند به قدرت برسند. وقتی اینها به قدرت رسیدند مردم کجا هستند؟ در هیچ‌یک از حوادث مهم مانند سیل، زلزله و جنگ اینها حضور ندارند. تازه برخی از آنها در جریان همین بلایای طبیعی، مقداری پول نیز از ملت چپاول کردند و بعد مشخص نشد پول‌ها چه شد. اصلا این پول‌ها که به اسم کمک جمع کردند چه شد؟ شما یک شهید امنیت در میان این جریان نمی‌بینید؟ در همین دفاع‌ مقدس چه کسی و با چه تفکری جبهه‌ها را پر کرد؟ همین الان اگر ایران مورد تجاوز قرار گیرد آیا اینها جبهه می‌روند؟ اصلا در فکر آنها چنین چیزی وجود دارد که برای مردم باید جان داد؟ یک بار پیش آمده اینها مانع نخبگانی شوند که می‌خواهند مهاجرت کنند؟ اصلا بگویند بله! مشکلات هست، دولت ضعیف است اما شما به خاطر کشور ایستادگی کنید. یک بار اینها چنین عملی را مرتکب شده‌اند؟ ما آنجاهایی که عرصه خدمت است، اینها را حاضر نمی‌بینیم. در حالی که اگر مردم کسی را وارد قدرت می‌کنند، برای خدمت است؛ خدمت به نقاط دورافتاده و محروم.
شیوه اینها آن است که از طریق افشاگری کسب مشروعیت کنند، لذا در حوزه اثباتی که می‌رسند، چه در عمل و چه در نظر مردم جایگاهی ندارد. همین موضوع باعث شده حاکمیت کارکرد احزاب را خود به عهده بگیرد. وقتی این نخبگان با حاکمیت همکاری نمی‌کنند، حاکمیت مجبور است که خود چند هزار نفر را به عنوان کاندید! بپذیرد. الان این همه سخن از نقد نمایندگان وجود دارد، این یعنی باید جایی پیدا شود که به حاکمیت، افراد و نامزد‌های خوب را معرفی کند. آیا نخبگان و دانشگاهی‌های ما چنین رجالی را معرفی می‌کنند؟ در جریان اصلاحات نیز چنین تصور می‌شود که کل افراد منتسب به ما پاک هستند. اینگونه که نمی‌شود. کسانی که حاکمیت را نقد می‌کنند، باید مسؤولیت‌پذیر باشند. اینها بیش از 3 دهه دولت را در اختیار خود داشته‌اند. بله! این موضوع درست است که این شکل از افشاگری وجود دارد و متأسفانه در برخی نیروهای انقلابی رسوخ کرده است. من این موضوع را زیاد صحیح نمی‌دانم. بله! اگر چیزی بر خلاف منافع عموم مردم باشد، در اینجا افشاگری جا دارد اما افشاگری‌های حزبی، جریانی، اخلاقی و سخن گفتن از پشت‌پرده افراد، اینها اصلا صحیح نیست. بله! حاکمیت به میزانی که قانون اجازه تجسس داده، ملزم به کسب اطلاعات و مجازات است اما ورای قانون و شرع نباید وارد شد، خصوصا آنکه نباید از حاکمیت در این موضوع جلو افتاد. تصور کنید طرف مقابل شما سرکوب شد، آیا خود شما ایده‌ای برای حاکمیت دارید؟ این رویکردها فضا را آلوده می‌کند. هر دو طرف نیز در این جریان می‌سوزند. مردم باید خود افراد را ببینند و نه غیری که برای خود ساخته‌اند.
* از منظر خود شما نسبت میان امر سیاسی و مردم چگونه است؟
من تصور می‌کنم با انقلاب اسلامی گفتمان جدیدی به نام اسلام سیاسی وارد عرصه شد. این گفتمان اسلام سیاسی به لحاظ ایدئولوژی و معرفتی بسیار پرقدرت بود؛ هم به لحاظ معرفتی توانایی بالایی دارد و هم به لحاظ عملی. نشانه این موضوع هم آن است که پس از ۴۵ سال از تولد آن، گفتمان مذکور هنوز زنده و پویا به سر می‌برد. شما تصور کنید در این دنیای سراسر سکولار شده نظام سرمایه‌داری اصلا مگر امکان دارد نظامی سخن از معنویت بزند و در عین حال باقی بماند؟ این موضوع که با گذشت ۴۵ سال این نظام همچنان بر سخنان اولیه خود باقی مانده، نشان از آن دارد که توانایی بسیار بالایی دارد. یکی از لوازم نظریه اسلام سیاسی مشارکت فعال مردم است. در گذشته می‌گفتند انقلاب که تمام شد دیگر مردم به خانه‌های‌شان بروند. اما سخن امام این بود که انقلاب برای مردم است و باید همه در آن مشارکت داشته باشند. این سنت از همان ابتدای انقلاب بوده و تا الان نیز حضور دارد. همه اینها به خاطر گفتمان اسلام سیاسی است که یکی از اصول آن حضور مردم در صحنه است. این رویکرد در تضاد با همه جریان‌های مدرن و مخالف با نظام است. جریان‌های مدرن خواهان نخبگانی کردن سیاست هستند. شکل اولیه آن نیز با دولت موقت بود. دولت موقت معتقد بود حالا که انقلاب شکل گرفته، مردم باید بروند در خانه‌های‌شان. می‌گفتند ما سیاست را اداره می‌کنیم. سیاست را نخبگی و محدود می‌بینند.
سیاست‌زدایی از مردم از همان روز‌های آغازین انقلاب شروع شد. اینکه آقای حجاریان در دوم خرداد مباحثی را که طرح کردم مطرح کرد، این مال دهه 70 نیست، از همان ابتدای انقلاب سیاست‌زدایی از مردم وجود دارد. حتی اگر به قبل‌تر بازگردیم، این موضوع ریشه‌دارتر است. مصدق چه کاری کرد در جریان نهضت نفت؟ او به جای آنکه مردم را به حضور در خیابان‌ها دعوت کند، به سران حزب توده می‌گوید به طرفداران  خود بگویید در خیابان‌ها حاضر نشوند، آیت‌الله کاشانی را نیز به گونه‌ای از صحنه بیرون می‌کند. هیچ دعوتی از مردم هم به نحو مستقیم نداشت. طبیعی بود وقتی مردم در صحنه نباشند، اراذل و اوباش و استعمار نسخه او را بپیچند. این را شما ادامه بده تا زمان مشروطه. وقتی مشروطه پیروز شد، سیاست‌زدایی از مردم کلید خورد. همین باعث شد جامعه دچار 20 سال هرج و مرج شود. روحانیت را نیز که می‌توانست مردم را به صحنه بیاورد ،با اعدام شیخ شهید فضل‌الله نوری از صحنه به در کردند. انقلاب اسلامی با درکی عمیق از این تاریخ 200 ساله همواره مردم را در صحنه نگه داشته  است.

:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 11 اسفند 1402

 

شروین حاجی پور ؛ «برد» جایزه را یا آبرو را؟

دوشنبه، ۱۷ بهمن‌ماه خبر برنده شدن آهنگ «برای...» از شروین حاجی‌پور که در جهت حمایت از آشوب‌های ۱۴۰۱ خوانده بود در فستیوال موسیقی «گِرَمی» در فضای‌ مجازی فارسی‌زبان بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد و خواننده اثر با انتشار تصویری از خود جمله «ما بُردیم» را ضمیمه کرد تا چنین القا کند که جامعه جهانی گوشش خریدارِ «برای توی کوچه رقصیدن» و «بوسیدن» است و اکنون برنده شدن این اثر پیروزیِ بزرگی برای کسانی است که بلوایِ اخیر را انقلاب ملی می‌دانستند و آهنگِ او را به عنوان اثرِ جنبش خود دائماً تکرار می‌کردند.

از استیج «عصر جدید» تا دریافت جایزه از دست یانکی‌ها

«جیل بایدن»، همسر «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا، در مراسم جایزه گرمی اسم شروین حاجی‌پور را خواند و او را به عنوان یکی از ۸۲ برنده جوایز درجه ۲ این فستیوال معرفی کرد. شروین برنده بخش «آهنگ تغییرات اجتماعی» شد؛ عنوانی که دقیقاً پس از بلوای اخیر کشور که نتیجه آن ریخته شدن خونِ بسیاری از هموطنانمان بود به بخش‌های جایزه این فستیوال هنری اضافه شد. خواننده‌ای که به مدد استیج «عصر جدید» یک شبه به شهرت رسید و شناخته شدنش به واسطه برنامه‌ صداوسیمای همین کشور است با بازتاب انگاره‌های واقعیت‌زدا شده، از رقص توی کوچه و بوسه علنی و سگ‌گردانی خواند تا به عنوان یک آهنگ اعتراضی در سطح اجتماع شناخته شود! جا دارد یادی از سخن جورج اورول کنیم که در مقاله «چرا می‌نویسم» نوشت: این عقیده که هنر باید از سیاست برکنار بماند، خودش یک گرایش سیاسی است.

صحنه‌ای که به خوبی روشن شده است

فارغ از محتوای شعر و این‌که چه آمال و آروزیی را دارد فریاد می‌زند، اتفاقات اطرافش و واکنش خواننده آن از اهمیت بیش‌تری برخوردار است. خواننده‌ای که شعار «انسانیت» را بیت‌الغزل فعالیت‌های خود کرده بود و غصه‌اش از حال دانش‌آموزان در مدرسه تا کودکان افغانی ادامه داشت، امروز از دست جیل بایدن، زن اول آمریکا جایزه گرمی را دریافت می‌کند. حالا صحنه از قبل بسیار روشن‌تر شده است و به پایان شعارهای زیبا و فریبنده رسیده‌ایم.

پیروزی؛ البته با طعمِ تلخ تحریم

او از «زن اول» کشوری جایزه دریافت کرد که در یک دهه گذشته سنگین‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین تحریم‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی را بر مردم کشورش اِعمال کرده است. او از «زن اول» کشوری جایزه دریافت کرد که به شکل گستاخانه، فرمانده نظامی کشورش را در خاک ثالثی شبانه و سنگدلانه به شهادت رسانده و داغی فراموش نشدنی را بر جانِ مردم ایران حک کرده است. شروین جایزه‌ای را که نشانه «بُرد» می‌داند از دست زن اول کشوری دریافت کرده است که حتی نسبت به بیمارانِ موسوم به «پروانه‌ای» هم رحم نداشته و داروهای این بیماری صعب‌العلاج را هم تحریم کرده است! برنده شدن شروین حاجی‌پور، با حمایت از کشوری است که سالیان سال، خونخواری چون صدام‌حسین را حمایت کرد تا چون کفتاری درّنده به جانِ مردم بی‌گناه کشورش ـ ایران ـ بیفتد و جانِ بیش از ۳۰۰ هزار شهید را بگیرد.

کودکان افغانی، سوری، ویتنامی و...

دلسوزِ کودکان افغانستانی یادش رفته بود، شوهر آن خانم و رؤسای‌جمهور پیشین آمریکا از سال ۲۰۰۱ تا الآن جانِ قریب به ۵۰ هزار غیرنظامی افغانی را گرفته‌اند؟ کودکان عراقی، سوری، ویتامی، ترکیه‌ای و لیبیایی را چه‌طور، آن زمان که مثلاً بُهت‌زده از انتخابش بود، یادِ این کودکان افتاد؟ عجیب است که انسان، دلسوزِ درختان خیابان ولی‌عصر تهران باشد، اما متوجه آلودگی‌های زیست‌محیطی که دوستان و هم‌مسلکان همین خانم اول آمریکا در ژاپن و ویتام به بار آوردند، نباشد. فاجعه‌ای که منجر شده بود تا سالیان سال تعدادزیادی از کودکان تازه متولد شده ناقص‌الخلقة به دنیا بیایند.

برنده را جای دیگر باید جُست

او که در ایران است به خوبی حقیقت میدانی برایش آشکار است، اما باید جور دیگر انتخاب و وانمود کند. او راهی جز این ندارد که چنین القا کند: «من» و «مردم» برنده شدیم و این هنر است که بر سیاست غلبه کرد و جامعه جهانی اکنون صدای ما را می‌شنود، اما حقیقت خیلی فراتر از هوچی‌گری‌ها و سروصداهای رسانه‌ای است. برنده آن مردمی بودند که در برهه پرالتهابِ این بلوا، بزرگ‌ترین تجمع ضداستعماری در ۱۳ آبان را رقم زدند و به آن کشور، رئیس‌جمهور و زنی که اکنون شروین خوشحال و مست از دریافت جایزه از دست آنان است یک «نه» بزرگ گفتند. برنده روح‌الله عجمیان بود که در شرایط سختِ اقتصادی و معیشتی زندگی کرد و بزرگ شد، اما عزت این کشور و استقلالش را فدای رقصیدن‌ها و بوسیدن‌های سراسر پوچِ عصر مدرن نکرد. برنده آن مردمی بودند که برخلاف دلواپسان صوریِ کشور و مردم که سطح دغدغه‌مندیشان همچون خواننده «برای...» از حدِ رسانه تجاور نمی‌کند، در تشییع گسترده پیکر شهدا که همین چند وقت قبل صورت گرفت بار دیگر با روحِ ملی و دینی خود تجدید بیعت کردند. شروین بُرد، اما چه چیزی را؟ جایزه یا آبرو؟


:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 10 اسفند 1402

کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: انتخابات آغاز شده بود و شهر در قرق نیروهای مسلح خلق ترکمن بود، آنچنان که مردم ترکمن از ترس جان خود امکان حضور در پای صندوق‌های رأی را نداشتند. همه ماجرا هم همین درگیری‌های از قبل شروع شده نبود؛ ستاد خلق ترکمن، هم همه‌پرسی فروردین ۵۸ را تحریم کرده بود و هم نیروهای ضدانقلاب تهدید کرده بودند که با رأی‌دهندگان برخورد خواهند کرد!

ایرانیان ساکن سوئد و انگلیس و دانمارک به یکی از مراکز دیپلماتیک ایران در این کشورها رفته‌اند، بعضاً ده‌ها کیلومتر راه طی کرده‌اند تا در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شرکت کنند. جمعی از منافقین و سلطنت‌طلب‌ها تجمع کرده‌اند، ناسزا می‌گویند و اگر پلیس مانع نمی‌شد حتماً حمله هم می‌کردند.

مرداد ۶۰ دومین دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار می‌شد و ترورهای منافقین در آن روز بخصوص و از میان شهروندان عادی شدت گرفته بود تا مردم بترسند و پای صندوق‌های رأی نروند. به صندوق‌های رأی هم دستشان نرسید، وگرنه اصل ماجرا را منفجر می‌کردند! یک ماه بعد هم نتیجه انتخابات را که رئیس‌جمهور بود، ترور کردند تا مردم ایران را برای شرکت در انتخابات و البته نظام را تنبیه کنند و فکر می‌کردند از این مسیر می‌توانند امتیاز بگیرند. این روایت‌های کوتاه فقط بخشی از تاریخ سختی است که مردم ایران برای حاکمیت رأی خود در این سرزمین از سر گذرانده‌اند. از همان مشروطه تا همه‌پرسی جمهوری اسلامی که آغاز نظامی بر مبنای رأی مردم در ایران و پایان پادشاهی بوده، چنان مسیر پر و پیچ و خم بوده که باید گفت مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی، به معنای واقعی کلمه جنگیده‌اند، از انقلاب مقابل طاغوت تا نبرد در برابر بعثی‌ها تا مقاومت مقابل هر استکبار و هر تروریسمی. جنگیده‌اند تا خود حاکم بر سرنوشت خود باشند و دیگری برایشان تصمیم نگیرد.

ماجرای فتنه تقلب در دور دهم انتخابات ریاست جمهوری و ایستادن مقابل رأی مردم هم فصل دیگری از دشمنی‌ها با حق رأی مردم ایران بود. فتنه‌ای که از ماه‌ها قبل از انتخابات ۸۸ تا همین اکنون می‌کوشد مردم را از صندوق رأی، سلامت آن و نتیجه بخشی آن ناامید کند.

واقعیت این است که رأی دادن در ایران همیشه این‌قدر سهل و لطیف نبوده که با ترانه وطنم، وطنم و ذوق رأی اولی‌ها و شادی مدنی همراه باشد. برخی برای آن حتی جان داده‌اند. گذر از سلطنت تا رسیدن به جمهوریت، مسیر پر پیچ و خم و پر خطری بوده است که این مردم – فراتر از جناح‌بندی‌های کنونی، فراتر از قومیت‌ها، بعضاً حتی فراتر از دین خود- آن را پیموده‌اند. حالا در این نقطه که ساده‌ترین بخش نقش آفرینی مردم در حاکمیت دموکراسی در کشور است، برخی باز از تحریم می‌گویند و می‌گویند از این حق خود که برای آن خطرها کرده‌اید، خون‌دل‌ها خورده‌اید و رنج دوران برده‌اید، صرف نظر کنید، فقط، چون کاندیدایی که ما دوست داریم در انتخابات نیست، گرچه همفکران دیگر ما حضور دارند! این خودخواهی سیاسی و دیکتاتوری به اسم دموکراسی، یکی از مؤلفه‌های سیاستمداری به سبک اصلاح‌طلبی در ایران است!

براندازان که تکلیف روشنی دارند و طبعاً باید انتخابات را تحریم کنند و من هم اگر یک برانداز بودم، رأی نمی‌دادم. وقتی کسی در تلاش – هر چند متوهمانه- برای سرنگونی نظام حاکم است، حضورش در انتخاباتی که همان نظام برگزار می‌کند، وجهی ندارد، اما بخش تندرو اصلاح‌طلبان که این روزها فکر می‌کند با تحریم انتخابات می‌تواند نقش متفاوتی ایفا کند و امتیاز بگیرد، هر گاه بوی قدرت حس می‌کند، فعال و بلکه بیش‌فعال انتخاباتی می‌شود و تا جایی که مقدور شود، وارد حاکمیت می‌شود، وقتی هم که ببیند رأیی ندارد و نتیجه انتخابات، نشستن آن‌ها بر کرسی انتخابات نیست، زیر میز دموکراسی می‌زند. کسی اگر دلسوز مردم است، باید این دورویی اصلاح‌طلبان تحریمی را به مردم نشان دهد تا کسی ابزار سیاسی بازی این جماعت قرار نگیرد.


:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 10 اسفند 1402

کانال تلگرامی اشراق مطلبی با عنوان پایان نظام جهانی حقوق بشر که برگرفته از یادداشت اگنس‌کالامار، دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل، است را منتشر کرد:

اگنس‌کالامار، دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل، طی یادداشتی در «فارن‌افرز» مورخ ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، «جنایات جنگی و نقض قوانین بین‌المللی» توسط اسرائیل در غزه و وتوی قطعنامه‌های آتش‌بس توسط آمریکا را به معنای پایان «نظم مبتنی بر حقوق بین‌الملل» خوانده است.

وی بمباران مناطق مسکونی، محاصره و منع ورود مواد غذایی و بهداشتی و سوخت به غزه را مصداق «مجازات دسته‌جمعی» مردم غزه از سوی اسرائیل دانسته است. کالامار، رفتار امروز اسرائیل را نتیجه راهبرد به‌اصطلاح «جنگ علیه تروریسم» آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر می‌داند که کارزاری را بر این مبنا آغاز کرد که «هر کاری در تعقیب تروریست‌ها، مجاز است» و پیامد این سیاست در کشتار گسترده غیرنظامیان توسط «حملات هوایی آمریکا در افغانستان، عراق، پاکستان، سومالی و سوریه» نمود یافت و بعدها روسیه نیز از همین توجیهات برای حملات هوایی در اوکراین و چین نیز از همین توجیه برای سرکوب اویغورها، سوءاستفاده کردند.

دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل، حمایت جدی مالی و تسلیحاتی آمریکا و حتی سکوت حمایت‌آمیز اروپا از اسرائیل را به منزله «فرسایش نظام جهان‌شمول حقوق‌بشر» قلمداد کرده که طبق آن «همه افراد، بدون استثنا، فارغ از نژاد و جغرافیا، از حقوق برابر برخوردارند». وی حمله اسرائیل به غزه را مصداق نقض آشکار «علامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون نسل‌کشی، هر دو مصوب ۱۹۴۸» عنوان نموده است. به‌ویژه که دادگاه لاهه نیز ادعای آفریقای جنوبی را رد نکرد. محدودسازی آنروا نیز به عنوان آژانس رسمی سازمان ملل، توسط آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی، با ادعای حقوق‌بشری آنان منافات دارد.

نویسنده با تشبیه رفتار اسرائیل با فلسطینیان از ابتدای تشکیل این حکومت در ۱۹۴۸ به رفتار فاشیسم نازی با یهودیان در ماجرای هولوکاست، اخراج گسترده و آوارگی فلسطینیان از موطن‌شان را مصداقی برجسته از «فراموشی درس‌های اخلاقی جنگ جهانی دوم» در طول قرن بیستم خوانده است. علاوه بر اینکه نویسنده ضمن محکومیت عملیات طوفان‌الاقصی، آن را نتیجه «۵۶ سال اشغال‌گری اسرائیل» می‌داند.

به نظر کالامار «اسرائیل و بزرگترین حامی آن، ایالات متحده، باید بپذیرند که هدف نظامی اعلام‌شده مبنی بر حذف حماس، هزینه هنگفتی برای جان غیرنظامیان و زیرساخت‌های غزه داشته که از منظر قوانین بین‌الملل، توجیه‌پذیر نیست». وی توقف نبرد، مبادله اسیران و در نهایت «لغو سیستم آپارتاید اسرائیل» را راه‌حلی می‌داند که به صلح بلندمدت در خاورمیانه منجر خواهد شد.

علی‌رغم انتقادات گوناگون از آمریکا، دولت بایدن هم‌چنان بر تداوم حمایت‌ها از جنایات اسرائیل در غزه، پافشاری می‌کند. امری که ناظر به نیازمندی آمریکا به احیای بازدارندگی اسرائیل برای حفظ بلوک متحدانش در منطقه حکایت دارد. سیاستی که پیش‌نیاز کاهش تمرکز آمریکا بر منطقه برای چرخش به سوی شرق آسیا و مهار چین است.کانال تلگرامی اشراق مطلبی با عنوان پایان نظام جهانی حقوق بشر که برگرفته از یادداشت اگنس‌کالامار، دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل، است را منتشر کرد:

اگنس‌کالامار، دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل، طی یادداشتی در «فارن‌افرز» مورخ ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، «جنایات جنگی و نقض قوانین بین‌المللی» توسط اسرائیل در غزه و وتوی قطعنامه‌های آتش‌بس توسط آمریکا را به معنای پایان «نظم مبتنی بر حقوق بین‌الملل» خوانده است.

وی بمباران مناطق مسکونی، محاصره و منع ورود مواد غذایی و بهداشتی و سوخت به غزه را مصداق «مجازات دسته‌جمعی» مردم غزه از سوی اسرائیل دانسته است. کالامار، رفتار امروز اسرائیل را نتیجه راهبرد به‌اصطلاح «جنگ علیه تروریسم» آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر می‌داند که کارزاری را بر این مبنا آغاز کرد که «هر کاری در تعقیب تروریست‌ها، مجاز است» و پیامد این سیاست در کشتار گسترده غیرنظامیان توسط «حملات هوایی آمریکا در افغانستان، عراق، پاکستان، سومالی و سوریه» نمود یافت و بعدها روسیه نیز از همین توجیهات برای حملات هوایی در اوکراین و چین نیز از همین توجیه برای سرکوب اویغورها، سوءاستفاده کردند.

دبیرکل سازمان عفو بین‌الملل، حمایت جدی مالی و تسلیحاتی آمریکا و حتی سکوت حمایت‌آمیز اروپا از اسرائیل را به منزله «فرسایش نظام جهان‌شمول حقوق‌بشر» قلمداد کرده که طبق آن «همه افراد، بدون استثنا، فارغ از نژاد و جغرافیا، از حقوق برابر برخوردارند». وی حمله اسرائیل به غزه را مصداق نقض آشکار «علامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون نسل‌کشی، هر دو مصوب ۱۹۴۸» عنوان نموده است. به‌ویژه که دادگاه لاهه نیز ادعای آفریقای جنوبی را رد نکرد. محدودسازی آنروا نیز به عنوان آژانس رسمی سازمان ملل، توسط آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی، با ادعای حقوق‌بشری آنان منافات دارد.

نویسنده با تشبیه رفتار اسرائیل با فلسطینیان از ابتدای تشکیل این حکومت در ۱۹۴۸ به رفتار فاشیسم نازی با یهودیان در ماجرای هولوکاست، اخراج گسترده و آوارگی فلسطینیان از موطن‌شان را مصداقی برجسته از «فراموشی درس‌های اخلاقی جنگ جهانی دوم» در طول قرن بیستم خوانده است. علاوه بر اینکه نویسنده ضمن محکومیت عملیات طوفان‌الاقصی، آن را نتیجه «۵۶ سال اشغال‌گری اسرائیل» می‌داند.

به نظر کالامار «اسرائیل و بزرگترین حامی آن، ایالات متحده، باید بپذیرند که هدف نظامی اعلام‌شده مبنی بر حذف حماس، هزینه هنگفتی برای جان غیرنظامیان و زیرساخت‌های غزه داشته که از منظر قوانین بین‌الملل، توجیه‌پذیر نیست». وی توقف نبرد، مبادله اسیران و در نهایت «لغو سیستم آپارتاید اسرائیل» را راه‌حلی می‌داند که به صلح بلندمدت در خاورمیانه منجر خواهد شد.

علی‌رغم انتقادات گوناگون از آمریکا، دولت بایدن هم‌چنان بر تداوم حمایت‌ها از جنایات اسرائیل در غزه، پافشاری می‌کند. امری که ناظر به نیازمندی آمریکا به احیای بازدارندگی اسرائیل برای حفظ بلوک متحدانش در منطقه حکایت دارد. سیاستی که پیش‌نیاز کاهش تمرکز آمریکا بر منطقه برای چرخش به سوی شرق آسیا و مهار چین است.


:: بازدید از این مطلب : 78
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 9 اسفند 1402

«عبدالباری عطوان» تحلیلگر مشهور جهان عرب در مطلبی در روزنامه رای الیوم با اشاره به تحولات دریای سرخ آورده است: در شرایطی که بسیاری از کشورهای عربی با داشتن صدها جنگنده و هزاران تانک و پهپاد تماشاگر کشتار ساکنان غزه به دست اشغالگران هستند، دولت صنعا تمام توان خود را روی جنگ گذاشته و نه تنها کشتی های تجاری اسرائیلی یا کشتی هایی را که حامل کالا به رژیم اشغالگر هستند، هدف قرار می دهند بلکه ناوهای جنگی کشورهای حامی و همسو با این رژیم مانند آمریکا و انگلیس را نیز هدف قرار می دهند.

وی افزود: نیروی دریایی یمن به موازات تشدید جنایات اسرائیل در غزه، اقدام به تشدید اقدامات علیه کشتی های اشغالگران و ناوهای جنگی و کشتی های آمریکایی می کنند و تهدیدات و حملات به عمق یمن و به ویژه صنعا نتوانسته رهبران یا ملت یمن را بترساند بلکه نتیجه عکس داده است.

عطوان نوشت: تاریخ این شجاعت یمنی ها را در زمانه سکوت و همسویی کشورهای عربی ثبت خواهد کرد. همچنین تاریخ عبور ملت یمن و نیروهای مسلح آن از همه خطوط قرمز و هدف قرار دادن کشتی های دو امپراتوری بزرگ تاریخ نوین یعنی انگلیس که ستاره آن افول کرده اما هنوز ابزار قدرت را در اختیار دارد و آمریکا به عنوان قدرت بزرگی که بیش از شش هزار کلاهک هسته ای در اختیار دارد، ثبت خواهد کرد.

این تحلیلگر نوشت: نیروهای مسلح یمن به دنبال ادب کردن قدرتهای بزرگ غربی پس از تنبیه کردن قدرتهای منطقه ای و کشاندن نبرد از دریای عرب و سرخ به آبهای منطقه ای فلسطین اشغالی هستند.

این تحلیلگر در پایان آورده است: برادران یمنی اعم از ملت و دولت و نیروهای مسلح آن، با ترس بیگانه هستند و از ناوهای جنگی آمریکا هراسی ندارند. آنها رژیم اشغالگر را خوار و خفیف کردند و دریای سرخ و تنگه باب المندب را به روی آن بستند؛ بدون اینکه این رژیم جرات شلیک یک گلوله را هم داشته باشد و بعید نمی دانیم که آنها دامنه تهدیدات و حمایت خود از برادرانشان در غزه را گسترش دهند و کشتی حامل کمک به ساحل غزه بفرستند. ما مطمئن هستیم که آنها در تحمیل شکست فراموش نشدنی به آمریکا، از افغانستانی ها و ویتنامی ها نیز پیشه خواهند گرفت و این آغازی بر پایان آمریکا در منطقه خواهد بود.


:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 2 اسفند 1402

کنشگری سیاسی با توجه به ماهیت پیچیده و درهم‌تنیده با روابط مختلف طبعا نیازمند مقداری نخبگی و سطحی از دانش است. از این رو این پرسش که سیاست امری نخبگانی است یا همگانی شاید در بدو امر پاسخ روشنی داشته و انسان آن را امری نخبگانی بداند. با این حال می‌توان پرسش دیگری را نیز طرح کرد: آیا سیاست امری صرفا نخبگانی است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت قطعا خیر! حداقل آنچه قطعی بوده آن است که در اندیشه رهبران انقلاب اسلامی که در تار و پود جمهوری اسلامی تنیده شده، کنشگری سیاسی نباید امری متعلق به خواص باشد. برای این موضوع می‌توان استنادات مختلفی ارائه کرد اما به نحو مختصر گویاترین سند برای این مدعا، بخشی از بیانات امام خمینی در ۹ اسفند ۱۳۶۲ است که می‌فرمایند: «بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئه‌های‌شان می‌خواهند کار را انجام بدهند، ‎‌نمی‌توانند با دخالت نظامی کار بکنند، اینها می‌خواهند با شیطنت‌های‌شان کار خودشان را‌‎ ‎‌انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به‌‎ ‎‌ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده.‎ ‎‌حالا می‌گویند سیاست حق مجتهدان است، یعنی در امور سیاسی در ایران 500 نفر ‎‌دخالت کنند، باقی‌شان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به‎ ‎‌مسائل اجتماعی نداشته باشند و چند نفر پیرمرد ملا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه‌‎ ‎‌سابق بدتر است برای ایران». 

دنباله‌های این موضوع را در دیگر مسائل نیز می‌توان جست. برای نمونه رهبر معظم انقلاب نیز پیرامون سیاسی بودن دانشگاه چنین بیان فرمودند: «صرفا حکومت‌های دیکتاتوری هستند که می‌خواهند مردم سیاسی نباشند و خدا لعنت کند دست‌هایی را که تلاش می‌کنند دانشگاه غیرسیاسی باشد». 
اما پرسش جدی در تبیین این رویکرد آن است که سیاست غیرمردمی ولو آنکه در دست صالحان و برجستگان یک جامعه باشد (همان‌گونه که در کلام امام خمینی، انتقاد از واگذاری سیاست به مجتهدان است) دارای چه اشکالی است؟ در پاسخ باید گفت سیاست بدون مردم به معنای سیاست بدون پشتوانه، فسادبرانگیز و بدون آینده است. 
این سیاست پشتوانه ندارد، چرا که در فرض سیاست‌زدایی از مردم، آنان تبدیل به توده‌های بی‌تفاوتی خواهند شد که قرار‌گیری در دوراهی‌ها و انتخاب برای آنان موجد هیچ حسی نخواهد بود. هدف از الگوی سیاست‌ورزی امامین انقلاب اسلامی تبدیل کردن مردم به هسته‌های سخت فعال، مقاوم و پیش‌برنده است که اصل انتخاب‌گری آنها در یک برآیند کلی منجر به رشد و سعادت کشور خواهد شد. هرچند در این برآیند کلی مردم ممکن است انتخاب‌های اشتباهی را نیز داشته باشند. 
سیاست بدون مردم فسادبرانگیز است، چرا که مردم مهم‌ترین ناظر ضد فساد در دل یک جامعه هستند. چنانچه مردم نسبت به وقایع سیاسی اطراف خود بی‌تفاوت باشند، کارآمدی، اصلاح و... نیز به حاشیه رفته و سیاست تبدیل به عرصه تولید ثروت برای جریان‌های قدرت خواهد شد. سیاست بدون مردم، بدون آینده است، چرا که «نیروی پیشران یک جامعه مردم هستند». 
جدی‌ترین گروهی که می‌توانند خیر عمومی را در یک فرآیند بلندمدت تأمین کرده و با اصلاح وضعیت، زندگی بهتری را تضمین کنند مردمند. نفع جریان‌های سیاسی و صاحبان قدرت، حفظ وضعیت موجود است، لذا اگر مردم از سیاست حذف شوند به معنای فقدان گروه تحول‌خواه و پیشران برای کشور است. این موضوعی است که می‌توان در حادثه‌های تاریخی نیز دنباله‌های آن را جست‌وجو کرد و با بررسی مصادیق مختلف از آن عبرت گرفت. سیاست بدون مردم یا میدان فریب نخبگان بود یا قتلگاه آنان. این موضوعی است که در تاریخ ایران معاصر، یک بار در مشروطه و یک بار در نهضت ملی شدن نفت رخ داد. در نهضت نفت با کنار گذاشته شدن مردم و تکیه بر امر سیاسی شاهد ناکامی و فریب سیاستمداران هستیم. در جنبش مشروطه نیز فقدان حضور مردم در نهایت منجر به سیطره جریان‌های وابسته به استعمار و شهادت ‌آیت‌الله شیخ‌فضل‌الله نوری شد، لذا سیاست بدون حضور مردم در نهایت همچنان که هابز می‌گوید امری به ذات شر و مخرب است، لذا سیاست سازنده، سیاستی است که از دل کنشگری مردمی بیرون آمده باشد.

:: بازدید از این مطلب : 92
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 1 اسفند 1402

محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت:

۱- سکتاریسم به معنای فرقه و گروه است و معمولا در مورد دسته‌بندی‌ها و فرقه‌گرایی‌های درون احزاب و گروه‌ها اطلاق می‌شود. سکتاریسم بیشتر در احزاب و گروه‌های چپ رواج دارد که هرازچندی دچار انشعاب می‌شوند.

آنتاگونیسم یا ستیهندگی به معاشرت‌های غیراجتماعی گفته می‌شود و به معنی دشمنی و خصومت‌ورزی ،تعارض وجدل نیز هست.

ستیهندگی معادل فارسی آنتاگونیسم است. معنای دقیق آن تضاد آشتی‌ناپذیر، ستیزی است که با لجاجت، سرکشی و نافرمانی است.

۲- یک سؤال کلیدی در تحلیل مسائل سیاسی کشور همواره در حوزه علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی، ذهن پژوهشگران را به خود مشغول داشته است و آن اینکه چرا احزاب و گروه‌ها در کشور پا نمی‌گیرند؟!

پاسخ کوتاه و مختصر آن این است که برخی احزاب و گروه‌ها در۱۰۰ سال اخیر که پس از مشروطیت سروکله آن‌ها پیدا شد دچار بیماری فرقه‌گرایی و ستیهندگی هستند.

این دو بیماری از درون، آن‌ها را روبه فروپاشی می‌برد و نفوذ خارجی و سوزن‌بانی سرویس‌های امنیتی دشمن به‌ویژه آمریکا به این فروپاشی کمک می‌کند.

۳- پاسخ فنی‌تر به این سؤال به لحاظ هستی‌شناسی و فلسفی این است که احزاب و گروه‌ها در ایران نوعی کپی‌برداری از نظم اجتماعی در غرب است که ریشه در مدرنیسم و نگاه سکولار و لائیک به مسائل سیاسی و اجتماعی در جوامع بشری دارد.

احزابی که سر در آخور و آبشخور فلسفه سیاسی غرب و مدل‌های رقابت در این جوامع دارند طی ۱۰۰ سال گذشته در سپهر سیاست ورزی بزرگ‌ترین ضربه را به اقتدار سیاسی و قدرت ملی در ایران زدند.

رهاورد این احزاب در انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و نهضت امام خمینی دو کلمه بیشتر نبود:

الف- فرمان‌برداری به‌اصطلاح مدنی از اقطاب قدرت در شرق و غرب.

ب- نافرمانی مدنی در برابر پدیداری دولت‌های ملی و مذهبی و بر باد دادن دستاوردهای انقلاب و ایستادن در برابر رهبران واقعی نهضت.

۴- نیروهای انقلاب اسلامی پس از انقلاب برای گریز از بیماری فرقه‌گرایی و ستیهندگی حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تأسیس کردند . منافقین در ۷تیر ۱۳۶۰ اولین چوب را به این بار شیشه زدند و دومین چوب را در ۸ شهریور همین سال در انفجار نخست‌وزیری فرود آوردند . کادرهای اصلی حزب و مجاهدین انقلاب در اعداد ۱۷ هزار شهید ترور و ده‌ها هزار شهید جنگ تحمیلی آسیب دیدند. اما خوشبختانه کادرهای باقیمانده و تربیت‌شده‌ای که با نفس شهید بهشتی و شهید باهنر و بزرگانی چون امام خامنه‌ای تربیت‌شده بودند بار اداره کشور را در حوزه سیاسی به دوش کشیدند.

اینکه امروز با چه مختصاتی از آرایش نیروهای انقلابی روبه‌رو هستیم یک بحث مفصل را طلب می‌کند. اما اینکه در آستانه برگزاری انتخابات نسبت به «فرقه‌گرایی» و «ستیهندگی» به‌عنوان دو بیماری در سازماندهی نیروهای انقلاب هشدار دهیم و به سمت اتحاد ملی و انسجام اسلامی حرکت کنیم، یک وظیفه و تکلیف محتوم است.

۵- باید دست آمریکا را در مداخله در امور داخلی خود به‌ویژه انتخابات بخوانیم و باید یک وحدت رویه و یک وحدت ساحات در کلیه خطوط و لایه‌های «مشارکت» و «رقابت» را مدیریت کنیم. این مدیریت باید متضمن امنیت ملی، اقتدار ملی و ناظر به حل مشکلات مردم به‌ویژه در حوزه معیشت باشد. امید است صورت‌بندی رقابت و افزایش سطح مشارکت به‌گونه‌ای باشد که یک‌پایه جدید برای رقابت‌ها در سطح ملی پیدا شود. پدیداری این پایه قطعا باید بتواند جلوی فرقه‌گرایی و ستیهندگی نیروهای پای کار انقلاب را بگیرد.

نیروهای پای کار انقلاب اسلامی باید از دو سیئه فرقه‌گرایی و ستیهندگی پرهیز کنند.

مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان شرقی ،کسانی که وارد میدان انتخابات شده‌اند را از بددهنی و بیان مطالب دروغ و خلاف واقع برای جلب نظرات مردم پرهیز دادند. این رویکرد فضای رقابت و مشارکت را به سمت ستیهندگی می‌برد.

۶- جبهه موسوم به اصلاحات منهای آن ۱۱۰ رجال سیاسی و مذهبی، در آخرین اطلاعیه خود گفته‌اند: در تهران و شهرستان‌ها لیست نمی‌دهند.به یک معنی انتخابات را تحریم کرده‌اند.

برخی عناصر آن نیز پرچم نافرمانی مدنی را به دوش گرفته‌اند. با تأسف باید گفت آن‌ها آخر صف تحریم کنندگان خارج نشین پشت سر رضا پهلوی، احزاب تجزیه‌طلب و ضدانقلاب با رویکرد فرقه‌گرایی و ستیهندگی نشسته‌اند.

***

چرا دشمنان تحریم انتخابات را پیگیری می کنند؟

دو هفته دیگر تا زمان برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری باقی مانده است. صدای تحریم انتخابات از جبهه دشمنان جمهوری اسلامی بلندتر شده است. سوال این است که چرا دشمنان جمهوری اسلامی ایران بیش از هر زمان دیگری بر تحریم انتخابات از سوی مردم تأکید می‌ورزند؟

رهبر معظم انقلاب چهار راهبرد رقابت واقعی، سلامت حقیقی، امنیت کامل و مشارکت قوی و پرشور را برای انتخابات یکم مارس (۱۱ اسفند آینده) مطرح کردند. در مقابل این چهار راهبرد، دشمنان نظام جمهوری اسلامی با زیر سوال بردن رقابت و سلامت انتخابات، خواستار تحریم انتخابات از سوی مردم هستند. البته این رفتار در درون خود تناقض نیز دارد، زیرا دشمن از یک سو انتخابات را فرمایشی و زینتی توصیف می‌کند که اهمیتی ندارد و از سوی دیگر از همه ابزارهای در اختیار بهره می‌گیرد تا مردم را متقاعد کنند نباید در انتخابات شرکت کنند.

 

اما چرا چنین تلاشی از سوی دشمنان جمهوری اسلامی ایران انجام می‌شود؟

 

۱. انتخابات در ایران نمایشی نیست

 

نخستین دلیل این است که دشمن اساساً آگاه است و می‌داند که انتخابات نه تنها در ایران نمایشی و زینتی نیست بلکه بستر چرخش مسالمت‌آمیز قدرت را فراهم می‌کند. آنچه در سال‌های اخیر توسط دشمنان نظام جمهوری اسلامی پیگیری شد، فراهم کردن زمینه اغتشاش و خشونت در ایران است در حالی که انتخابات در مقابل این هدف قرار می‌گیرد. بنابراین، کارکرد انتخابات در چرخش قدرت و به تعبیر رهبر معظم انقلاب جلوگیری از دیکتاتوری حائز اهمیت است.

 

۲. انتخابات، اقتدارآفرین است

 

دومین دلیل این است که انتخابات همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب عنوان کردند زمینه‌ساز وحدت ملی است و وحدت ملی به امنیت ملی منجر خواهد شد و امنیت ملی نیز اقتدار ملی را در پی خواهد داشت. دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران از یک سو خواستار وحدت ملی و از سوی دیگر نیز خواستار اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران نیستند. منافع دشمنان با اختلاف و تفرقه در میان مردم و با تضعیف قدرت و موقعیت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران تأمین می‌شود. بنابراین، به خصوص در یک دهه اخیر هر زمان که انتخابات در ایران برگزار می‌شود، دشمنان بر طبل تحریم می‌کوبند و این رویکرد در انتخابات اخیر قوی‌تر و جدی‌تر از زمان‌های دیگر پیگیری می‌شود، زیرا دشمنان از اغتشاشات سال گذشته در ایران به اهداف خود ضد نظام دست پیدا نکردند و اکنون سعی دارند با ترغیب مردم به مشارکت نکردن در انتخابات، مشروعیت و مقبولیت مردمی نظام جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال ببرند.

 

۳. پشتوانه مردم از مهم‌ترین منابع قدرت جمهوری اسلامی است

 

سومین دلیل این است که دشمنان در سال‌های اخیر سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دادند. حتی شدت بخشیدن به تحریم‌ها نیز با هدف تحت فشار قرار گرفتن مردم به لحاظ اقتصادی و ایجاد نارضایتی از نظام نزد مردم پیگیری می‌شود. انتخابات از جمله زمینه‌هایی است که به واسطه سر و کار داشتن با اعداد و ارقام واقعی نه حدودی، زمینه مانور دشمنان را فراهم می‌کند. مخالفان جمهوری اسلامی ایران که آروز داشتند نظام جمهوری اسلامی ۴۰ سالگی خود را نبیند، اکنون جدا کردن مردم از نظام را هدف اصلی و مهم خود قرار داده‌اند تا با بهره‌گیری از امپراطوری رسانه‌ای خود، این گونه تبلیغ کنند که جمهوری اسلامی ایران سرمایه اجتماعی و پشتوانه مردمی خود را از دست داده است. ترغیب مردم به مشارکت نکردن در انتخابات را باید از این زاویه نیز مورد توجه قرار داد.

 

۴. تضعیف موقعیت منطقه‌ای و جهانی دولت و مجلس

 

چهارمین دلیل برای ترغیب مردم به مشارکت نکردن در انتخابات نیز تضعیف موقعیت دولت و مجلس در سطح منطقه‌ای و جهانی است. دشمنان بر این باور هستند که هر اندازه میزان مشارکت در انتخابات پایین‌تر باشد، دولت و مجلس در سطح منطقه‌ای و جهانی از موقعیت ضعیف‌تری برخوردار خواهند بود و قدرت چانه‌زنی کمتری برای تعقیب منافع ملی خواهند داشت.

 

نتیجه

 

هیچ تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی ایران بیش از هر کشور دیگر در جهان با دشمنی مواجه است. دشمنان از استقلال‌خواهی ایران و جلوگیری از مداخله قدرت‌ها در امور داخلی ایران ناراضی هستند. اساساً از دید قدرت‌های غربی مقوله‌های مهمی نظیر استقلال و مخالفت با مداخله برای کشورهای منطقه غرب آسیا قابل توجیه نیست. کشوری که خواهان استقلال است و اجازه مداخله نمی‌دهد نیز با فشار همه‌جانبه‌ای مواجه خواهد شد و جنگ شناختی نیز در دستور کار قرار خواهد گرفت. بدون تردید مردم آگاه و بصیر ایران روز ۱۱ اسفند با حضور پرشور و قوی پای صندوق‌های رأی بار دیگر توطئه‌ها را با شکست مواجه خواهند کرد.

 

منبع:پایگاه بصیرت

 


:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 30 بهمن 1402

روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه سنگاپوری استریتس تایمز که مواضع ضدایرانی هم دارد، در تحلیل تحولات منطقه غرب آسیا نوشت: حملات موشکی ایران به سوریه، عراق و پاکستان در هفته‌های گذشته، به جاه‌طلبی تهران به عنوان یک هژمون منطقه‌ای اشاره دارد. ابتدا سوریه، پس از آن عراق و سپس پاکستان. در اواخر سال ۲۰۲۳، پنتاگون، ایران را به حمله پهپادی به یک نفتکش در اقیانوس هند متهم کرد. هر یک از این حملات، توجیهات فوری خود را داشت. اما همه این عملیات‌ها که در یک دوره کوتاه و در شعاع جغرافیایی گسترده‌ای رخ داده‌اند، نشان‌دهنده یک رویداد بسیار مهم‌تر است: ظهور ایران به عنوان یک ابرقدرت خاورمیانه، که دیگر تنها به استفاده از شبه‌نظامیان نیابتی بسنده نمی‌کند. برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود، آماده به کارگیری نیروهای مسلح خود است.

این یک تحول نگران‌کننده است- ما شاهد آغاز یک دوره جدید و حتی خطرناک‌تر در خاورمیانه هستیم. احساس غرور ملی با مضمون برتری آن، همیشه محرک قوی فرهنگ سیاسی استراتژیک ایران بوده است. تردیدی نیست که جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۵ سال گذشته، درآمدهای قابل‌توجه صادرات نفت و گاز و نیز درایت ملت خود را تا حد زیادی در جهت حرکت موفق برای برتری منطقه‌ای به کار گرفته است. رهبران ایران این کار را به این دلیل انجام داده‌اند که سرنوشت تأسف‌بار انقلاب قبلی خود (ملی شدن صنعت نفت) را در اوایل دهه ۱۹۵۰ به خاطر می‌آورند، انقلابی که ایالات متحده و سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس، آن را خفه کردند. احساس استحقاق تاریخی، آرمان‌های ایران را تغذیه می‌کرد، که به دلیل نارضایتی عمیق از سرنوشت شیعیان در سراسر خاورمیانه تشدید شده بود.

تغییرات استراتژیک گسترده‌تر نیز حرکت منطقه‌ای ایران را تسهیل کرد. در بیشتر دوران قرن بیستم، دو دولت جانشین امپراتوری‌های قدیمی که بر خاورمیانه تسلط داشتند- عثمانی و پارس- فقط نقش محدودی داشتند. اما همه چیز از اواخر دهه ۱۹۹۰ به‌خصوص در دو دهه گذشته تغییر کرده است. حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، نه تنها صدام دشمن سرسخت ایران را سرنگون و مهم‌ترین مانع نفوذ ایران را از میان برداشت، بلکه قدرت را در عراق به اکثریت شیعه منتقل کرد. با خارج شدن عراق از معادله، هیچ کشور عربی دیگر آن‌قدر اقتدار نظامی نداشت که در مقابل ایران بایستد. بهار عربی ۲۰۱۱ باقی دولت‌های عربی را بی‌ثبات کرد. کسوف دولت‌های عربی و ناتوانی آنها به‌واسطه یک دهه جنگ داخلی در سوریه کاملا آشکار شد، جایی که بازیگران اصلی آن ایران، ترکیه و قدرت‌های خارجی مانند روسیه بودند. تنها کاری که کشورهای عربی در نهایت می‌توانستند انجام دهند این بود که بپذیرند بشار اسد، رهبر سوریه بماند.

ایران دهه‌ها را صرف تاسیس یا پرورش حزب‌الله در لبنان، حماس در غزه و حوثی‌ها در یمن و همچنین مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان عمدتا شیعه‌ در سوریه و عراق کرده است. حزب‌الله به تدریج تبدیل به قدرتمندترین بازیگر لبنان شد. در جاهای دیگر، گروه‌های طرفدار ایران به اندازه کافی قدرتمند شدند که به حق وتو بر دولت دست یابند. با این حال، طی چند سال گذشته این استراتژی نیابتی بیشتر تحول پیدا کرد. ایران به جای تامین پول و تسلیحات شبه‌نظامیان مختلف خود، شروع به انتقال قابلیت‌های تولید موشک به آنها کرد تا نیروهای نیابتی بتوانند تاسیسات خود را داشته باشند.

ایرانی‌ها متقاعد شده‌اند که همه روندهای فعلی به نفع آنها حرکت می‌کند. آنها که شاهد تقریبا یک سال آشفتگی داخلی گسترده در اسرائیل بودند و آن را رو به زوال می‌بینند. دولت بایدن هم هر روز می‌گوید که مایل است دست‌های خود را از کل خاورمیانه بیرون بکشد.

حزب‌الله لبنان اکنون به عنوان یک سرمایه بسیار مهم تلقی می‌شود که با گشودن جبهه‌ای جدید علیه اسرائیل در معرض نابودی قرار نمی‌گیرد. حزب‌الله برای رویارویی آینده با اسرائیل در ذخیره نگه داشته می‌شود. اما اکنون می‌توان از حوثی‌ها برای اعمال فشار بر اسرائیل استفاده کرد، شبه‌نظامیان شیعه در عراق می‌توانند برای حفظ فشار بر آمریکایی‌ها فعال شوند. ایران هم‌اکنون به‌عنوان هژمون منطقه‌ای، با ادعاهای جهانی گسترده‌تر رفتار می‌کند.


:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 28 بهمن 1402

در آستانه انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی هستیم. یکی از مسائلی که پیوسته امامین انقلاب بر آن تاکید داشته‌اند و همگان از جمله مردم و مسؤولان را به آن دعوت کرده‌اند، مساله انتخابات بوده‌ است. حضرت امام(ره) در زمانه‌ای که عده‌ای از علما توصیه‌هایی مبنی بر کنار گذاشتن مردم از عرصه‌های اجتماعی و سیاسی بعد از پیروزی انقلاب می‌کردند، فرمودند این نظرات از سکولاریزم و منزوی کردن دین و علمای دینی از سیاست نیز خطرناک‌تر است؛ خطری که متاسفانه 45 سال پس از پیروزی انقلاب سراغ دستگاه محاسباتی برخی مسؤولان نظام اسلامی آمده است تا با کنار گذاشتن مردم از عرصه‌های حکمرانی بویژه انتخابات، مقاصد خود را پیگیری کنند. به منظور بررسی بیشتر این موضوع و با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس شورای اسلامی  به پای صحبت های حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی می نشینیم.

* جناب آقای دکتر خسروپناه! در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هستیم. یکی از مسائلی که پیوسته امامین انقلاب بر آن تاکید داشته‌اند و همگان از جمله مردم و مسؤولان را به آن دعوت ‌کرده‌اند، مساله انتخابات است. به نظر شما این تاکیدات زیاد امام و رهبری در این 45 سال مبتنی بر چه مبانی‌ای بوده است؟
ببینید! جمهوریت و اسلامیت 2 عنوان جدا از هم نیستند، بلکه یک حقیقت هستند. مثل انسان که ترکیبی از روح و بدن است، نمی‌شود بگویید بدن انسان و روح انسان جدا هستند. تا زمانی که انسان زنده است روح و بدن درهم‌تنیده است و یک حقیقت را تشکیل می‌دهد. قرآن هم خیلی زیبا وقتی مراحل تطور و دوره جنینی انسان را ذکر می‌کند تا دوره 3 ماه و نیم که مرحله نطفه است تا مرحله‌ای که روح در بدن دمیده می‌شود، دیگر نمی‌گوید این بدن و روح است، بلکه می‌گوید این نفس است، از انسان به نفس تعبیر می‌کند؛ علیکم بانفسهم. 
انسان نفس است و نفس یعنی روح و بدن و خود و من و هویت و شخصیت انسان. 
جمهوری اسلامی هم جمهوریتش از اسلامیتش جدا نیست و بالعکس. کدام اسلام؟ اسلامی که امام به ما معرفی کرده، چون به هر حال قرائت‌ها از اسلام یکسان نیست. اگر یک تأملی کنیم تا زمانی که نمایندگان مجلس و به طور کلی همه مسؤولان حکومتی جمهوریت و اسلامیت را باور داشته باشند، مجلس  و دولت  کارآمد خواهد بود اما اگر به یکی از این دو، آسیب بزنند، یکی را بخواهند مطرح کنند و دیگری را حذف یا کمرنگ کنند، این دولت به همان اندازه آسیب می‌بیند و ناکارآمد خواهد شد، از این رو خیلی مهم است انتخاب مجلسی که قائل به جمهوری اسلامی باشد. وقتی می‌گویم که قائل به جمهوری اسلامی باشد، ممکن است شما بگویید وقتی اینها کاندیدا شدند به هر حال امضا می‌کنند و می‌گویند ما قانون اساسی و جمهوری اسلامی را قبول داریم، این مشخص است اما کسانی که در مقام عمل و باور قلبی، بینشی و منشی و کنشی، جمهوری اسلامی را قبول داشته باشند، واقعا نادر هستند، این افراد کم هستند. مسؤولان باورمند به جمهوری اسلامی کم هستند. 
بگذارید مقداری کاربردی‌تر صحبت کنم. ناچار هستیم گاهی از احزاب و  اسامی برخی افراد نام ببریم. جریان اصولگرا عمدتا تاکیدشان بر اسلام و ارزش‌های اسلامی است. یک وقت‌هایی هم می‌گویند مردم هم نقش دارند اما مردم نقش فرمانبر دارند، مردم یک انتخابی کنند و دیگر دستورات نظام را اطاعت کنند، یعنی گویا نقش مردم فقط در انتخابات است و لاغیر. 
معمولا تأکیدشان بر ارزش‌های اسلام و احکام اسلامی است و جمهوریت در ذهن برخی از این  اصولگرایان کمرنگ است. گاهی خیلی مساله‌شان مردم نیست. 
* شاید از بیان شما این سوءتفاهم ایجاد شود که هر کس، حتی از مردم، خود را جزو جریان‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب بداند نیز شامل این نقدهای حضرت عالی می‌شود. 
باید دقت کنید بنده اصولگرایان حزبی و سیاسی را می‌گویم، یا اصلاح‌طلبان حزبی و سیاسی را ذکر می‌کنم، اگرنه توده مردم که یک وقت به اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان رأی می‌دهند، جزو هیچ‌یک از این جریان‌های سیاسی نیستند. اصولا کشور ما برخلاف کشوری مثل سوئد کشور حزبی نیست. در سوئد ساختار جامعه‌شان طوری بود که حتی بعضی از کسبه جزو احزاب بودند اما در ایران این چنین نیست. در ایران عمده دانشگاهیان و بازاریان و کارمندان و کارگران و حتی حزب کارگری که داریم، بررسی کنید چه تعداد از کارگران عضو حزب کارگر هستند. اصلا مردم ما از قبل انقلاب به لحاظ جامعه‌شناختی گرایش حزبی نداشتند. وقتی اصولگرایان به قدرت می‌رسند، ارزش‌های اسلامی را مطرح می‌کنند اما مردم در حاشیه هستند. اصلاح‌طلبان بر عکس هستند، اصلاح‌طلبان می‌گویند مردم و جمهوریت مهم است، ارزش‌های اسلامی و انقلاب خیلی اهمیت ندارد. در دولت آقای خاتمی حتی بعضا در روزنامه‌ها می‌گفتند اشکالی ندارد علیه خدا و پیامبر راهپیمایی شود! یا یک وقت‌هایی می‌گفتند چه اشکالی دارد ما در قانون همجنس‌بازی را بیاوریم، یعنی هر چیزی که تعارضی با اسلام دارد، آن را پررنگ می‌کنند.  مردم ما الان به نان شب محتاج هستند و گرفتار مشکلات اشتغال اما می‌روند سراغ مسائل حاشیه‌ای که مساله اصلی جامعه نیست. 
اینکه چقدر اصلاح‌طلبان در گفتارشان نسبت به دغدغه جمهوریت صادق هستند، این را داوری کنید. چقدر اصولگرایان در گفتارشان نسبت به دغدغه اسلامیت صادق هستند، داوری کنید. من نمی‌دانم. نمی‌گویم ندارند، من می‌گویم آنقدر که اینها دم از ارزش‌های اسلام و انقلاب می‌زنند، واقعا خودشان در عمل پایبند هستند؟! آنقدر که آقای روحانی و خاتمی و کسانی که به هر حال می‌گویند ما گرایش اصلاح‌طلب داریم و دم از مردم می‌زنند، واقعا مردم دغدغه‌شان هست؟ چقدر در میان مردم هستند و ارتباط مردمی دارند؟ 
کسانی که دم از جمهوریت می‌زنند ولی اسلامیت را کنار می‌گذارند یا کمرنگ می‌کنند، چون می‌خواهند نسبت به اسلامیت ان‌قلت‌ها و اشکالاتی وارد کنند، آرام‌آرام جمهوریت را هم فراموش می‌کنند و آنهایی که دم از اسلامیت می‌زنند و دغدغه جمهوریت ندارند، به مرور زمان اسلامیت‌شان هم کمرنگ می‌شود. 
* به عبارتی می‌شود گفت باور به اسلام و مردم یک رابطه مستقیم با یکدیگر دارد که با تضعیف یکی، دیگری هم تضعیف می‌شود. به نظر می‌رسد هر یک از این دو اگر در دستگاه محاسباتی مسؤولان ما کمرنگ شود، در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سایر حوزه‌های سبک زندگی آنها اثرگذار خواهد بود؛ اینطور نیست؟
بله! الان اگر کسی از بنده سوال کند مهم‌ترین معضل اقتصادی کشور چیست،‌ ام‌الفساد و‌ ام‌الانحراف چیست، بنده پاسخ می‌دهم بانک‌ها هستند اما نه این اشکالی که استاد بزرگوار آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی می‌گیرند و می‌گویند بانک‌ها ربوی هستند. بانک ربوی را که با چند عقد شرعی می‌توانید مشکل ربوی بودنش را حل کنید. مشکل بانک‌های ما این است که تبدیل به بنگاه شده‌اند. خودشان شروع می‌کنند به خرید و فروش زمین، سکه و دلار. بورس دست اینهاست. عملا بخش خصوصی واقعی که باید سرمایه‌گذاری کند و تولید را رشد دهد، بانک‌ها اجازه نمی‌دهند. در آمریکا 100 بانک هست ولی ۸ - ۷ بانک  اجازه خلق پول دارند و باقی فقط وظیفه خدمات عمومی دارند. مشکل اصلی ما بنگاه‌داری بانک‌هاست. این بنگاه‌داری بانک‌ها برای اصولگرایان است یا اصلاح‌طلبان؟ برای هر دو! یعنی اختاپوس‌های اقتصادی که تولید را زمین زدند. وقتی تولید زمین بخورد گردش ثروت نیست. قرآن می‌فرماید مراقب باشید که انباشت ثروت نشود و بین اغنیا نچرخد. شورای فقهی بانک فقط دغدغه‌اش ربا است، دغدغه باید گردش ثروت باشد، گردش ثروت اینگونه است که این آقایان چند میلیارد به برخی از افراد وام می‌دهند، اقساط را هم نمی‌گیرند، یا دلار با قیمت دولتی می‌دهند و واردات می‌کنند. 
به نظر شما آیا اینها جمهوریت را باور دارند؟ باور ندارند ولو اصلاح‌طلب باشند. اینها به نظرتان اسلامیت را باور دارند؟ باور ندارند ولو اصولگرا باشند. ما یک طایفه‌ای در اسلام داریم به نام طالبان و داعش، اینها می‌گویند مردم اهمیتی ندارند، مردم کاره‌ای نیستند. ما خودمان جمع می‌شویم و خلیفه مسلمین را تعیین می‌کنیم، همه هم باید بیعت کنند. مردم فقط وظیفه‌شان بیعت است. حق ندارند ان‌قلت بیاورند، هر کسی که مخالفت کرد از جمله شیعه و سنی سر از تنش جداست. شیعه را که می‌کشتند اما حتی اگر سنی هم مخالف باشد، مردان‌شان کشته و زنان‌شان اسیر می‌شوند چون خلیفه، خلیفه مسلمین است. 
یک گروه دیگر هم در ایران داریم که انجمن‌ حجتیه هستند. اینها اصلا می‌گویند اسلام ورود در سیاست نکند، اسلام ورود در مسائل انتخابات نکند، مردم هم کاره‌ای نیستند یعنی انجمن حجتیه نه مردم را باور دارد و نه اسلام را بلکه اسلام تحجر را قبول دارد. یک گروه دیگر هم ما در ایران داریم که ادعا می‌کنند ما روشنفکر هستیم. من می‌گویم که اینها روشنفکر‌مآب هستند، اینها از وقتی در ایران و جهان اسلام شکل گرفتند، نه اسلام را باور دارند و نه مردم را. 
من نمونه‌های تاریخی برای‌تان می‌گویم و تاریخ به هر حال بخشی از عمر ما است. در ایران هم تنها نیست. در انقلاب فرانسه در 1789 تا 1799 درگیری‌هایی بود. طولی نکشید که سال 1804 ناپلئون پناپارت سرکار آمد، مستبدترین آدم بود. یعنی یک استبداد جدیدی راه انداخت، می‌دانید که روشنفکران ما هم از فرانسه الگو می‌گیرند. نظام سلطنتی رفت، لویی شانزدهم کشته شد و جمهوری دموکراتیک آمد، چند سال بعد ناپلئون بناپارت سر کار آمد و یک استبداد جدید شکل گرفت. 
در ایران چرا مردم سراغ مشروطه رفتند، چون استبداد محمدعلی شاه بود، گفتند باید سراغ مشروطه برویم. 
به هر حال مشروطه‌خواهان پیروز شدند. همین‌هایی که دم از آزادی می‌زدند، آمدند شیخ فضل‌الله نوری را اعدام کردند چون شیخ فضل‌الله مخالف آن نوع مشروطه بود. مگر شیخ فضل‌الله قیام مسلحانه داشت، می‌گفت مشروطه مشروعه نیستید، اعدامش کردند. بعد هر مشروطه‌خواهی که با آنان مخالفت می‌کرد ترور می‌کردند. یکی از مشروطه‌خواهان سیدعبدالله بهبهانی‌ روحانی معروف در تهران بود که به دستور تقی‌زاده او را ترور کردند. تقی‌زاده یک فرد انقلابی بود که دم از روشنفکری و آزادی می‌زد. 
آنقدر استبداد به خرج دادند که مردم گفتند ما مستبدی مثل رضاخان قلدر می‌خواهیم. علما هم حتی پذیرفته بودند. از بس استبداد مشروطه شکل گرفت. اینها نه اسلام و نه مردم را باور ندارند. آقای سیدجواد طباطبایی یکی از روشنفکران منتقد سروش است. ایشان 2 بار به دفتر ما در موسسه حکمت و فلسفه آمد و این را مطرح کرد که بعدها در رسانه‌ها هم مطرح شد، یک نقدی به آقای عبدالکریم سروش‌ کرده بود و سروش عصبانی شد و گفت باید دهان طباطبایی را دوخت و قلمش را شکست. آقای طباطبایی اعتقادی به انقلاب و اسلام و تشیع ندارد و نقدهایی در این موضوعات دارد. یعنی یک آدم حزب‌اللهی و طرفدار انقلاب نبود که بگوییم سروش عصبانی شده و یک چیزی گفته، شاید مشترکات طباطبایی با سروش خیلی بیشتر بود. آقای طباطبایی گفت من برای سروش نوشتم و چاپ کردم و گفتم این آقای خامنه‌ای که قدرت دستش هست و این همه نقد کردم، یک بار نگفت که باید در دهان طباطبایی زد و قلمش را شکست. تو که قدرت دستت نیست اینچنین می‌گویی، به قدرت برسی چه می‌کنی؟! آنقدر اینها دروغ و تهمت می‌زنند. من سال‌ها در انجمن حکمت و فلسفه با اینها زندگی کردم، آنقدر به من تهمت زدند و دروغ گفتند با اینکه برخی از اینها در بیمارستان بودند و من هزینه عمل جراحی آنها را هم می‌دادم. اصلا اعتقادی به اخلاق هم ندارند ولی دم از اخلاق می‌زنند. اینهایی که مدعی روشنفکری هستند نه مردم را باور دارند و نه اسلام را.
اصلا نمی‌شود یک کسی با خدا و پیغمبر بجنگد اما اعتقاد به مردم داشته باشد. سارتر جمله جالبی دارد و می‌گوید کسی که اعتقاد به خدا نداشته باشد، همه چیز برایش مجاز است. من نمی‌خواهم بگویم همه روشنفکران معتقد به خدا نیستند، برخی‌شان خدا را قبول دارند اما خدایی را که قبول دارند معلوم نیست در کدام قوطی عطاری پیدا می‌شود، بنابراین هم در روشنفکری افرادی داریم که اعتقادی به مردم و جمهوریت و اسلام ندارند، مشروطه این افراد را دیدیم. همین اول انقلاب مگر دم از روشنفکری نمی‌زدند، چه کردند با مردم. تا مردم کنارشان زدند، به جنایت و قتل عام مردم دست زدند. الان جنایت‌های‌شان در فضای مجازی است و قدرت‌شان این است و اگر بیشتر از این قدرت داشته باشند، دست به ترور هم می‌زنند و زدند. آقای مطهری را همین روشنفکران زدند ولی ما می‌گوییم اینها متحجر هستند ولی گروهک فرقان خودشان را روشنفکر می‌دانستند، می‌گفتند ما طرفدار روشنفکری مرحوم شریعتی هستیم، البته شریعتی را هم اینها نفهمیده بودند، اصلا اینها نسبت به مرحوم شریعتی آشنایی دقیقی نداشتند. 
پس یکی روشنفکری است که جمهوریت و اسلامیت را قبول ندارد، دم از جمهوریت و دموکراسی می‌زند تا به قدرت برسد و بدترین استبداد را مثل دوره مشروطه پیاده کند، یک عده هم از متحجرانی مثل انجمن حجتیه، اسلام ناب و جمهوریت را قبول نداشتند. حضرت امام می‌فرمودند من وقتی می‌گویم اسلام، حواس‌تان باشد اسلام ضد استکبار، اسلام ضد فساد و ویژه‌خواری. اسلام ضد تحجر، التقاط و اشرافی‌گری، در یک جمله اسلام آمریکایی. 
* قاعدتا یک دسته سومی هم هستند به جمهوریت و اسلامیت معتقدند.
بنده کسانی را که بدون اینکه خودشان را جزو اصولگرایان و اصلاح‌طلبان بدانند و در این کشور خدمت کردند، من اینها را مرور که می‌کنم، می‌بینم اینها کسانی هستند که هم اسلامیت و هم جمهوریت را قبول دارند. مثلا در عرصه مقاومت و امنیت منطقه‌ای که مرزهای ایران در امنیت بماند، حاج‌قاسم سلیمانی. بعد از لشکر ثارالله کرمان در دوران دفاع‌مقدس، مبارزه با اشرار را به ایشان دادند، اشراری که داخل کشور در منطقه سیستان‌وبلوچستان و کرمان بسیار ناامنی ایجاد کرده بودند. من یادم هست سال 70 بود، من یک ماموریتی داشتم، از حوزه دزفول به قم آمدم و مشغول درس خارج شدم و در موسسه امام صادق رشته تخصصی کلام را می‌خواندم. بعد که به ما ماموریتی دادند و به کهنوج رفتیم، آنقدر این جاده‌ها ناامن بود که خدا می‌داند. من شب باید از جیرفت به کهنوج می‌رفتم. همراه ما می‌گفت که خطر دارد و نرو. می‌گفتم دوستان نیاز دارند، واقعا در مسیر خدا به ما رحم کرد، جلوی ماشین ما را گرفتند و با یک ترفندی توانستیم فرار کنیم. جاده‌ها بسیار ناامن بود و حاج‌قاسم این امنیت را ایجاد کرد. سپس فرمانده سپاه قدس شد و امنیت در منطقه را ایجاد کرد. اگر رشادت‌های ایشان در مبارزه با داعش نبود، ما الان کجا بودیم. سر مرزها و داخل کشور باید با اینها می‌جنگیدیم. رحم در وجودشان نبود، دین در وجودشان نبود. سوال من این است که حاج‌قاسم سلیمانی به معنای حزبی اصولگرا بود یا اصلاح‌طلب؟ ایشان اصولگرا و اصلاح‌طلب واقعی بود؛ نه حزبی. هم جمهوریت مردم را قبول داشت و هم اسلامیت را. اسلامیت را دیدید که چه معنویت و توکلی به خدا داشت. مردم‌داری هم دیدید که مردم برای او چه کردند. 
شهید فخری‌زاده که یک دانشمند هسته‌ای بود و  می‌دانید که مدیر مدیران دانشمندان هسته‌ای بود، من 10 سال با ایشان رفاقت داشتم. انسان بسیار عجیبی بود و 5 سال فقط مباحثات مستمر فلسفه و فیزیک با هم داشتیم، انسان فرهیخته‌ای بود، اهل فلسفه و فیزیک بود و مدیر بسیار توانمندی بود و اهل شعر و ادبیات و عرفان بود، خیلی‌ها او را نمی‌شناختند و وقتی شهید شد نام او مطرح شد و به عنوان دکتر محسنی می‌شناختند. ما هم به ایشان می‌گفتیم محسنی.
این آدم این همه خدمت کرد. این اواخر که امکانات هسته‌ای را از ایشان گرفتند و دولت حمایت و کمک نمی‌کرد، کرونا که  پیش آمد، خدماتی در حوزه کرونا داشت و یکی از کارهای‌شان تولید واکسن بود که به مراحل خوبی هم رسید. شهید فخری‌زاده اصولگرا یا اصلاح‌طلب بود؟ هم جمهوریت را قبول داشت و هم اسلامیت را. اگر دغدغه مردم را نداشت که این همه خدمت نمی‌کرد. انسانی که متدین به تدین واقعی باشد، واقعا اسلام ناب محمدی را قبول داشته باشد، نمی‌تواند از مردم جدا شود. حضرت علی(ع) مگر می‌توانست از مردم جدا شود. هر یک از اصحاب پیغمبر که واقعا اسلام خالص را داشت نمی‌توانست از مردم جدا شود. شهید فخری‌زاده همین‌طور بود. ما الان در حوزه نانو طبق اعتراف آمریکایی‌ها سومین یا چهارمین کشور دنیا هستیم. دوستانی که من می‌شناسم که خدمات ارزشمندی در زمینه نانوتکنولوژی انجام دادند اصولگرا یا اصلاح‌طلب بودند؟ اینها جمهوریت و اسلامیت را قبول داشتند، اسلام ناب محمدی را قبول داشتند که اسلام ناب می‌گوید به مردم خود اعتماد کنید اما روابط بین‌الملل را داشته باشید، نه اعتماد به استکبار. مرحوم آقای کاظمی‌آشتیانی که در حوزه سلول‌های بنیادین کار کرد، همه اینها را من می‌شناختم. دانشمندان هسته‌ای و دانشمندانی که در حوزه ماهواره کار کردند، دانشمندانی که در حوزه موشک کار کردند، شهید طهرانی‌مقدم، اینها حزبی و اصولگرا یا اصلاح‌طلب بودند؟ هیچ‌کدام نبودند. من می‌خواهم جمله‌ام را اینطور جمع‌بندی کنم و بگویم یک جریان تنها وقتی می‌تواند یک مجلس کارآمد داشته باشد که جمهوریت و اسلامیت را باور داشته باشد، نگوید مردم ابزار هستند. مردم در برنامه‌ریزی در حکمرانی باید نقش داشته باشند، چون اسلام این را می‌خواهد. رهبر انقلاب فرمودند بعضی‌ها که امام و اندیشه‌های او را نشناخته بودند می‌گفتند امام برای اینکه دهان غربی‌ها را ببندد جمهوریت را گفته اگرنه اعتقاد به حکوت اسلامی داشت! بعد حضرت آقا فرمودند این حرف بسیار غلط بود، بلکه امام خمینی باور عمیق به حضور مردم در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی داشتند. انقلابی‌گری یعنی جمهوریت و اسلامیت را بپذیرید. 
شاید چندصد گروه جهادی داریم، در پزشکان، در قم بنده با خیلی از پزشکان ارتباط دارم که حرکت‌های جهادی انجام می‌دهند و هر هفته به مناطق محروم می‌روند و رایگان طبابت می‌کنند. پزشکان متعددی که از نزدیک می‌شناسم، به مناطق محروم می‌روند، همان‌طور که عده‌ای خدمات ساخت‌وساز می‌کنند و در کشاورزی کمک می‌کنند، یک عده پزشک که کم هم نیستند، حرکت‌های جهادی انجام می‌دهند. اینها اصولگرا یا اصلاح‌طلب حزبی هستند؟ اینها مسلمانان معتقد به مردم هستند. بعضی افراد هستند که موظفی را در بیمارستان انجام نمی‌دهند و کارانه دریافت می‌کنند به اسم اصولگرایی و اصلاح‌طلبی. 
مردم از اسلام‌ زده نشده‌اند. اگر مردم از اسلام‌ زده شده‌اند چطور اینطوری برای حاج‌قاسم می‌آیند. مردم ما با شعور و درک و معرفت هستند، می‌فهمند دارند چکار می‌کنند. مردم از انقلاب‌ زده نشده‌اند، مردم اگر مشارکت‌شان در انتخابات کم می‌شود برای ناکارآمدی‌هاست. 
من نه اصولگرا هستم و نه اصلاح‌طلب و عضو هیچ حزبی نبودم و در هیچ یک از جلسات اینها شرکت نکردم البته نمی‌گویم مخالف حزب هستم. 
امام فرمودند حزب‌الله یعنی حزب مستضعفان. امام ‌فرمودند ما تابع آرای ملت هستیم، انتخاب با ملت است، ملت باید ناظر بر امور باشد، اینجا آرای ملت حکومت می‌کند و اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد. شهید مطهری وقتی از فرانسه برگشت گفتند امام را چگونه دیدید، گفت آمن بالله و بسبیله و باقوم؛ یعنی به مردم خود باور داشت و  مردم هم به او ایمان داشتند. او به مردم ایمان داشت و مردم را باور داشت.
هر دولتی که دم از جمهوریت بزند و بر سر اسلامیت بزند، یا دم از اسلامیت بزند و بر سر جمهوریت بزند این دولت، دولت ناکارآمدی است. تاریخ و تجربه معاصر ما هم نشان داده است. 
واقعا اگر اسلام ناب محمدی بیاید می‌تواند جمهوریت را نپذیرد؟! جمهوریت یعنی همین مردمی که معتقد به اسلام و ارزش‌های اسلامی هستند. ۳۵ سال از جنگ گذشته هنوز شهید می‌آورند، می‌بینید که مردم چه می‌کنند. این مردم هستند نه احزابی که متأسفانه وقتی هر دولتی هم به قدرت می‌رسد همین‌ها هستند و بین خودشان تقسیم می‌کنند. دولت آینده هر کسی که رای آورد اگر ‌بخواهد در همان کانتکس قبلی‌ها مدیریت کند، شکست می‌خورد. باید پارادایم عوض کرد. یعنی دوباره به جمهوری اسلامی برگردیم که حضرت امام فرمودند و مقام معظم رهبری تحت عنوان مردم‌سالاری دینی از آن یاد کردند.

:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید